امام علی (ع) در غزوه بدر

امام علی (ع) در غزوه بدر

جنگ بدر، اوّلين جنگى است كه مسلمانان در آن آزمايش شدند[1]و ترس و وحشت آن جنگ، عدّه اى از دليران اسلام را به كنار مى كشاند و هركدام به بهانه اى شانه خالى مى كردند و خود را از صحنه دور مى نمودند چنانكه قرآن در ترسيم اين موضوع مى فرمايد:
«كَما اَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَانَّ فَريقا مِنَ الْمُؤْمِنينَ لَكارِهُونَ ، يُجادِلُونَكَ فِى الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأنَّما يُساقُونَ اِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ». [2]
«(خشنودى بعضى از شما از چگونگى تقسيم غنايم بدر) همانند آن است كه خداوند تو را از خانه ات به حق بيرون فرستاد (به سوى ميدان بدر) در حالى كه جمعى از مؤ منان كراهت داشتند. آنان با اينكه مى دانستند، اين فرمان خداست ، باز با تو ستيز مى كردند. (و آنچنان وحشت زده بودند كه) گويى به سوى مرگ رانده مى شوند و (آن را با چشم خود) مى نگرند».
و در تعقيب آيات فوق مى فرمايد:
«وَلا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَرا وَرِئاءَ النّاسِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ وَاللّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ»[3]
«و مانند كسانى نباشيد كه از سرزمين خود از روى هواپرستى و غرور و خودنمايى كردن در برابر مردم (به سوى ميدان بدر) بيرون آمدند و مردم را از راه خدا باز مى داشتند و خداوند به آنچه عمل مى كنند، آگاه است».
 تا آخر سوره انفال ، سخن از بهانه جويى و شانه خالى كردن عدّه اى است ، اگرچه تعبيرات، گوناگون است ، ولى از نظر معنا، هماهنگ و داراى معانى متّحد مى باشند.

قبل از جنگ: 

در شب جنگ که بسیار سرد بود مسلمانان نیاز به آب داشتند ولی کسی حاضر نمی شد در آن تاریکی و باد و سرما و خطر بر سرچاه بدر برود و آب بیاورد تنها کسی که آماده رفتن شد امیرالمومنان علیه السلام بود که مشک را برداشت و حرکت کرد بر سر چاه ظرفی را برای بیرون آوردن آب نبود لذا حضرت مشک را بر دوش انداخت و داخل چاه رفت و مشک را پر کرد و بیرون آمد.در بازگشت سه مرتبه باد شدیدی وزید که حضرت بخاطر آن توقف کرد و بالاخره آب را خدمت پیامبر (ص)  آورد و ماجرا را به حضرت خبر داد. حضرت فرمود: این سه بار جبرئیل و میکایل و اسرافیل از ملائکه بودند که بر تو سلام کردند.فردا که میدان جنگ آراسته شد پیامبر (ص) دعا کرد و از خداوند پیروزی طلب کرد وحی الهی نازل شد که ما وعده ای که به تو. داده ایم وفا می کنیم و تو را به پسرعمویت علی موید می داریم و قتل دشمنانت بدست او خواهد بود.[4]

خلاصه جنگ:

 مشركان به سرزمين بدر  آمدند و براى جنگ با مسلمين ، اصرار مى كردند و به بسيارى افراد سپاه خود و بسيارى اموال و ساز و برگ نظامى و تجهيرات خود، تظاهر مى كردند، ولى تعداد مسلمانان در برابر آنان كم بود (313 نفر در حدود يك سوّم سپاه دشمن) كه به علاوه گروههايى از مسلمين با بى ميلى به جبهه آمده بودند و اضطرار و ناچارى ، آنان را به سوى ميدان آورده بود و وقتى كه سپاه دشمن در برابر سپاه اسلام قرار گرفت ، مشركان اعلان جنگ نمودند و با فريادهاى خود، مبارز طلبيدند (سه نفر به نامهاى : وليد، عتبه و شيبه از شجاعان لشگر دشمن به ميدان آمده و مسلمين را به جنگ دعوت نمودند و هماورد طلبيدند).
انصار (مسلمين مدينه) به پيش آمدند و چند نفر از خود را به ميدان فرستادند، پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) از آنان جلوگيرى كرد و به آنان فرمود:«مشركين همتاى خود را (كه اهل مكّه اند) به جنگ مى طلبند و شما (اهل مدينه) همتاى آنان نيستيد».

سپس رسول اكرم(صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) اميرمؤمنان على(عليه السلام) را به جنگ با دشمن فرمان داد و حضرت حمزه و عبيدة بن حارث (عمو و پسرعموى خود) را به همراه امام على(عليه السلام) فرستاد و در برابر دشمن ، صف آرايى كردند. وقتى كه اين سه نفر به ميدان تاختند؛ چون كلاهخود و لباس جنگ ، آنان را پوشانده بود، دشمنان آنان را نشناختند، پرسيدند شما كيستيد؟ آن سه نفر خود را معرّفى كردند و نسب خود را بيان نمودند و گفتند:«كِفاءٌ كِرامٌ؛ شما همتايان گرامى هستيد». نايره جنگ(تن به تن) در گرفت(به مقتضاى سن) وليد با امام على(عليه السلام) به نبرد پرداخت و  امام على(عليه السلام) به او مهلت نداد و او را كشت. عتبه با حمزه به جنگ پرداخت ، طولى نكشيد كه به دست حمزه كشته شد. شيبه با عبيده هماور شد(و اين دو، مدّتى جنگيدند) دو ضربت بين آنان رد و بدل شد كه يكى از آنها باعث جدايى ران عبيده گرديد، امام على(عليه السلام) با ضربتى بر شيبه ، عبيده رااز چنگال او رهانيد و همين ضربت ، شيبه را كشت و در كشتن او حمزه (عليه السلام) نيز على (عليه السلام) را يارى مى كرد.
كشته شدن سه نفر از دلاوران دشمن ، نخستين شكست ذلّت و سرافكندگى را بر كافران وارد ساخت ، آنان با وحشت و حيرت ، مرعوب اقتدار مسلمين گشتند و نشانه هاى پيروزى مسلمين ، آشكار شد.
سپس امام على(عليه السلام) در برابر «سعيد بن عاص» قرار گرفت و با او به نبرد پرداخت در حالى كه ديگران از برابر شمشير على(عليه السلام) گريختند و همان دم سعيد بن عاص نيز به دست على(عليه السلام) كشته شد.
سپس «حنظله» پسر ابوسفيان ، در برابر على(عليه السلام) قرار گرفت ، على(عليه السلام) او را نيز كشت. پس از او «طعيمة بن عدى» به جنگ على (عليه السلام) آمد، على (عليه السلام) او را نيز به هلاكت رساند.
و سپس على (عليه السلام) «نوفل بن خويلد» را كه از شيطانهاى قريش بود كشت و به همين منوال يكى پس از ديگرى به دست على (عليه السلام) كشته شدند به گونه اى كه بيش از نيمى از كشته شدگان دشمن كه جمعا هفتاد نفر بودند (36 نفر آنان) تنها به دست با كفايت اميرمؤ منان على (عليه السلام) كشته شدند و همه مسلمين كه در جنگ بدر شركت كرده بودند، همراه سه هزار نفر از فرشتگان كه نشانه هاى مخصوصى داشتند[5]، نيم ديگر از آن هفتاد نفر را كشتند، بنابراين، امام على(عليه السلام) به اعانت الهى و توفيقات و تأييدات خداوند، تنها عهده دار كشتن نيمى از كشته شدگان شد و در نتيجه پيروزى مسلمين بر دشمن ، به دست امام على(عليه السلام) صورت گرفت و پايان جنگ نيز اينگونه بود كه پيامبر(صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) مشتى از ريگ زمين را برداشت و به روى دشمن پاشيد و فرمود: «شاهَتِ الْوُجُوهْ؛ زشت باد چهره هاى شما»، و هيچ كس از دشمن در صحنه نماند و همه پا به فرار گذاشتند:«و خداوند امور مؤمنان را در جنگ ، كفايت كرد و او قوى و شكست ناپذير است». [6]

پی نوشت ها

[1]اين جنگ در روز جمعه 17 رمضان سال دوم هجرت واقع شد.
[2] سوره انفال ، آيه 5 6.
[3]سوره انفال ، آيه 47.
[4]بحارالانوار،ج19،ص202-367
[5]در مورد يارى سه هزار فرشته از مسلمين در سوره آل عمران ، آيه 125، سخن به ميان آمده است آنجا كه مى فرمايد:)اِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنيِنَ اَلَنْ يَكْفِيَكُمْ اَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائكَةِ مُنْزَلِينَ(. »اى رسول ! به ياد آر آنگاه كه به مؤ منين گفتى : آيا خداوند به شما مدد نفرمود كه سه هزار فرشته به يارى شما فرستاد؟
[6]... وَكَفَى اللّهُ الْمُؤْمِنينَ الْقِتالَ وَكانَ اللّهُ قَوِيّاً عَزِيزاً،سوره احزاب ، آيه 25.

منابع

  • گذری بر زندگی امام اول علی (علیه السلام)، حسن بن یوسف حلی، صص29-30
  • بر آستان سپیده، محمدبار انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، بهار 1379.