درس اول امامت در خطابه غدیر

درس اول امامت در خطابه غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم

با استعانت از خداوند متعال و توفیقات الهی و عنایات خاصه امیرالمؤمنین علیه السلام و اجازه و توشیح ملوکانه امام زمان بقیه الله ارواحنا فداه بحث هایی حول موضوعات امام و امامت ، ولی و ولایت ، خلیفه و خلافت و وصی وصایت در خطبه غدیر خواهيم داشت و ان شاء الله نکته هایی پیرامون اين چهار موضوع ،كه ثقل اصلی خطابه ی غدیر هستند ، مطرح خواهیم نمود.  

در بخش دوم خطابه غدیر پيامبر صلي الله عليه وآله می فرمایند:

نکته اول

 وَأُقِرُّلَهُ عَلي‏ نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ   تا خط چهارم که می فرماید لاِنَّهُ قَدْأَعْلَمَني أَنِّي إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَي في حَقِّ عَلِي ... حضرت بعد از اقرار به عبودیت خودشان و ربوبیت خداوند می فرمایند که ”من ادا می کنم آنچه را که- خدا - به من وحی کرده و می ترسم از اینکه اگر انجام ندهم عذاب هایی بر من نازل شود که کسی قدرت دفع آن بلاها را از من نداشته باشد اگر چه اندیشه و حیله و مکر او بزرگ و دوستی او با من زیاد باشد” .ابتداي اعلام امر ولایت در خطبه غدیر با یک سري جملات سخت و تحذیری انجام شده ، تحذیری حتي برای خود پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله چون می فرمایند:  وَأُؤَدّي ما أَوْحي بِهِ إِلَي حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أَحَدٌ...  ، از اولش تحذيري و سخت صحبت می کنند ، پیغمبر اکرم صلي الله عليه وآله می فرمایند که من باید این وظیفه را انجام دهم چون اگر انجام ندهم ممکن است بلايي بر من وارد شود که کسی یارای مخالفت با آن بلا را نداشته باشد اگر چه حیله و مکر او بزرگ و دوستی او با من زلال باشد بعد مي فرمايند: لاإِلاهَ إِلاَّهُوَ   , يعني مولا و فرمانده و خدا فقط اوست و غیر او نیست . یعنی این که هیچ کس نمی تواند در مقابل هو که مستثنی از تمام خدایان است و او خدای واقعی است تاب دفاع بیاورد .

نکته دوم

 بعد حضرت اعلام می کنند که خدا به من گفته: " أَنِّي إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَي _في حَقِّ عَلِي_فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ” اگر آنچه را که خدا در حق علی بر من نازل کرده نرسانم رسالت خدا را تبلیغ نکرده ام ! یعنی تمام رسالت من زير سوال می رود. پس حضرت از همان ابتدا بطور قاطع ، تحذیری و سخت این مسئله را اعلام می کنند . از نظر روانی هم جالب توجه است‏‎، که اول اعلام می کنند که ایشان بنده خدا هستند و خدا هم رب ایشان است .

نکته سوم

  بعد از این سختی می فرمایند که ”وَقَدْ ضَمِنَ لي تَبارَكَ وَتَعالَي الْعِصْمَةَ مِنَ النّاسِ وَ هُوَاللَّهُ الْكافِي الْكَريمُ”خدا هم ضامن شده که من را از شر مردم و از آزار آنان حفظ کند،البته خداوند کافی، کریم، بزرگوار و بخشنده است.

نکته چهارم

 و بعد حضرت آیه تبلیغ ,که آيه 67 سوره مائده است ،را تلاوت مي كنند. در ضمن آیه‏، تفسیر آیه را هم می فرمایند و جالب است كه آیه را با بسم الله الرحمن الرحيم شروع مي كنند .از بین آیاتی که در خطابه غدير ذکر شده اند فقط سه تای آنها با بسم الله آغاز شده اند که این آیه اولین آنان است و یکی هم در سوره حمد که در بخش هفتم است و دیگری سوره عصر ، این نکته دارد و نکته اش  هم اهمیتِ شروع و گفتارِ این آیه است .حضرت تفسیر این آیه را در دو کلمه می فرمایند؛ يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك آن ما انزل الیک من ربک چیست ؟ في عَلِي يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ   در باره علی است.  یعنی خلافت و جانشینیِ علی بن ابیطالب و وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ. 
مبحث امامت را در بخش دوم بعد از اقرار به عبوديت و ربوبيت خدا با یک جمله تحذیری که ”من از خدا می ترسم و خدا من را برحذر داشته” شروع می کنند و اولین مرتبه، آیه ابلاغ را، که اعلان آن ماموریت پیامبر صلي الله عليه وآله بوده می خوانند و  آن را به امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام و خلافت ايشان تفسیر می کنند.
 پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در تفسير اين آيه راجع به اميرالمؤمنين علیه السلام دو كار را انجام مي دهند:
 يكي اين كه آيه را عملا تفسير مي كنند و دیگر اين كه از نظر تئوري مي خواهند بفرمايند كه تفسير و تأويل آيات قرآن با من است. یعنی هم بطور تئوری می فرمایند حق تفسیر آیات با ماست هم به صورت عملي در آن جا كه مي فرمايند ” يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ ” آيه را تفسیر می کنند ومی فرمایند که  تفسير با من است.
 بعد از اینکه تحذیری و خیلی دقيق و محكم بیان می کنند که من حتما باید این امر را انجام بدهم می فرمایند:  البته خدا مرا تضمین کرده و فرموده که” وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ ”خدا تو را از شر مردم نگاه می دارد- و تو نترس -.

نکته پنجم

و می فرمایند” مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ تَعالي إِلَي”  من آنچه را که خداوند متعال به من امر کرده انجام داده ام و در آن کاستی ندارم و کوتاهی نکرده ام . چرا حضرت به مردم می فرمایند کوتاهی نکرده ام ؟ می خواهند به مردم تاکید کنند  که اگر شما وظیفه تبلیغ دارید باید وظیفه تان را انجام دهید و کوتاهی نکنید ! من که رهبر و پیغمبر شما هستم و کوتاهی نکرده ام از عذاب خدا می ترسم تا چه رسد به شما که بايد بیشتر از عذاب خدا بترسید.

نکته ششم

 در اين جا حضرت در توضیح این آیه (یا ایها الرسول .. ) میفرمایند که جبرئیل سه بار بر من حبوط کرده و مرا از طرف خدای ”السَّلامُ” و ” هُوالسَّلامُ” به انجام این ماموریت و اعلان امر کرده است . بکار بردن نام ”السَّلامُ”  برای خدا در اینجا بخاطر این است که هر کدام از اسمهای خداوند متعال یک خاصیت و اثر متفاوتی دارد. نام ”السَّلامُ”   نامی است که انسان و موجودات مخاطب را در سلم و آرامش و رفاه قرار می دهد پس” هُوالسَّلامُ” خدا سلام است ، یعنی سلامِ مطلق خداست . اين كه ما هم در آداب ديني داريم كه وقتي انسانها به هم می رسند، سلام می کنند در واقع اسم سلم و آرامش خدا را می برند . سلام علیک يا سلام علیکم یعنی سلم و آرامش و رفاه از جانب من بر شما باد ،یعنی خطری از جانب من شما را تهدید نمی کند و معنی سلام دادنی  که در اجتماع معمول هست هم همین است . السلام علیک یا ابا عبدالله یعنی ای ابا عبدالله شما از جانب من در رفاه و آسایش هستید واز جانب من ضرری به شما نمی رسد، یک معنای سلام این است و یک معنای دیگر این است كه از طرف خدا سلم و آسایش و آرامش و رفاه بر شما باشد .اینجا حضرت هم اسمِ سلام خدا را می برند و هم می فرمایند و هُوالسَّلامُ ، سلام مطلق و سلم مطلق از خداست . ما انسانها از جانب خداوند در سلم ، آسایش و آرامش هستیم و اگر گاهی ضرری به ما می رسد در نتیجه اعمال خودمان است! 

نکته هفتم

 جبرئيل از طرف خداوندِ سلام بر من نازل شده و گفته که اینجا بایستم وبه همه ی سفید ها و سیاه ها اعلام کنم : يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك في عَلِي يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ . اعلامي در مورد خلافت علي (ع).

نکته هشتم

 اجزاء خلافت امیرالمومنین علیه السلام این صفاتی است که حضرت درجملات بعدي  فرموده اند:  أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي عَلي‏ أُمَّتي وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدي،  ، علی بن ابیطالب برادر من است. چرا پیامبراکرم(ص) به امیرالمومنین به عنوان  برادر نام میبرند؟ برای اینکه برادر به معنای مساوات ،هم سطحی ، هم فکری ،هم ارثی و همکاری است . وقتی کسی را برادر خطاب می کنیم معنایش این است که ما یک پدر و یک مادر داریم . منبع ما یکی است ، منشأ ما یکی است. گویا که قد و قواره و اندازه  ما هم یکی است . وقتی کسی صیغه برادری می بندد-که این امر از قدیم در بشر فرهنگ بوده – يا مؤاخات مي كند که به معنای برادری دو طرفه است می خواهد بگوید که من نسبت به تو در هر سنی که هستم و تو نسبت به من در هر سنی که هستی با هم برابر رفتار می کنیم و مواسات می کنیم هم من نسبت به شما و هم شما نسبت به من.   در چند جای خطبه غدیر واژه اخ ، اخی ، اخو آمده که در اینجا هم اولین اعلام  با صفت اخوت آمده است، چرا ؟ 
برای اینکه طبیعی ترین نسبت بین دو نفر که مساوات و مواسات داشته باشند اخوت و برادری است لذا در اینجا پیغمبر اكرم صلي الله عليه وآله  هم اولین واژه ای که بکار می برند اخوت است : أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي و اين امري طبیعی است.  برای اين كه وقتی می گویید کسی برادر من است، بقیه آثار بر آن مترتب می شود و ديگر جاي هیچ سؤالي نيست!  خیلی از سؤالات با ”برادرم است” جواب داده می شود! چرا به او اینقدر ثروت دادی ؟ ”برادرم است”. چرا اینطور با او رفتار کردی ؟ ”برادرم است” چرا اینجوری با شما زندگی می کند؟  ”برادرم است” . چرا او نسبت به تو اینقدر نزدیک است؟ ایشان برادر من است . 
 وقتی به کسی برادر بگویی خیلی از سؤالات حل می شود حتی در جوامع امروزی در فرهنگ های مختلف ،برادري مجازي و صیغه برادری یعنی تعهد برادری ، این مسئله  بسیاری از سؤالها را جواب می دهد و آثار برادری را بر افراد مترتب می کند،لذا پیغمبراکرم صلي الله عليه وآله در اینجااز ” اخی”، ”برادرم”، به عنوان اولین صفت برای امیرالمؤمنین عليه السلام استفاده کرده اند، گویی که پدر و مادر ما یکی است و تمام حقوق ما مساوی است چون دو برادر به یک اندازه از پدر و مادر ارث می برند و در جنبه های حقوقی و مالی تفاوتی با هم ندارند حتی اگر سن یک برادر یک سال باشد و دیگری 50 سال يا 40 سال داشته باشد این دو حقوق و ارثشان برابر است . ممکن است که کارکرد آنها متفاوت باشد ولی ارثی که از پدر و مادر می برند برابر است، لذا پیامبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمودند که من باید اعلام کنم این علی بن ابیطالب برادر من است و وصی من است . وصی هم بعد از برادر نزدیک ترین نسبت طبیعی را به شخص دارد، برای اینکه وصی کسی است كه بعد از مردن یک شخص حقوق و کارهای آن شخص بر عهده ی اوست .