درس سوم امامت در خطابه غدیر

درس سوم امامت در خطابه غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم

پیغمبر اکرم (ص) نسبت امیرالمومنین (ع) با خودشان را به نسبت هارون به موسی تشبیه کرده اند ؛ و این به این دلیل بود که عرب ها به سبب رابطه و معاشرت با یهودیان داستانهای زیادی در مورد موسی و هارون شنیده بودند، همانطور که قبلا اشاره کردیم یهودیان از سالهای دیرینه در اطراف مدینه به انتظار محمد خاتم صلی الله علیه و آله زمین و خانه و باغ خریده بودند و منتظر بودند .

حضرت در تشبیه خود فرمودند: الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي‏ إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِي بَعْدي .  در تشبیه همیشه باید مشبه به نسبت به مشبه برای مخاطبین آشناتر  باشد . وقتی می گویم که یار من مثل ماه می ماند چون همه ماه را می شناسند یار را به ماه تشبیه می کنم چون شنونده ماه را بهتر از یار من می شناسد، وقتی می فرمایند أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى یعنی مردم هارون و موسی و نسبتشان را خوب می شناسند ،لذا پیغمبر اکرم (ص) خود و امیرالمومنین (ع) را به موسی و هارون تشبیه می کنند ؛ ولی در عین حال حضرت فرمودند إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي یعنی این شباهت در یک جهت هست که آن هم وزارت است نه نبوت ، معمولا وقتی انسان چیزی را به چیزی تشبیه می کند ، تشبیه یا به عبارتی وجه تشبیه در یک یا چند ویژگی خاص است نه در همه ی جهات ، وقتی می گویند که فلانی مثل شیر می ماند منظور این نیست که در تمام جهات آن فرد مثل شیر است ، مثلا شبها در خیابان می خوابد، در بیشه زندگی می کند،و یا دونده است ، شباهت  در اینها نیست بلکه تشبیه فقط در شجاعت است؛ یا وقتی می گویند یار من مثل ماه است معنایش این نیست که آن فرد شبها در آسمان است و  چنین و چنان ، بلکه یعنی آن شخص در زیبایی و روشنایی مثل ماه می ماند . بعد حضرت می فرمایند وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ بعد از خدا و رسول علی ولی شماست. یکی از قرائنی که در آن ولی به معنای سرپرست و جانشین در همه ابعاد است این جمله است وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ اگر معنای ولی فقط دوستی باشد ، دوستی که در عبارت " بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ " معنی ندارد. وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض  مومنون و مومنات دوستان همدیگر هستند این بعدالهی و رسوله معنای دوست و داماد و این چیزهای که می گویند نیست بلکه به معنای سرپرست ، اولی به تصرف است ،یعنی آن مقام استثنایی است که خداوند متعال به رسولش داده است و به وسیله رسول خدا (ص) به ائمه طاهرین علیهم السلام داده است . اگر این ولی به معنای دوست باشد جمع می شود یعنی همین الان خدا دوست ماست و هم پیامبر (ص)دوست ماست و هم امیرالمومنین (ع)دوست ماست و هم مومنین دوست هم هستندو امثال اینها و خود جمله وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ دلیل بر این است که ولایت در این به معنای دوستی صِرف نیست . بلکه به معنای سرپرستی است .سپس پیغمبر اکرم (ص) استدلال می کنند به آیه 55  سوره مائده و می فرمایند ، وَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي‏ عَلَي بِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ . خداوند آیه ای از کتاب نازل کرد که إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ و وَيُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ. این آیه که به آیه ی ولایت معروف شده است در میان شیعیان و مسلمانان از مهمترین و مرکزی ترین آیاتی است  که برای اثبات جانشینی امیرالمومنین (ع) و اولی به تصرف بودن ایشان به آن استدلال می شود ،پس ولی به معنای اولی به تصرف است ، یک دلیلش همین بود که بیان شد و دلیل دیگری را هم بعدا در بخش چهارم مطرح خواهیم کرد. پیغمبر اکرم(ص) ابتدا سئوال می کنند: ثم قال: «ايهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلي‏ بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟ قالوا: اَللَّهُ و رَسُولُهُ یا در بعضی نسخه ها دارد که أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُم‏.در اینجا واژه اولی آمده است، اولی یعنی نزدیکتر و قریبتر ، یعنی اولی به تصرف ، اولی به محبت و اولی به اختیاراتی که دارد نه به معنای دوست . وقتی می فرمایند مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه. معلوم می شود این مولا ازهمان مولا مشفق است و یک معنا دارد. البته بحث آیه ی ولایت در تفاسیر شیعه بسیار مفصل است  این مولی به معنای اولی به تصرف است ، سُنیان و مخالفان در این باب دغدغه هایی ایجاد کرده اند واشکالاتی کرده اند که علمای شیعه به تعلیم از ائمه معصومین علیهم السلام به آن سوالات جواب داده اند . در واقع این آیه معرکه ی آراء است و معرکه ی مباحث است . این آیه جزء روشن ترین آیاتی است که ائمه صلوات الله علیهم اجمعین به آن استدلال کرده اند، پیغمبر (ص) هم اینجا اینطور فرموده اند و مهمترین نکته در این جا استفاده از لغت "انما" است که حصر را می رساند؛ یعنی ولی شان منحصرا اینانند، در حالیکه اگر ولی به معنای دوست بود که ولی ما فقط اینها نبودند خیلی از کسان دیگر هم از اولیا یا دوستان ما هستند ، نکته ی مهم دیگر این است که برای اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا  فقط یک بار لغت ولی استفاده شده است ، معلوم می شود که نوع ولایت که به معنای اولی به تصرف است یک جور است با اینکه خدا با مردم هم سنخ نیست ولی سرپرستی خدا که بوسیله ائمه علیهم السلام و پیغمبر (ص) اجرا می شود یک سنخ است که اولی به تصرف بودن است لذا یک ولی آمده است برای سه قسمت إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا پیغمبر اکرم (ص) در اینجا می فرمایند وَ عَلِي بْنُ أَبي طالِبٍ الَّذي أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي‏الزَّكاةَ وَهُوَ راكِ(ع)يُريدُاللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ  حال مصداق این وَالَّذينَ آمَنُوا که جمع است یک نفر است و آن امیرالمومنین علیه السلام است . اصطلاحا می گویند که قسمت إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا وصف تدووم نیست بلکه وصف مشیر است یعنی این وصف اشاره می کند به یک کسی در عالم خارج که شان نزول این ایه است و او امیرالمومنین علیه السلام است و اشاره می کند که او اینکار را کرده؛ یک وقت می گوییم هر کسی پیراهن سفید بپوشد حقوق می گیرد ، یک وقت می گویند آنکه حقوق می گیرد این  کسی است که پیراهن سفید بر تن دارد. پیراهن سفید دومی وصف مشیر است یعنی اشاره می کند به این موجود خارجی در اینجا این وصف وصف مشیر است و پیامبر هم همین را می فرمایند که این الَّذي أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي‏الزَّكاةَ – علی بن ابیطالب (ع) است که أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي‏الزَّكاةَ. وَهُوَ راكِ(ع)يُريدُاللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ. برخی اشکاک کنندگان اشکاک کرده اند که چرا جمع آمده؟ مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر این اشکاک ها را جواب می دهد ، وی 18 آیه از قرآن کریم در جلد اول الغدیر جمع آوری کرده که در آنها افعال آیه جمع است ولی منظور یک فرد بوده است سپس ایشان این مسئله را بطور مفصل توضیح داده. کلا این آیه از جمله آیاتی است که در مورد آن بسیار بحث شده است ، نهایتا مطلبی که از این آیه اثبات می شود این است که معنای ولایت به دلیل وجود "انما" و خیلی نکات دیگر به معنای دوستی نیست. 
بعد پیغمبر اکرم (ص) می فرمایند که من از جبرئیل خواستم که خداوند مرا از این کار معاف کند " لِعِلْمي بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَكَثْرَةِ الْمُنافِقينَ " یعنی به جبرئیل گفتم که این امر را از من بردارد ، برخی اینجا اشکال وارد می کنند که پیامبر (ص) چطور در برابر امر خدا استعفا کرد؟؛ باید دقت کرد که استعفا  یعنی اینکه خدایا امرت را از من بردار، نه اینکه من امرت را انجام نمی دهم؛ استعفا بدین معناست که خدایا این امر را که به من داده ای از گردنم بردار برای اینکه متقین کم اند و منافقین و دغل کاران و مستهزئین زیادند و يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَيْسَ في قُلوبِهِمْ.  پیغمبراکرم(ص) نفرموده اند که جبرئیل برو بگو من امر خدا را اطاعت نمی کنم که دلیل بر سرپیچی باشد، بلکه فرمودند که امرت را بردار چون کار نمی شود.
 یک اشکال دیگر که وارد می کننداین است که می گویند پیغمبر (ص) ترسیده بودند ؛ ما می گویم از چی ترسیده اند از مردن ترسیده اند ؟ خودشان که اعلام کرده اند این آخرین باری است که من با شما صحبت می کنم واین آخرین حج من است، خودشان که فرموده اند من چند وقت کوتاه بیشتر زنده نیستم، پس از مرگ نمی ترسیدند ،در طول  بیست و سه سال هم که همه ی اذیت  ها را دیده بودند، پس از چی می ترسیدند ؟ از اینکه کار تحقق پیدا نکند. حال مثال جالبی را مطرح می کنیم،اگر خدا تضمین نکرده بود که وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ ممکن بود اتفاقات ناگواری در حین انجام این امر مهم حادث شود مثلا منافقین فکرهای شیطانی به نظرشان برسد تا مراسم را مختل کنند ؛ مثلا بروند و از بیابان ده تا مار افعی بگیرند و بیاورند آنجا و تا پیغمبر (ص) رفتند بالا و شروع به صحبت کردند مارها را در بین جمعیت رها کنند تا سخنرانی پیغمبر (ص) ناتمام بماند و همه ی مردم متفرق شوند - مثل اینکه الان وقتی می خواهند کسی را خراب کنند صلوات می فرستند - یا ممکن بود این منافقین در چندین جای مختلف در بین جمعیت خودشان را به مردن بزنند و جمعیت را پراکننده کنند،اما با عنایات خداوند بااینکه منافقین دلشان نمی خواست پیغمبراکرم (ص) صحبت کنند این نقشه ها به عقلشان نرسید و جلسه با حضور 120 هزار مستمع تحقق پیدا کرد. پیغمبر اکرم (ص) سخنانشان را مطرح کردند که  سه چهار ساعت – با توجه به تکرارها برای مستمعین در جاهای مختلف - طول کشید و کار تحقق پیدا کرد، سپس فرمودند اَللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي قَدْ بَلَّغْتُ وهمه چیز را فرمودند و کار انجام شد، پس این پاسخ به اشکالات مطروحه است . جالب این است که حتی پس از این حضرت می فرمایند که من اگر می خواستم در اینجا به منافقین اشاره کنم می توانستم، وَلكِنِّي وَاللَّهِ في أُمورِهمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ لکن در امور آنها از خود بزرگواری نشان دادم.
 حضرت ادامه می دهند تا به آیه ی تبلیغ -  صفحه 68 – می رسند، درباره ی این آیه بطور مفصل در المیزان بحث شده ، خداوند وقتی در مورد دین اسلام راضی شد که این آیه را نازل کرد و ولایت به مردم عرضه گشت.  يا أَيُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ - في حَقِّ عَلِي - وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ همانطور که ملاحظه می شود فی حق علی در بین دو خط تیره گذاشته شده است یعنی این بخش جزء آیه نیست و توضیح پیامبر(ص) است ؛ یعنی پیغمبراکرم (ص) آیه را تفسیر می کنند و یکی از مسائل مهم امامت این است که در جای جای خطابه غدیر پیغمبر اکرم (ص)توضیح داده اند که این آیه در باره ی حضرت علی (ع) است ،درباره ی دوستان علی (ع)است ؛این آیه و کلمات آیه در باره ی دشمنان علی (ع)است ، در باره ی منافقین است پس حضرت این آیات را به امیرالمومنین(ع)، دوستانشان و دشمنانشان تفسیر و  تاویل کرده اند .
نکته بعدی مهم این است که در خطابه غدیر پیغمبر اکرم(ص)دو کار مهم انجام داده اند : یکی اینکه بطور تئوری اعلام کرده اند که حق تفسیر و تاویل و علم تفسیر پیش من و نزد امیرالمومنین علیه السلام( تا امام زمان صلوات الله علیه) می باشد -که این را چند جا فرموده اند.- و دیگر اینکه یک کار عملی هم انجام داده اند و آن اینکه آیات و ارتباط آنها با ولایت را تفسیر کرده اند، یکی از آن موارد در اینجاست يا أَيُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ - في حَقِّ عَلِي - که تفسیر کرده اند، یعنی هم از نظر  نظری فرموده اند که حق تفسیر و تاویل با ماست هم در عمل تقریبا صد آیه در خطابه غدیر را تفسیر و تاویل کرده اند و توضیح داده اند که کدامیشان درباره ی امیرالمومنین (ع)و دوستان امیرالمومنین (ع)و دشمنان ایشان و در باره ی امامت است. بعد فرموده اند وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ یعنی خود خدا فرموده که خدا تو را از خطرات مردم در امان نگه میدارد و تو کارت را انجام می دهی و انجام هم داد . علامه ی عسگری (خدا رحمتش کند ) مطلب جالبی را بیان می کردند، از ایشان می پرسیدند که چراپیغمبر اکرم (ص)علیرغم اینکه آن مرد گفت إِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ   وصیت و مطلب خود را ننوشتند ایشان گفتند که اگر می نوشتند برخی مردم بقیه حرف هایی را هم که در مورد امیرالمومنین (ع)بود حمل بر هذیان می کردند، می گفتند اینها را هم جعل کرده اند در تائید آن هذیان، پیغمبر (ص)ننوشتند که – به خیال باطل آنها در حال هذیان چیزی نوشته نشده باشد- تا آن چیزهایی که در طول 23 سال در باره ی امیرالمومنین (ع)و امامت گفتند بی اثر نشود، این یک نکته . نکته ی دیگر این است که پیغمبراکرم (ص)فرمودند قلم و دوات بیاورید تا چیزی را برای شما بنویسم که گمراه نشوید ولی نگذاشتند که بنویسند، خدا ضمانت نکرده بود که تو این را هم بنویس و من حفظ می کنم؛ ولی در زمان ایراد خطابه ی غدیر خداوند این را ضمانت کرده بود که وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ یعنی خدا ضمانت کرده که اگر اینکار را بکنی هیچ آفتی و آسیبی به تو نمی رسد و تو کارت را انجام می دهی و چون خدا ضمانت کرده  بود برای 120 هزار نفر سخنرانی کردند تا آخرش هم هیچ اتفاقی نیفتاد و بعدش هم گفتند "بخ بخ لک یا علی " پس چون خدا ضمانت کرده بود کار به خوبی انجام شد اما در مورد داستان  قلم و دوات و سالم از کار در آمدن، خداوند ضمانت نکرده بود پیامبر هم ننوشتند در واقع نگذاشتند که بنویسند . اینها نکته های ریزی بود که لازم بود به آنها اشاره شود. بعد از قرائت آیه تبلیغ، حضرت می فرمایند "معاشرالناس ذالک فیه" این آیه در باره ی علی است نکته ی دیگر اینکه همه جا می گویند فلان رییس جمهور فلان شخص را به عنوان معاون خودش انتخاب کرد، ما می گوییم پیغمبر اکرم(ص)  چه شخصی را از طرف خدا به عنوان معاون خودش معرفی کرد؟ این نکته ی مهمی است چون جای جای خطبه غدیر و جاهای دیگر حضرت می فرمایند  "بامرالله ربکم" این به فرمان خداوندی است که پروردگار شماست، این یک نکته ی تکنولوژی تبلیغ هست که بسیار جالب است ، یک مثال بیان می کنیم؛ فرض کنید یک نماینده از یک شرکت با شما دیدار می کند تا یک کالای الکترونیکی را به شما معرفی کند تا شما آنرا بخرید کدام حالت شما را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهد اگر آن شخص به شما بگوید که ما چند فارغ التحصیل دانشگاه هستیم که با هم شریک شده ایم و هر کدام قسمتی از این کالا را ساخته ایم یا اینکه به شما بگوید که من نماینده ی بزرگترین، قدیمیترین و معروفترین تولید کننده ی لوازم الکترونیک در ژاپن هستم ؟ کاملا واضح است که شما حالت دوم را ترجیح می دهید، پیغمبر اکرم (ص) که امیرالمومنین (ع)را به عنوان جانشین خود معرفی می کنند در واقع دارند به نمایندگی از خداوند بزرگ که خالق تمام هستی است این معرفی را انجام می دهند، پس ما باید متوجه باشیم که این امر از جانب خداوند متعال است ، می فرمایند :"هو امامکم و ولیکم بامرالله". این به فرمان خداونداست ،خدایی که پروردگار شما هم است ، با شما هم ارتباط دارد شما را هم اداره می کند، "من ربکما قالا ربنا الذی اعطاکل شی خلقنا ثم هدی" رب ما همان است که هر کسی و هر چیزی را خلق کرده سپس هدایت کرده؛ پس پیغمبراکرم (ص) به مردم فرمودند که من دارم از طرف یک همچنین پروردگاری این پیغام را به شما می دهم، کسی که قابل انکار نیست، بی نهایت است و شما او را می شناسید و او پروردگار شما هم هست . در مثالی که قبلا مطرح کردیم مثل این می ماند که بگوییم یکی از عزیزان و اقوام نزدیک شما هم در آن شرکت مدیریت می کند ، قطعا دریافت این حقیقت علاقه ی شما به آن شرکت را چند برابر می کند و اعتبار بیشتری برای آن قائل می شوید . یکی از تکنولوژی های تبلیغ این است که ما کالا و شرکت خود را به یک شرکت بزرگ و بی نهایت نسبت دهیم.

 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته