واژه هاد در فرهنگ غدیر

واژه هاد در فرهنگ غدیر

هدايت از نظر معناي لغوي به معناي دلالت و راهنمايي كردن است. و اين راهنمايي گاهي فقط در حد (ارائه طريق) و نشان دادن راه محدود است، گاهي فراتر از (ارائه طريق) به مفهوم (ايصال الي المطلوب) و رساندن شخص به مقصد است. اما در مجموع آنچه از واژه هدايت فهميده مي شود اين است: هدايت دلالت و رساندن به غايت با ارائه طريق است چون ارائه طريق نحوي از ايصال به مطلوب و رساندن شخص به مقصد است. (براي اطلاع از تفصيل اين بحث به منبع ذيل مراجعه شود. (الميزان، ج 1، ص 34)

در مقابل هدایت، ضلالت قرار دارد. اغلب ضلالت و گمراهي در جايي به كار برده مي شود كه شخصي به هدايت و راهنمايي افراد راه نما گوش ندهد و يا بعد از پذيرش حق و راه مستقيم دوباره از راه راست منحرف شود و راه گمراهي يعني راه غير هدايت را در پيش گيرد و در مسيري برود كه هرگز از آن طريق به مقصد و هدف نمي رسد(الميزان، ج 12، ص 243)

ميان انذار و هدايت  چه تفاوتی است ؟

حدود 120 مرتبه واژه «انذار» در قرآن آمده كه 100 مرتبه آن در مكه نازل شده است.
انذار براى آن است كه گمراهان از بيراهه به راه آيند، و در متن صراط مستقيم جاى گيرند ولى هدايت براى اين است كه مردم را پس از آمدن به راه به پيش ببرد.
در حقيقت منذرهمچون علت محدثه  و ايجاد كننده است ، و هادى به منزله علت مبقيه  و نگهدارنده و پيش برنده ، و اين همان چيزى است كه ما از آن تعبير به رسول و امام مى كنيم ، رسول ، تاسيس شريعت مى كند و امام حافظ و نگهبان شريعت است.با توجه به آیه7سوره رعد:
إنما أنت منذر و لكل قوم هاد.تو تنها بيم دهنده هستی و هر قومی هدایتگری دارد.(آیه 7سوره رعد)
 شك نيست كه هدايت كننده بر شخص ‍ پيامبر در موارد ديگر اطلاق شده اما به قرينه ذكر منذر در آيه فوق مى فهميم كه منظور از هدايت كننده كسى است كه راه پيامبر را ادامه مى دهد و حافظ و نگهبان شريعت او است.
روايات متعددى كه از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در كتب شيعه و اهل تسنن نقل شده كه فرمود: من منذرم و على هادى است . در تفاسير مجمع ‏البيان و كنزالدقائق، 26 حديث آمده كه مراد از «هاد» ائمه معصومين‏ عليهم السلام هستندو همگی  اين تفسير را كاملا تاييد مى كنند به عنوان نمونه به چند روايت از آنها اشاره مى كنيم :
  •  فخر رازى  در ذيل همين آيه در تفسير اين جمله از ابن عباس چنين نقل مى كند:
    وضع رسول الله يده على صدره فقال انا المنذر، ثم اوما الى منكب على (عليه السلام ) و قال انت الهادى بك يهتدى المهتدون من بعدى : پيامبر دستش را بر سينه خود گذاشت و فرمود: منم منذر! سپس به شانه على اشاره كرد و فرمود توئى هادى ! و بوسيله تو بعد از من هدايت يافتگان هدايت مى شوند
    .اين روايت را دانشمند معروف اهل تسنن علامه ابن كثير در تفسير خود، و همچنين علامه ابن صباغ مالكى در فصول المهمه و گنجى شافعى در كفاية الطالب و طبرى در تفسير خود و ابو حيان اندلسى در كتاب تفسيرش به نام بحر المحيطو همچنين علامه نيشابورى در تفسير خويش و گروه ديگرى نقل كرده اند.
  •  حموينى كه از علماى معروف اهل تسنن است در كتاب فرائد السمطين  از ابو هريره اسلمى چنين نقل مى كند: ان المراد بالهادى على (عليه السلام)
  •  ميرغياث الدين نويسنده كتاب حبيب السيردر جلد دوم كتاب خود صفحه 12 چنين مينويسد، قد ثبت بطرق متعدده
     انه لما نزل قوله تعالى انما انت منذر و لكل قوم هاد قال لعلى انا المنذر و انت الهادى بك يا على يهتدى المهتدون من بعدى ((به طرق متعددى نقل شده هنگامى كه آيه  انما انت منذر و لكل قوم هادنازل شد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به على (عليه السلام)فرمود من منذرم و تو هادى اى على ! بوسيله تو هدايت يافته گان هدايت مى شوند.
    آلوسى در روح المعانى  و شبلنجى در نور الابصارو شيخ سليمان قندوزى درينابيع الموده  نيز اين حديث را به همان عبارت يا نزديك به آن نقل كرده اند.گر چه راوى اين حديث در غالب طرق آن ابن عباس است ، ولى منحصر به ابن عباس نيست ، بلكه از ابو هريره (طبق نقل حموينى ) و از خود على (عليه السلام ) (طبق نقل ثعلبى ) نيز روايت شده است ، آنجا كه فرمود المنذر النبى و الهادى رجل من بنى هاشم يعنى نفسه : منذر پيامبر است و هدايت كننده مردى از بنى هاشم است كه منظور حضرت خود او بود.
    گر چه در اين احاديث تصريح به مساله ولايت و خلافت بلافصل نشده است ولى با توجه به اينكه هدايت به معنى وسيع كلمه منحصر به على عليه السلام نبود بلكه همه علماى راستين و ياران خاص پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين برنامه را انجام مى دادند، معلوم مى شود معرفى على (عليه السلام ) به عنوان هادى به خاطر امتياز و خصوصيتى است كه او داشته است ، او برترين مصداق هادى بوده و چنين مطلبى جدا از ولايت و خلافت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نخواهد بود.پس از این آیه مشخص می شود که رسول الله بیم دهنده بوده اند و پس از ایشان لازم است که هر قومی هدایتگری داشته باشد که هدایتشان کند، که این هدایتگر جز امام نیست. لذا لازم است برای ما که در این عصر زندگی می کنیم نیز امام زنده هدایتگری باشد و الا آیه باطل خواهد بود. صدوق به سندش از برید بن معاویه عجلی روایت می کند که گفت : به امام باقر علیه السلام گفتم : معنی انما انت منذر و لکل قوم هاد چیست؟حضرت فرمودند منذر رسول خدا (ص)است و هادی علی(ع) است. و در هر وقت و زمانی امامی از ما وجود دارد که مردم را به آنچه رسول خدا(ص) آورد هدایت می نماید.( کمال الدین صدوق، ص 667)