غضب فاطمه (س) غضب خداوند در کتاب صحیح بخاری

غضب فاطمه (س) غضب خداوند در کتاب صحیح بخاری

صحيح بخاري معتبرترين کتاب روايي اهل سنت است. اين کتاب را بعد از کتاب خدا «أصح الکتب» مي دانند.
صحیح بخاری به عنوان يکي از منابع اصلي اهل سنت به حساب مي آيد.
این کتاب از جنبه هاي مختلفي توسط علماء اهل سنت مورد توجه قرار گرفته است .
به گفته علماء اهل سنت تمامي مضامين روايات مطرح شده در صحيح بخاري صحيح و قابل اعتماد هستند به حدی که گفته اند اگر بخاري از کسي روايات نقل کرد حتي اگر هزاران تضعيف داشته باشد ولي چون بخاري از او روايت نقل کرده است « کُلُّ مَن رَوَي عَنهُ البُخَارِي جَازَ القِنطَرَۀ » از پل گذشته است و مشکلي در نقل روايت از او نيست .
در صحیح ترین و مورد اعتمادترین کتاب اهل تسنن، 5 روایت درباره نارضایتی سیده النساء عالمین از خلیفه اول وجود دارد، برای نمونه:


حدیث 2926 : حدثنا عبد الْعَزِيزِ بن عبد اللَّهِ حدثنا إِبْرَاهِيمُ بن سَعْدٍ عن صَالِحٍ عن بن شِهَابٍ قال أخبرني عُرْوَةُ بن الزُّبَيْرِ أَنَّ عَائِشَةَ أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ رضي الله عنها أَخْبَرَتْهُ أَنَّ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام ابْنَةَ رسول اللَّهِ سَأَلَتْ أَبَا بَكْرٍ الصِّدِّيقَ بَعْدَ وَفَاةِ رسول اللَّهِ أَنْ يَقْسِمَ لها مِيرَاثَهَا ما تَرَكَ رسول اللَّهِ مِمَّا أَفَاءَ الله عليه فقال أبو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ  فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ رسول اللَّهِ سِتَّةَ أَشْهُرٍ قالت وَكَانَتْ فَاطِمَةُ تَسْأَلُ أَبَا بَكْرٍ نَصِيبَهَا مِمَّا تَرَكَ رسول اللَّهِ من خَيْبَرَ وَفَدَكٍ وَصَدَقَتَهُ بِالْمَدِينَةِ فَأَبَى أبو بَكْرٍ عليها ذلك وقال لَسْتُ تَارِكًا شيئا كان رسول اللَّهِ يَعْمَلُ بِهِ إلا عَمِلْتُ بِهِ فَإِنِّي أَخْشَى إن تَرَكْتُ شيئا من أَمْرِهِ أَنْ أَزِيغَ فَأَمَّا صَدَقَتُهُ بِالْمَدِينَةِ فَدَفَعَهَا عُمَرُ إلى عَلِيٍّ وَعَبَّاسٍ وَأَمَّا خَيْبَرُ وَفَدَكٌ فَأَمْسَكَهَا عُمَرُ وقال هُمَا صَدَقَةُ رسول اللَّهِ كَانَتَا لِحُقُوقِهِ التي تَعْرُوهُ وَنَوَائِبِهِ وَأَمْرُهُمَا إلى من وَلِيَ الْأَمْرَ قال فَهُمَا على ذلك إلى الْيَوْمِ.
(صحیح بخاری، ج3، ص1126)
حدیث گفت برای ما عبدالعزیز بن عبدالله از ابراهیم بن سعد از صالح از ابن شهاب که گفت : خبر داد برای ما عروه بن زبیر که عائشه ام المومنین او را باخبر کرد از اینکه فاطمه علیها سلام دختر رسول الله بعد از وفات رسول خدا از ابوبکر درخواست کرد میراثش را تقسیم کند از آنچه که از رسول خدا باقی مانده است از آنچه که خدا فیء قرار داده برای او. پس ابوبکر گفت همانا رسول خدا گفت: ما ارث به جا نمی گذاریم، آنچه که از ما باقی می ماند صدقه است. پس فاطمه دختر رسول خدا غضبناک شد و ترک کرد او را (با او قهر کرد)، و قهر او از بین نرفت تا از دنیا رفت و (فاطمه) بعد از رسول خدا شش ماه زندگی کرد. و فاطمه از ابوبکر سهمش را از ارث رسول الله، از خیبر و فدک و صدقه ی مدینه خواست، ابوبکر از پرداخت آن ابا کرد. و گفت چیزی به تو نمی دهم؛ رسول الله به چیزی عمل نکرد مگر اینکه من به آن عمل کردم؛ پس من می ترسم از اینکه چیزی را به تو بدهم (که رسول خدا به تو نداده است!) پس هرچه از رسول خدا مانده صدقه برای مدینه محسوب می شود پس عمر او (فاطمه) را به نزدعباس و علی فرستاد؛ و اما درباره خیبر و فدک؛ و فدک را عمر ثبت و ضبط کرد و در دست گرفت و گفت این دو صدقه ای از جانب رسول خدا است که این دو برای حقوق و وظایفی که (تعروه) شامل ایشان می شد و( نوائبه)نابسامانی ها و مصیبتهایی که پیش می آمد بودند و به کسی که این وظیفه را بر عهده داشت به این دو امر فرمان داد و گفت از آن روز تا کنون اینگونه هستند.

حدیث 3508 : حدثنا أبو الْيَمَانِ أخبرنا شُعَيْبٌ عن الزُّهْرِيِّ قال حدثني عُرْوَةُ بن الزُّبَيْرِ عن عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام أَرْسَلَتْ إلى أبي بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا من النبي مما أَفَاءَ الله على رَسُولِهِ تَطْلُبُ صَدَقَةَ النبي التي بِالْمَدِينَةِ وَفَدَكٍ وما بَقِيَ من خُمُسِ خَيْبَرَ فقال أبو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا فَهُوَ صَدَقَةٌ إنما يَأْكُلُ آلُ مُحَمَّدٍ من هذا الْمَالِ يَعْنِي مَالَ اللَّهِ ليس لهم أَنْ يَزِيدُوا على الْمَأْكَلِ وَإِنِّي والله لَا أُغَيِّرُ شيئا من صَدَقَاتِ النبي التي كانت عليها في عَهْدِ النبي وَلَأَعْمَلَنَّ فيها بِمَا عَمِلَ فيها رسول اللَّهِ فَتَشَهَّدَ عَلِيٌّ ثُمَّ قال إِنَّا قد عَرَفْنَا يا أَبَا بَكْرٍ فَضِيلَتَكَ وَذَكَرَ قَرَابَتَهُمْ من رسول اللَّهِ وَحَقَّهُمْ فَتَكَلَّمَ أبو بَكْرٍ فقال وَالَّذِي نَفْسِي بيده لَقَرَابَةُ رسول اللَّهِ أَحَبُّ إلي أَنْ أَصِلَ من قَرَابَتِي.
(صحیح بخاری، ج3، ص1360)
ابوالیمان حدیث گفت برای ما از شعیب از زهری که گفت عروه بن زبیر نقل کرد برای ما از عایشه که گفت همان فاطمه علیها سلام از ابوبکر میراثش از پیامبر ، از آنچه که خداوند فی کرده بود برای رسولش را طلب کرد و صدقه ی پیامبر برای در مدینه را طلب کرد؛ و آنچه که از خمس خیبر باقی مانده بود. پس ابوبکر گفت همانا رسول خدا گفت ما ارث به جا نمی گذاریم، پس آن صدقه ای است که آل محمد از آن می خورد. یعنی مال خدا برای آنها نیست که از دارایی آنها حساب شود؛ به خدا قسم من تغییر نمی دهم چیزی از صدقاتی که از زمان پیامبر باقی مانده و انجام می دهم در آنها، هرآنچه را رسول خدا انجام داده؛
(فاطمه سلام الله علیها) علی را به عنوان گواه و شاهد آورد ؛ سپس (علی)گفت ای ابوبکر قطعا ما فضیلت تو را شناختیم؛ سپس خویشاوندیشان با رسول خدا و حقشان را یادآوری کرد. ابوبکر گفت: قسم به کسی که جانم در دست اوست خویشاوندی رسول خدا را بیشتر دوست دارم تا خویشاوندی با خودم را.

3810 حدثنا إِبْرَاهِيمُ بن مُوسَى أخبرنا هِشَامٌ أخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِيِّ عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام وَالْعَبَّاسَ أَتَيَا أَبَا بَكْرٍ يَلْتَمِسَانِ مِيرَاثَهُمَا أَرْضَهُ من فَدَكٍ وَسَهْمَهُ من خَيْبَرَ فقال أبو بَكْرٍ سمعت النبي يقول لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ إنما يَأْكُلُ آلُ مُحَمَّدٍ في هذا الْمَالِ والله لَقَرَابَةُ رسول اللَّهِ أَحَبُّ إلي أَنْ أَصِلَ من قَرَابَتِي.
(صحیح بخاری، ج4، صفحة رقم 1481)
ابراهیم بن موسی حدیث گفت برای ما از هشام از معمر از زهری از عروه از عایشه که همانا فاطمه علیها سلام و عباس نزد ابوبکر آمدند و میراثشان از فدم و سهمشان از خیبر را خواستند. پس ابوبکر گفت: شنیدم از رسول خدا که می گفت ما ارث به جا نمی گذاریم، هر آنچه که از ما باقی بماند صدقه است؛ همانا آل محمد از این مال می خورد؛ به خدا قسم خویشاوندی رسول خدا را بیشتر دوست دارم تا خویشاوندی با خودم را.


حدثنا يحيى بن بُكَيْرٍ حدثنا اللَّيْثُ عن عُقَيْلٍ عن بن شِهَابٍ عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام بِنْتَ النبي أَرْسَلَتْ إلى أبي بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا من رسول اللَّهِ مِمَّا أَفَاءَ الله عليه بِالْمَدِينَةِ وَفَدَكٍ وما بَقِيَ من خُمُسِ خَيْبَرَ فقال أبو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ إنما يَأْكُلُ آلُ مُحَمَّدٍ في هذا الْمَالِ وَإِنِّي والله لَا أُغَيِّرُ شيئا من صَدَقَةِ رسول اللَّهِ عن حَالِهَا التي كانت عليها في عَهْدِ رسول اللَّهِ وَلَأَعْمَلَنَّ فيها بِمَا عَمِلَ بِهِ رسول اللَّهِ فَأَبَى أبو بَكْرٍ أَنْ يَدْفَعَ إلى فَاطِمَةَ منها شيئا فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ على أبي بَكْرٍ في ذلك فَهَجَرَتْهُ فلم تُكَلِّمْهُ حتى تُوُفِّيَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عليها وكان لِعَلِيٍّ من الناس وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ فلما تُوُفِّيَتْ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌّ وُجُوهَ الناس فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أبي بَكْرٍ وَمُبَايَعَتَهُ ولم يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الْأَشْهُرَ فَأَرْسَلَ إلى أبي بَكْرٍ أَنْ ائْتِنَا ولا يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ فقال عُمَرُ لَا والله لَا تَدْخُلُ عليهم وَحْدَكَ فقال أبو بَكْرٍ و ما عَسَيْتَهُمْ أَنْ يَفْعَلُوا بِي والله لآتِيَنَّهُمْ فَدَخَلَ عليهم أبو بَكْرٍ فَتَشَهَّدَ عَلِيٌّ فقال إِنَّا قد عَرَفْنَا فَضْلَكَ وما أَعْطَاكَ الله ولم نَنْفَسْ عَلَيْكَ خَيْرًا سَاقَهُ الله إِلَيْكَ وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ وَكُنَّا نَرَى لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ نَصِيبًا حتى فَاضَتْ عَيْنَا أبي بَكْرٍ فلما تَكَلَّمَ أبو بَكْرٍ قال وَالَّذِي نَفْسِي بيده لَقَرَابَةُ رسول اللَّهِ أَحَبُّ إلي أَنْ أَصِلَ من قَرَابَتِي وَأَمَّا الذي شَجَرَ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ من هذه الْأَمْوَالِ فلم آلُ فيها عن الْخَيْرِ ولم أَتْرُكْ أَمْرًا رأيت رَسُولَ اللَّهِ يَصْنَعُهُ فيها إلا صَنَعْتُهُ فقال عَلِيٌّ لِأَبِي بَكْرٍ مَوْعِدُكَ الْعَشِيَّةَ لِلْبَيْعَةِ فلما صلى أبو بَكْرٍ الظُّهْرَ رَقِيَ على الْمِنْبَرِ فَتَشَهَّدَ وَذَكَرَ شَأْنَ عَلِيٍّ وَتَخَلُّفَهُ عن الْبَيْعَةِ وَعُذْرَهُ بِالَّذِي اعْتَذَرَ إليه ثُمَّ اسْتَغْفَرَ وَتَشَهَّدَ عَلِيٌّ فَعَظَّمَ حَقَّ أبي بَكْرٍ وَ حَدَّثَ أَنَّهُ لم يَحْمِلْهُ على الذي صَنَعَ نَفَاسَةً على أبي بَكْرٍ ولا إِنْكَارًا لِلَّذِي فَضَّلَهُ الله بِهِ وَلَكِنَّا نَرَى لنا في هذا الْأَمْرِ نَصِيبًا فَاسْتَبَدَّ عَلَيْنَا فَوَجَدْنَا في أَنْفُسِنَا فَسُرَّ بِذَلِكَ الْمُسْلِمُونَ وَقَالُوا أَصَبْتَ وكان الْمُسْلِمُونَ إلى عَلِيٍّ قَرِيبًا حين رَاجَعَ الْأَمْرَ الْمَعْرُوفَ.
(صحیح بخاری، ج4، صفحة رقم 1549)
يحيى بن بكير از ليث از عقيل از بن شهاب از عروة از عائشة برای ما نقل کرد که همان فاطمه علیها سلام از ابوبکر میراثش از پیامبر ، از آنچه که خداوند فی کرده بود برای رسولش را طلب کرد و صدقه ی پیامبر برای در مدینه را طلب کرد؛ و آنچه که از خمس خیبر باقی مانده بود. پس ابوبکر گفت همانا رسول خدا گفت ما ارث به جا نمی گذاریم، پس آن صدقه ای است که آل محمد از آن می خورد. یعنی مال خدا برای آنها نیست که از دارایی آنها حساب شود؛ به خدا قسم من تغییر نمی دهم چیزی از صدقاتی که از زمان پیامبر باقی مانده و انجام می دهم در آنها، هرآنچه را رسول خدا انجام داده؛ سپس ابوبکر از اینکه چیزی از آن را به فاطمه برگرداند ابا کرد؛ وقتی فاطمه سلام الله علیها متوجه این امر شد با ابوبکر قهر کرد و سخنی با او نگفت تا از دنیا رفت. فاطمه سلام الله علیها بعد از نبی{صلی الله علیه و آله و سلم}  شش ماه زندگی کرد.
هنگامی که فاطمه سلام الله علیها وفات کرد، همسرش علی او را در شب دفن کرد و ابوبکر را خبر نکرد و نماز خواند بر او { دو حالت می توان ترجمه کرد: 1- اگر مرجع هو مستتر در «صلّی»، علی علیه السلام باشد ترجمه می شود: علی بر او نماز خواند. 2- اگر فعل «صلّی» را به «لم یوذن» معطوف بگیریم و ترجمه می شود: ابوبکر بر او(فاطمه) نماز نخواند}تا زمانی که فاطمه علیها سلام زنده بود، علی دارای وجهه و آبرویی در نزد مردم بود. هنگامی که فاطمه سلام الله علیها  وفات کرد مردم از او برمی گرداندند.
پس طلب بیعت و مصالحه با او(علی) کرد و علی در آن مدت بیعت نکرده بود. پس علی کسی را به نزد ابوبکر فرستاد و گفت بیا نزد ما و کسی را که از دیدن او کراهت دارم همراه خود نیاور و منظورش عمر بود. عمر گفت به خدا قسم به تنهایی نزد آنها داخل نمی شوی. ابوبکر گفت: احتمال این نیست که کاری با من داشته باشند{متعرض من شوند} به خدا قسم نزد آنها می روم؛ پس ابوبکر بر آنها داخل شد؛ علی بر آنها شاهد و گواه گرفت و گفت: ما شناختیم فضل تو را و آنچه را که خداوند به تو داده است؛ و آرزو نکرده ایم خیری را برای تو مگر اینکه خدا ان را به تو داده است؛ و اما تو در امر خلافت با ما استبداد کردی؛ و ما از قرابت و خویشاوندی رسول خدا نصیب و بهره ای داشتیم تا اینکه چشم ما به ابوبکر روشن شد. در این هنگام ابوبکر شروع کرد به صحبت و گفت: قسم به کسی که جانم در دست اوست، خویشاوندی و قرابت رسول الله را از خویشاوندی و قرابت خودم بیشتر دوست دارم؛ و اما کسی بین من و بین شما از این اموال مرا بازداشت؛ و من در این امر چیزی را نخواستم مگر اینکه خیر بود و ترک نکردم امری را که دیدم رسول خدا آن را انجام داده بود، مگراینکه آن را انجام دادم.
پس علی به ابوبکر گفت: زمان وعده برای بیعت با تو در شب باشد! پس هنگامی که ابوبکر نماز ظهر را خواند بر بالای منبر رفت و درباره شأن و منزلت علی و تخلف او از بیعت و درباره ی عذر او از بیعت صحبت کرد. سپس استغفار کرد و علی بر آن گواهی داد و حق ابوبکر را تعظیم کرد و بزرگ داشت. و گفت ما بر چیزی که بر دیگری ساخته شده است چشم نداریم و انکار نمی کنیم کسی را که خداوند او را برتری داده است و اما ما برای خودمان در این امر نصیب و بهره می بینیم و بر ما استبداد کرد؛ پس ما خودمان را صاحب حق یافتیم و مسلمانان به آن شاد شدند و گفتند مصیبت رساندی؛ و مسلمانان به علی نزدیک تر بودند(به علی راغب بودند) در هنگامی که او آنها را به امر معروف و پسندیده بازمی گرداند.

6346 حدثنا عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ حدثنا هِشَامٌ أخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِيِّ عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ وَالْعَبَّاسَ عَلَيْهِمَا السَّلَام أَتَيَا أَبَا بَكْرٍ يَلْتَمِسَانِ مِيرَاثَهُمَا من رسول اللَّهِ وَهُمَا حِينَئِذٍ يَطْلُبَانِ أَرْضَيْهِمَا من فَدَكَ وَسَهْمَهُمَا من خَيْبَرَ فقال لَهُمَا أبو بَكْرٍ سمعت رَسُولَ اللَّهِ يقول لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ إنما يَأْكُلُ آلُ مُحَمَّدٍ من هذا الْمَالِ قال أبو بَكْرٍ والله لَا أَدَعُ أَمْرًا رأيت رَسُولَ اللَّهِ يَصْنَعُهُ فيه إلا صَنَعْتُهُ قال فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ فلم تُكَلِّمْهُ حتى مَاتَتْ حدثنا إِسْمَاعِيلُ بن أَبَانَ أخبرنا بن الْمُبَارَكِ عن يُونُسَ عن الزُّهْرِيِّ عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ أَنَّ النبي قال لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ
(صحیح بخاری ج6، ص2474)
عبدالله بن محمد از هشام از معمر از زهری از عروه از عایشه برای ما حدیث گفت که همانا فاطمه و عباس علیهما سلام آمدند نزد ابوبکر در حالی که خواهان میراث رسول الله بودند و در این وقت آن دو خواهان فدک و سهمشان از خیبر بودند. چس ابوبکر به آن دو گفت شنیدم از رسول خدا که می گفت ما ارث به جا نمی گذاریم، هرآنچه که باقی بماند از ما صدقه است، قطعا آل محمد از این مال می خورد(استفاده می کند)؛ ابوبکر گفت به خدا قسم رها نمی کنم امری را که دیدم رسول خدا انجام می داده است مگر اینکه آن را انجام بدهم. پس فاطمه قهر کرد از او و سخنی نگفت با او تا زمانی رحلت کرد.
اسماعیل بن ابان برای ما روایت کرد از ابن مبارک از یونس از زهری از عروه از عایشه که همانا پیامبر فرمود ما ارثی از خود به جا نمی گذاریم، هرچه که از ما باقی بماند ما صدقه است.

سوال این است چرا با همه ی سفارشاتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در معرفی شأن صدیقه طاهره سلام الله علیها داشتند، تاریخ گزارشاتی در سرپیچی های مردمان در رعایت حقوق اهل بیت علیهم السلام دارد؟!