اصلاحات امام علی (ع) در حکومت 5 ساله
یکی از بهترین ثمرات حکومت پنج ساله امیرالمومنین (ع)، به کارگیری سیاستهایی است که دقیقا میکوشد تا اداره امور کشوری جریانهای مهم اجتماعی را مطایق آنها تنظیم کند، سیاستهای اسلامی که بر پایه ضوابط دینی و ارزشهای اساسی انسانی شکل گرفته و امام حاضر نیست ذرهای از آنها عدول کند.
امام علی (علیه السلام) سیاست انقلابی جدید خود را برای تحقق بخشیدن به هدفهایی که به آن منظور حکومت را پذیرفته بود، در سه زمینه بود:- زمینه حقوقی
- زمینه مالی
- زمینه اداری
زمینه حقوقی:
در آنچه به حقوق مردم مربوط میشد، اعلان کرد کافه مسلمانان در حقوق و وظایف با یکدیگر برابرند، میدانیم که در عصر جاهلیت حقوق افراد برابر نبود اسلام اساس آن نابرابری و تبعیضها را در هم ریخت؛ اما خلافت عثمان تبعیضهای جاهلی را زنده کرد و دوباره سایه شوم آن را بر جامعه افکند، ازاین رو قریش که در سیادت بر قبایل عرب گذشتهای افتخار آمیز داشت، در روزگار عثمان سربرافراخت و آن بیعدالتیها و تبعبضها برگشت و آنهایی که در اسلام سابقه و امتیازی نداشتند، تنها به سبب آنکه از قریش بودند، بر مجاهدان بزرگ اسلام برتری یافتند و بر جنگ آوران بدر و احد پیشی گرفتند.
اصلاحات امیرالمومنین (ع) در زمینه حقوقی لغو کردن میزان برتری در بخشش و عطا و یکسانی و برابر دانستن همه مسلمانها در عطایا، چه در حقوق، چه در واجبات بود. این سخن امام علی (علیه السلام) است که فرمود:
خوار نزد من گرامی است تا حق وی را بازستانم و نیرومند نزد من ناتوان است تا حق دیگران را از او بازستانم.»(خطبه 37 نهج البلاغه)
زمینه مالی:
این مطلب بر دو مساله تاکید داشت: نخست ثروتهای نامشروع که در روزگار عثمان به وجود آمده بود؛ دوم روش برتری نهادن در عطایا، تا آنجا که امام همه آنچه را عثمان از زمینها بخشیده بود و آنچه از اموال که به طبقه اشراف هبه کرده بود، مصادره فرمود و آنان را در بخش اموال به سیاست خویش آگاه ساخت، چنانکه فرمود:
ای مردم، من یکی از شمایم ،هر چه من داشته باشم، شما نیز دارید و هر وظیفه بر عهده شما باشد، بر عهده نیز من هست. من شما را به راه پیامبر (ص) می برم و هر چه را او فرمان داده است، در دل شما رسوخ میدهم، جز اینکه هر قطاع که عثمان آن را به دیگران داد و هر مالی که از مال خدا عزا کرد، باید به بیتالمال بازگردانیده شود، همانا که هیچ چیز حق را از میان نمیبرد، هرچند مالی بیابم که با آن زنی را به همسری گرفته باشد و کنیزی خریده باشند و مالی که در شهرها پراکنده باشد، آنها را باز میگردانم. در عدل گشایش است و کسی که حق بر او ننگ نباشد، ستم بر او ننگ تر است. (خطبه 15 نهج البلاغه)
اما این سیاست امام (ع) هر قدر برای طبقه مستضعف فقیر و توده زیر بار ستم خوشایند و مطلوب بود، برای قریش و غرور و تکبر و برتری طلبیاش شکستی فاحش به شمار میرفت، زیرا
طبقه توانگر اندیشید که اگر سر به فرمان امام سپارد، بسا که از گذشتهها درگذرد، آنان ولید بن عقبه بن ای معیط را به نزد امیرالمومنین (علیه السلام) فرستادند ولید به امام گفت:
«ای ابوالحسن ! تو به همه ما آسیب رسانده ای ما برادران و همانندان تو ایم از فرزندان عبدمناف. امروز ما با تو بیعت می کنیم اما آنچه در ایام عثمان از اموال بیت المال به ما رسید ضایع تگردد اگر بخواهی قاتلان او را بکشی و ما از تو بیمناک گردیم به شام می پیوندیم.»
امام علی (علیه السلام) در کمال روشنی، در خطبه ای تصمیم خود را مبنی بر اجرای برنامه ای که آغاز فرموده بود به تاکید بیان فرمود و گفت:
«دراین غنیمت ها کسی بر دیگری برتری ندارد و خداوند چگونگی پخش آن را بیان فرموده است که آن مال خداست و شما بندگان مسلمان خدایید و این کتاب خداست و ما به آن اقرار داریم و به آن تسلیم می باشیم. پیمان پیامبر (ص) نیز بر عهده ماست. پس هرکس به آن خرسند نباشد هر چه خواهد شد.»
زمینه اداری:
امام علی (ع) سیاست اداری خود را با دو کار عملی کرد.:
- با عزل والیان عثمان:
امام علی(ع) اصلاحات خود در زمینه اداری را با عزل والیان ناشایسته ایی که در شهرها بودند با این سخن :«اما من محزون می شوم که دیوانگان و بدکاران این امت زمام کار را به دست گیرند مال خدا را در میان خود دست به دست بگردانند و بندکان خدای را بنده خود گردانند و با درست کاران بجنگندندو با زشت کاران متحد شوند آغاز کرد.عثمان به کسانی که حضرت رسول (ص) آنها را از خود دور کرده بود نزدیک شد، عموی خود حکم بن امیه را به مدینه فرستاد در حالی که رسول خدا (ص) او را طرد کرده بود و رانده شده رسول خدا نامیده می شد و عبدالله بن سعدبن ابی سرح را که رسول اکرم(ص) خون او را هدر کرده بود والی مصر گردانید. هم آن سان عبدالله بن عاصر را والی بصره و در آنجا حوادثی را برپای کرد و در آن زمان مردم مومن علیه او و عثمان کینه ور گردیدند.
- واگذاشتن زمام داری به مردانی از اهل دین و عفت:
این کار او از آن رو زبود که او دید بزرگترین علت شکایات و مهم ترین آن چیزی است مخصوص امیران و والیان پس او به این کار مبادرت فرمود که کسانی را که در سابق به کار گماشته بودند تغییر دهد سپس فرمان داد تا عثمان بن حنیف والی بصره گردد و سهل بن حنیف والی شام و قیس بن عباده والی مصر و ابوموسی اشعری والی کوفه. آن روز این سرزمین ها دیارهای بزرگ بود بسیاری از اشخاص من جمله مغیره بن شعبه دریاره کسانی که عثمان آنان را والی کرده بود با حضرتش گفت و گو کرد و سفارش کرد که امام آن والیان را در مقام خود نگه دارد اما امام از قبول آن سخن خودداری کرد و آنها را از کار برکنار ساخت.درباره طلحه و زبیر که بر کوفه و مصر ولایت داشتند نیز چنین کرد و آنها را از کار برکنار کرد. این رفتار آن دو را واداشت که امام (ع) را زیر فشار بگذارند و در دل مردم راجع به رهبر شک و تردید اندازند و بیعت با او را بشکنند و آشکارا به خونخواهی عثمان برخیزند. آنها از یاد برده بودند که آن دو از برانگیزندگان شورش بر عثمان بودند حتی خواستار آن شدند که طرح امر خلافت از نو میان مسلمانان به شورا واگذار شود و ادعا کردند که با علی (ع) از روی اکراه بیبعت کرده اند و به همین دلیل بیعت خود را صحیح نمی دانستند.و در نهایت موضع امام راحع به برکناری ساختن طلحه و زبیر از ولایت بصره و کوفه کسانی که معتقد بودند آن دو را نباید از کار برکنار کرد نشانه کوته نطری آنان بود.
منابع:
- زندگانی تحلیلی پیشوایان ما: ائمه دوازده گانه، عادل ادیب، ترجمه اسد الله مبشری؛ ترهان: دفتر نشر فرهنگ اسلامی؛ 1364، ص71-79.
- جست و جویی در نهج البلاغه، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه محمود عابدی، تهران: بنیاد نهج البلاغه، 1361، صص193-203
- امام علی (ع) از نگاه دانشوران شیعه،مهدی مهریزی، هادی ربانی، انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامی،بهار:1380