ایمان حضرت ابوطالب (س)
برخی معتقدند كه ابوطالب(ع) مدتها قبل از اظهار اسلام، مسلمان شده بود و اسلام خود را به دلايلى پنهان مى داشت.لیکن با كمال تأسف بايد اين حقيقت را فاش كرد كه تمام كسانى كه به نحوى از انحاء با على عليه السلام ارتباطى داشته اند، مواجه با سيل مخرب تبليغات مسموم بنى اميه شدند و آثار آن هنوز در بعضى كتابهاى اهل سنت باقى است، لذا شخصیت هایی بزرگ هم چون ابوطالب(علیه السلام) پدر مهربان و بزرگوار على عليه السلام و حامى بزرگ اسلام و حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله مورد هجوم اين سيل تبليغاتى شد، حال آنکه براى پى بردن به ايمان خالص ابوطالب حامى اسلام مى توان به كتابهایی همچون «ابوطالب مؤمن قريش» و اثر نفیس«الغدير»مراجعه نموده و مدارك فراوان جالبى را كه از طريق اهل سنت درباره ايمان ابوطالب نقل شده مطالعه نمود.
به راستی چرا گروهى اين همه اصرار دارند انبوه شواهد تاريخى و آثارى كه از ايمان ابوطالب عمو و حامى پيغمبراكرم (صلى الله عليه وآله) انکار کنند و بگويند او كافر و مشرك از دنيا رفته؟! جز اين كه او پدر بزرگوار اميرمؤمنان على (عليه السلام) بود.
بی تردید اگر حمايت و پشتيبانى كامل ابوطالب پدر بزرگوارش از پيغمبر(ص) در مكه نبود طايفه قريش و گرگان درنده عرب، آيين اسلام را در نطفه خفه كرده بودند و امروز اثرى از آن ديده نمى شد.
با اينكه كمترين اعتراف ابوطالب درباره اسلام اين است:
ولقد علمت بأن دين محمد
من خير أديان البرية دينا!
به طور قطع دانستم كه آيين محمد صلى الله عليه و آله
بهترين آيين هاى مردم دنياست. (آيين ما (اصل الشيعة) ؛ص76)
«ابوطالب » پدر بزرگوار اميرمؤمنان على (عليه السلام) ، كه نفوذ و اعتبارى بسيار در ميان مردم مكه داشت، و از تدبير و هوش و ذكاوت فوق العاده اى برخوردار بود، او خود را سپرى نيرومند در برابر پيامبر (صلى الله عليه وآله) كرده بود و يار و ياور و حامى مهربان پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) بود. (زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص30.)
در حديثى از امام على بن الحسين عليه السلام مى خوانيم: «ابوطالب همواره با شمشيرش از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله دفاع مى كرد». (شان نزول آيات قرآن ؛ ص511).
و یا ابن هشام در تاريخ خود معروف به سيره نبوية آورده است
«در آغاز اسلام هنگامى كه وقت نماز فرا مى رسيد پيامبر صلى الله عليه و آله براى اداى نماز به بعضى از دره هاى مكه مى رفت و تنها على بن ابى طالب به صورت پنهانى همراه او بود … روزى پدرش ابوطالب گفت: فرزندم اين چه دينى است كه تو بر آن هستى؟ گفت: اى پدر! من به خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله و آنچه را از سوى او آورده ايمان آوردم، و با او نماز خواندم؛ … ابوطالب گفت: آگاه باش كه او تو جز به خير و نيكى فرا نخوانده است؛ هرگز از او جدا مشو»! (سيره ابن هشام، جلد 1، صفحه 263( طبع داراحياء التراث العربى )
اثبات ایمان ابوطالب در کتاب علامه امینی
علامه امینی رحمه الله علیه در کتاب الغدیر برای اثبات ایمان ابوطالب می گوید:
براى آنكه از روحيات كسى آگاهى يابيم هيچ وسيله اى نداريم مگر دريكى از اين چهار راه گام نهيم:
- نتيجه گيرى از سخنانى كه بر زبان رانده
- يا از كارهائى كه در انجام آن كوشش نموده
- يا از آنچه خاندان و كسانش درباره او گزارش كردهاند زيرا اهل هر خانه به آنچه در آن است آگاهتر از ديگراناند.
- يا از نسبتهائى كه كسانى از پيرامونيان او دربارهاش بر زبان راندهاند.
وسپس ذیل هر یک از این عناوین توضیحاتی را با ارائه مدارک ومستندات از منابع روایی اهل سنت بیان می دارد.مانند:
حاكم در مستدرك 2/623 با زنجيره هاى خود از ابن اسحاق آورده كه او گفت: ابوطالب ابياتى خطاب به نجاشى سرود و او را تشويق كرد كه آنان- يعنى مهاجران مسلمان به حبشه را همسايگانى نيكو باشد و از آنان پاسدارى كند.
اين سروده ها را ثعلبى در تفسير خود گزارش كرده و گفته در اين كه اين سروده ها به راستى از ابوطالب است، مقاتل و عبداللّه بن عباس و قسم بن محضره و عطاء بن دينار همداستان اند.بخشی از این منابع عبارتند از:
خزانة الادب از بغدادى 1/261، تاريخ ابن كثير 3/42 شرح ابن ابى الحديد 3/306 تاريخ ابو الفدا 1/120 فتح البارى 7/153، 155 الاصابه 4/116 المواهب اللدنية 1/61 السيرة الحلبية 1/305 ديوان ابوطالب ص 12 طلبة الطالب ص 5 بلوغ الارب 1/325 السيرة النبوية از زينى دحلان ...
ابن ابى الحديد در شرح خود 3/314 مى نويسد:
از عبداللّه مأمون كه مى گفت به خدا سوگند كه ابوطالب با ساختن اين سرودها اسلام آورده بود.
و ابن ابى الحديد در شرح خود 2/315 پس از آوردن بخشى از سروده هاى ابوطالب مى نويسد:
دانشمند يگانه ابن شهر آشوب مازندرانى در كتاب خود متشابهات القرآن آنجا كه درباره اين آيه از سوره حج (هر كس خدا را يارى رساند خدا نيز البته به راستى او را كمك مىكند) سخن مىگويد نوشته:بودن همه اين اشعار از ابوطالب در حكم متواترات است چون اگر يك يك آنها نيز از اين نظر متواتر نباشد مجموع آنها دلالت بر امرى واحد مىكند كه در همه آنها مشترك است و آن نيز راست شمردن دعوت محمد (ص) است.
«به راستى اشعار ابوطالب كه نماينده ايمان او است از (3000) بيت در مىگذرد و از لا به لاى آنها چهره كسى را آشكارا مىتوان ديد كه رخسار پيامبر (ص) را به روشنى مىديده و پيامبرى او را درست مىشمرده»
امينى گويد: اگر اين همه شيوههاى گوناگونى كه در اين اشعار مذكور به كار رفته پذيرفته نباشد من نمىدانم كه پس براى گواهى و اقرار به نبوت، ديگر چه بايد كرد؟ اگر يكى از اين سخنان در نظم يا نثر هر كس يافت شود همگان بر مسلمانى او همداستان مىشوند ولى همه اينها نتوانسته است آقايان را به مسلمانى ابوطالب معتقد سازد! بشگفت آى و عبرت بگير!
و اما ایمان ابوطالب از لسان اهل بیت علیهم السلام از کتاب الغدیر:
- سخن امام سجاد: آورده اند كه على بن الحسين (ع) را در اين زمينه ايمان ابوطالب بپرسيدند پس گفت اى شگفتا راستى كه خداى تعالى رسول خود را منع كرد از اين كه هيچ زن مسلمانى را در همسرى يك كافر رها كند و فاطمه بنت اسد از نخستين زنان پيشگام در اسلام است كه همچنان در همسرى ابوطالب ماند تا او درگذشت. (ابن ابى الحديد در شرح خود 3/312)
- سخن امام باقر:او (ع) را در اين باره كه مردم گويند ابوطالب در آبكينه اى از آتش دوزخ است بپرسيدند پس گفت اگر ايمان ابوطالب را در يك كفه ترازو نهند و ايمان اين آفريدگان را در كفه ديگر البته ايمان او خواهد چربيد سپس گفت مگر نمي دانيد كه امير مؤمنان على (ع) در زندگى خود دستور مىداد كه به نيابت از سوى عبد اللّه و پسرش و ابوطالب حج بگزارند؟ و سپس نيز در وصيت نامهاش فرمود كه از سوى آنان حج كنند؟ (شرح ابن ابى الحديد 3/311)
- سخن امام صادق:از امام ابو عبد اللّه جعفر بن محمد (ع) آورده اند كه رسول خدا (ص) گفت راستى را كه اصحاب كهف ايمان خويش پنهان داشتند و نمايش به كافرى دادند و خدا نيز دو پاداش به ايشان داد و ابوطالب نيز ايمان خويش نهان داشت و نمايش به بت پرستى داد و خدا دو پاداش به او داد.( شرح ابن ابى الحديد 3/312)امينى گويد اين حديث را ثقة الاسلام كلينى نيز در ص 244 از اصول كافى از زبان امام صادق با زنجيره اى پيوسته آورده و عبارت او چنين است: مثل ابوطالب مثل اصحاب كهف است كه ايمان را نهان داشتند و نمايش به بت پرستى دادند و خدا نيز دو پاداش به ايشان داد. (این گزارش را با عبارت ابن ابى الحديد، سيد ابن معد در ص 17 از كتاب الحجة از طريق حسين بن احمد مالكى آورده و اين فراز را نيز افزون روايت كرده: كه ابوطالب از دنيا بيرون نشد تا از سوى خداى تعالى او را مژده بهشت رسيد.)
- سخن امام رضا:ابان بن محمود به على بن موسى الرضا (ع) نوشت فدايت شوم من در اسلام ابوطالب ترديد دارم او به وى نوشت: هر كس پس از آن كه راه راست براى او آشكار شد مخالفت پيامبر كند و جز به راه مؤمنان رود ... تا آخر آيه و پس از آن نوشت: تو اگر معتقد به ايمان ابوطالب نباشى بازگشتگاهت به سوى آتش است.
قبرستان ابوطالب در مکه
اندوه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از فراق حضرت ابوطالب(ع)
در تاريخ در موضوع یتیمی پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است؛ چون در آن هنگام كه در شكم مادر بود، پدرش عبدالله را از دست داد و شش ساله بود كه مادرش نيز از دنيا رفت و خداوند او را در آغوش جدش عبدالمطلب و در هشت سالگى كه جدش از دنيا رفت، در دامان عمويش ابوطالب پناه داد كه او را همچون جان شيرين در بر مى گرفت و محافظت مى كرد، آری ابوطالب كه فرد بسيار با شخصيت وپرنفوذى در ميان قريش و مكه بود، كفالت پيامبر صلى الله عليه و آله را برعهده گرفت و مراقبت و حفاظت ويژه اى از پیامبر اکرم (ص)نمود.
لیکن «بعد از وفات «ابوطالب » كار بر پيامبر صلى الله عليه و آله سخت شد به سوى «طائف» رفت شايد يارانى پيدا كند، اشراف «طائف» شديدا از در تكذيب درآمدند، و آنقدر از پشت سر، به پيامبر سنگ زدند كه خون از پاهاى مباركش جارى شد، خسته و ناراحت به كنار باغى آمد، و در سايه درخت نخلى نشست، در حالى كه خون از پاهاى مباركش مى ريخت.
حتى در حديث معروفى از ابن عباس مى خوانيم كه مى گفت: هيچ آيه اى شديدتر و مشكل تر از اين آيه «فاستقم كما أمرت …» بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل نشد و از اين رو هنگامى كه اصحاب آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا! چرا به اين زودى موهاى شما سفيد شده و آثار پيرى نمايان گشته می فرمود«شيبتني هود والواقعة ؛ سوره «هود» و «واقعه» مرا پير كرد» (مجمع البيان ج 5، ذيل تفسير سوره هود؛ بحار الانوار، ج 17، ص 52؛ در المنثور، ج 5 ص 202.)
گفته اند: سوره «هود» بعد از وفات «ابوطالب » و «خديجه» نازل شد كه امواج غم و اندوه از هر سو قلب پاك پيامبر صلى الله عليه و آله را احاطه كرده بود.( پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص165.)
منابع:
- خلاصه کتاب زندگانی امیرالمؤمنین علیه السلام، رسولی محلاتی، سایت آیت الله مکارم شیرازی
- الغدیر، علامه امینی