شعر درباره امام علی (ع) با عنوان علی میر مظفر از حجت الاسلام سیدفضل الله رضازاده

شعر درباره امام علی (ع) با عنوان علی میر مظفر از حجت الاسلام سیدفضل الله رضازاده

چراغ مسجد و محراب و منبر
علي باشد كه بُد نفس پيمبر

به پاشد مسجد و محراب و منبر
زجان بازيّ آن مير مظفّر

نشد غافل علي يك لحظه از حق
به ياد حق بُد او در بطن مادر

به بطن مادر او تجليل مي‌كرد
ز احمد چون به خانه آمد از در

فداي جان احمد كرد جانش
شب هجرت چو خوابيد او به بستر

خدا در عرش بنمودي مباهات
ز جان بازيّ اين پاكيزه گوهر

چو بُد مثل پيمبر در كمالات
ز بهر خود نبي خواندش برادر

علي آن نور حق همچون محمّد
بود از انبياء قدرش فزونتر

علي آن باب شهر علم احمد
بود بر مسلمين هاديّ و رهبر

نباشد ره به سوي رستگاري
به جز راه علي ساقيّ كوثر

به جز راه علي هر راه ديگر
بود آن راه شيطان پر از شر

هر آنكس كه علي باشد امامش
نگردد در قيامت زار و مضطر

بُود شاد و فرحناك و پر از نور
رود او در جنان با شوكت و فرّ

رود در نزد احمد آنكه قلبش
شده از مهر آن مولا منوّر

ز بهر دوستان و شيعيانش
علي دلسوزتر باشد ز مادر

به فكر آن يتيمان بود مولا
تمام عمر خود تا لحظه آخر

براي بيوگان آن شاه مردان
بُدي فرياد رس بهتر ز شوهر

گنه كاري كه گشته بي نوا او
ز حبّ آن علي گردد توانگر

چنانچه بُغض آن شاه ولايت
عبادتها دهد بر باد يكسر

بسا دلها ز مهرش فتح بنمود
چو از قهرش نمود او فتح خيبر

بود از طاعت ثقلين افضل
همين ضربت چنين گفته پيمبر

عبادتهاي جن و انس تاحشر
بود مرهون كار اين دلاور

ز هر عيب و خطا و سهو و نسيان
بود آن نور حق پاك و مطهّر

چو بُد معصوم آن نور الهي
نزد از او به عمرش يك خطا سر

علي ماه هدي چون نور حق است
شود روشن دل از آن ماه انور

بُود نام علي شيرين و خوش بو
ز هر مشكي بود بويش نكو تر

ولاي آن علي در كام شيعه
بود شيرين تر از شهد مزعفر

شود حب علي از شيعه ظاهر
به هر مجلس كه آن شيعه زند سر

بدون اختيار آن حبّ مولا
شود ظاهر ز شيعه اي برادر

چنين آن حضرت صادق بفرمود
به آن منصور خونخوار ستمگر

به هر مجلس كه مدح او نمايند
ز مدح او شود مجلس معطّر

فرود آيد به آن مجلس ملائك
به عشق آن علي محبوب داور

براي كسب فيض از مدح مولا
ملائك جملگي گسترده‌ي شهپر

معطر مي شوند جمله ملائك
ز مدح آن علي بهتر ز عنبر

چنين مطلب كه گفتم اُم سلمه
نموده نقل از قول پيمبر

به جز مهر نبي و عترت او
ندارد زاد و توشه بهر محشر

اميد است از كرم اندر دم مرگ
از او گيرد به دامن آن علي سر