شعر  درباره امام علی (ع) با عنوان علی قبله ی دلها از حجت الاسلام سید فضل الله رضازاده

شعر درباره امام علی (ع) با عنوان علی قبله ی دلها از حجت الاسلام سید فضل الله رضازاده

روشن شده در ماه رجب عالم امكان
چون ماه هدايت شده در كعبه نمايان

آن قبله نمائي كه بود قبله‌ي دلها
در قبله‌ي عالم به شهود آمده شادان

جبريل و ملائك زده صف در دل كعبه
از مهر زيارت ز رخ مظهر جانان

در كعبه سه روز فاطمه مهمان خدا بود
در خدمت آن مام علي جمله‌ي حوران

از باغ جنان بود غذايش چو شب و روز
محتاج نشد بنت اسد هيچ به بيران

خارج چو علي از رحم مام بگرديد
في الحال نمود سجده بر خالق سبحان

آن مخزن اسرار خدا در شكم مام
تجليل همي كرد از آن ختم رسولان

هر وقت كه وارد به سرا گشته پيمبر
جنبيد در آن حال علي معدن عرفان

از جنبش او فاطمه مي گشت خبردار
كآمد به سرا ختم رُسل سرور خوبان

برخاست ز جا زود كه تجليل نمايد
از احمد مختار همان زوجه عمران

در علم و كمالات چو بُد مثل پيمبر
خوانده است ورا نفس نبيّ خالق منان

پيغمبر خاتم كه بود شمس هدايت
بي شك قمرش هست علي آن مه تابان

سر تا سر عالم شده تا روز قيامت
روشن ز همان نور علي جلوه‌ي يزدان

آن باب علوم نبوي منشأ هر خير
درياي عظيمي است پر از لؤلؤ و مرجان

اسرار كه از خضر بياموخته موسي
در نزد علي هست چو يك قطره باران

جبريل امين آنكه بود واسطه‌ي حي
در نزد علي هست چو يك طفل دبستان

چون آل عبا زير كساء جمع بگشتند
جبريل نمود فخر كه او هست ز ايشان

از درك كمالات علي نور الهي
عقل عقلا خسته بگرديده و حيران

گشتند مقرّب بر الله رسولان
عاشق به علي چون كه شدند ازدل و از جان

شيرين شد و پر خير بگرديد در عالم
هر چيز پذيرفت ولاي شه مردان

آن حبّ علي هست چو خورشيد مطهر
بر قلب چو تابيده شود پاك ز عصيان

الطاف خداوند شود شامل حالش
از آن حسنه بهره برد خوب و فراوان

با مهر علي هر كه بيايد به قيامت
بي شك برود سوي جنان با لب خندان

بي مهر علي راه ندارد سوي جنّت
آن زاهد صد ساله‌ي بي چاره‌ي نادان

او هيزم دوزخ بشود روز قيامت
در قعر جهنم بكند ناله و افغان

او واسطه فيض خداوند كريم است
محتاج به درگاه علي جمله‌ي خلقان

باران چو نيامد در آن شهر مدينه
گشتند ز بي آبي همه زار و پريشان

كرّات نمودند طلب رحمت حق را
لكن نفرستاد خدا قطره‌ي باران

آورد چو عباس علي را به مصلاّ
باران بفرستاد خداوند بر آنان

از بهر گل روي علي واسطه‌ي فيض
حق داد چنين آب دو صد خار مغيلان

جان را چو علي كرد فدا در ره الله
برپا بشد اين پرچم اسلام به دوران

كردند تعجب همه‌ي اهل سماوات
خوابيد چو در بستر احمد شب هجران

خوابيد در آن بستر پر خوف و نترسيد
با آنكه به اطراف دو صد خنجر برّان

بنمود مباهات خداوند در آن شب
بر جمله ملائك به علي ماه درخشان

اي كان كرم بحر سخا شاه ولايت
كن يك نظري سوي (رضا زاده) ز احسان

ران ملخي را تو از اين مور گنه كار
بنما قبول اي كه توئي به ز سلميان