گزینش قاضی از نظر امام علی (ع)

گزینش قاضی از نظر امام علی (ع)

امام علی (ع) در نامه 53 نهج البلاغه  منصب قضاوت  را به مالک می دهد و حتی انتخاب و گزینش و برگماری قاضی را نیز به او اعطا می کند و می فرماید :
ثُمَّ اخْتَرْ لِلحُكْمِ بَيْنَ النّاسِ اَفْضَلَ رَعِيَّتِكَ فى نَفْسِكَ، مِمَّنْ لاتَضيقُ بِهِ الاُْمُورُ، » 
 بهترین و فاضلترین افراد جامعه را از نظر خویش برای منصب قضاء برگزین، کسی که مشکلات امور، او را در تنگنا قرار ندهد، و طرفین متخاصم با لجاجت و اصرار رأی خویش را بر او تحمیل نکنند».[1]

در زمینه گزینش قاضی هرچند فرمان علی (ع) به مالک اشتر بسیار گویا است و ضوابط و شرایط گزینش را نیز در بر دارد؛ ولی کلمات دیگری در کنار آن جملات نیز از علی (ع) آمده که هر چند اعم از مسایل حکومت و قضاوت است، ولی درباره قضات نیز می توان از آن بهره جست.
آن حضرت می فرماید: 
اَيُّهَا النّاسُ، اِنَّ اَحَقَّ النّاسِ بِهذَا الاَْمْرِ اَقْواهُمْ عَلَيْهِ، وَاَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِ اللّهِ فيهِ.[2]
«ای مردم شایسته ترین مردم برای منصب امامت و حکومت و (قضاوت)، قویترین آنان برای این مقام، دانشمندترین آنان به امر خداوند در این باره است».
 در حکومت علی (ع) انتصاب قضات نمونه زیادی دارد و روشن‌ترین مصداق دستور انتخاب و گزینش در نامه 53 نهج البلاغه، معروف به نامه به مالک اشتر است .
امام باقر (ع) فرمود: 
هنگامی که امیرالمومنین شریح قاضی را به مقام قضاوت نصب کرد، شرط کرد که حکمی را تنفیذ نکند مگر آنکه علی (ع) را در جریان گذارد. [3]

شیوه های امام علی (ع) در قضاوت

شیوه های کاربردی علی (ع) در امور قضایی در زمانی صورت گرفته است که دانش قضایی بشر پا نگرفته و رشد نیافته بود و اگر هم در گوشه و کنار شناخته شده بود، مکتوب و منظم نبود. بلکه باید گفت که شیوۀ قضایی آن حضرت (ع)، نو و ابتکاری بود. ایشان قواعد جدید درباره چگونه قضاوت کردن روی انسان قرار داد. حتی در شیوه های عصر مدرن نیز برخی از آنها دیده نمی شد:
1-جداسازی شاهدان و گواهان؛
2- خبر ترک جرم؛
3- به کار گیری کارشناسی و اهل خبره در راه‌های ادله و اثبات جرم، معاینه و تشخیص سلامت متهم پیش از اجرای حکم؛
4- نظر به طعن بر احکام، با تشکیک و ایراد در احکام و صدور رأی؛
5- اجازه دفاع به متهم؛
6- رعایت حقوق عام؛
7- الزام به قانون و پذیرش تبعات.

شیوه های مختلف قضایی علی(ع) 

قضاوت های ویژه امام علی (ع) را که از آن گاهی به قضاوت های محیر العقول تعبیر می شود، بر چند بخش می توان تقسیم کرد:
1. رویه و اعمال ویژه قضایی که تنها برای کشف حق است به نحوی که برای متهم و مجرم راهی جز اقرار و اعتراف باقی نماند.
2. رویه آزمایش و سنجش که در آزمایشگاه های امروزی متداول است و علی (ع) مبتکر آن بود، مثل وزن شیر زنان مدعی پسر زاییدن و یا قرار دادن لباس به ظاهر آلوده به جنایت در آب جوش و غیره .[4]
3. روشهایی برای کشف حیله و نیرنگ طرف دعوا به نحوی که بر همگان آشکار شود.
4. رویه استنطاق و بازجویی خاص به نحوی که دروغ مُتَّهَم در نزد همه حاضران آشکار گردد.
5. در مواردی که حضرت با بکارگیری فرمول های دقیق ریاضی مشکل مالی و نزاع های ارثی مالی را حل کرده است و مسئله دینار به آن حضرت و تقسیم هفده شتر در بنی سه نفر با سهام یک دوم و یک ششم و یک نهم بدون آنکه شتر کم بیاید و یا مجبور به پراخت قسمت شود... .[5]
6. روشهایی که به طرف تلقین انکار می دهد، به نحوی که اقرار نکند و این تنها در مواردی که بر حسب دستو رشرع لازم است، (در مواردی که طرف و افراد مبادا بی جهت اعتراف به گناه کنند که پس از ثبوت اقرار و اعتراف، حکم خدا و حق قتل و قطع باید اجراء گردد). این شیوه های ابتکاری نشانگر احاطه آن حضرت به کار قضاء است و مهمتر از همه آن است که علی (ع) علم قضا را از پیامبر (ص) و از سرچشمه بیکران علوم الهی و وحی نبوی آموخته است.
علی (ع) هنگام اعزام برای قضاوت به یمن توسط پیامبر (ص) گفت: یا رسول الله (ص)، من جوان هستم، شاید همه علوم قضاء را ندانم ... پیامبر (ص) فرمود:«اُدنِ مِنّی» نزدیک من بیا و آنگاه دست روی سینه علی (ع) نهاد و فرمود: «اللهم اَهدِ قَلبَهُ و ثَبِّت لِسانَهُ» «خدایا دل و فکر او را با دانش بی پایانت هدایت کن و زبانش را ثابت و استوار دار». حضرت فرمود: پس از آن حتی در هیچ مساله و موردی از قضاوت بین دو نفر تردید نکردم و در هیچ امری دچار شک نشدم [6] 


نمونه هایی از قضاوت های امام علی (ع)

  •  علی (ع) ابتکارات جالبی در امر قضا داشت و نکات و رموزی از قرآن در رابطه با احکام قضائی استنباط می کرد که برای همگان جالب و تازگی داشت، از جمله در مورد سقط عَلَقه توسط زنی و دوشیزه متهم و تطبیق آن به آیۀ «ثُمَ خَلقنا النُطفَهَ عَلَقَهً فخلقنا العلَقه مُضغَه»[7]
  • و نیز مواردی که مرحوم مفید در الارشاد (ص 116 تا 118) آورده است یا کتاب قضاء امیرالمومنین، علامه شوشتری نوشته است، بسی شگفت انگیز و عبرت آموز است .[8]
  • در کافی و تهذیب از امام باقر (ع) نقل می کند که جوانی با گروهی وارد مسجد شد. با گریه از علی (ع) استمداد کرد که درباره او قضاوت کند. او گفت: پدرم با این ها به مسافرت رفته مال زیادی همراه داشت و همه آمدند ولی پدرم نیامد. وقتی که می پرسم می گویند: پدرت مرده است و هنگامیکه از اموالش می پرسم می گویند مالی به جا نگذاشت. و (شریح) هم قضاوت کرد و آنان را سوگند داد و پس از سوگند تبرئه شدند. ولی من یقین دارم پدرم با اینها رفته و مال زیادی هم با خود داشته است و توطئه ای در کار است و قضاوت شریح درست نیست. علی (ع) تمام آنان را فرستاد و جریان را از شریح پرسید. او گفت: ادعا بود و انکار و جوان مدعی بیّنه نداشت. اینها هم منکر بودند که سوگند خوردند. از این روی، ادعای جوان ثابت نشد و آنان را تبرئه کردم.حضرت فرمود: آیا در چنین قضیه مهم این‌گونه سطحی قضاوت می کنی؟ «اَهکَذا تَحکُم فی مِثلَ هذا؟» سپس حضرت در پاسخ شریح فرمود:«و الله لا حکمن فیهم بحکمٍ ما حَکَم بهٍ قبلی، الا داوود النبی» آنگاه چند تن از اعضای شرطه ویژه (پلیس قضایی) را می طلبد و هر یک از آنها را به یکی سپرد و گفت: می پنداری که نمیدانی چه بر سر پدر این جوان آورده اید ... هر یک را به ستونی می بندد و چشم هایشان را می پوشاند، آنگاه منشی مخصوص خود «ابی رافع» را می طلبد و مردم را حاضر می سازد و می گوید: هر چه گفتند و اقرار کردند بنویس و هر وقت من تکبیر گفتم شما نیز تکبیر بگویید. آنگاه ریز جریان را از یک یک آنان پرسید. کی خارج شدید؛ چه روزی، از کجا، در کدام شهر، در چه سالی و تا کی فلانی با شما بود، و کجا بیمار شد، چگونه مرد و کجا دفن شد و ...؟ پس از شنیدن جریان حضرت تکبیر گفت: چون دیگران نمی دانستند که رفقایشان چه گفتند دقیقاً اقرار به قتل او کردند.[9]
  • در بسیاری از موارد برای جلوگیری از تبانی شهود اولاً باید به سرعت از آنان بازجوئی به عمل آورد و ثانیاً باید جدا از هم بازپرسی شوند و به اصطلاح تفریق بین شهود به عمل آید، در جلسه بازپرسی مجرمی هیچ شاهد یا مظنون دیگر حضور نداشته باشد. علی (ع) در مورد اول می فرماید:«ما اضمر رجل شیئاً الاء قد ظهر فی صفحات وجهه و لتات لسانه»[10] در مورد علم روان‌شناسی، باید گفت با این که از عُمر علم روان‌شناسی جنایی بیش از یکی دو قرن نیست که می گذرد، علی (ع) در چهارده قرن پیش آن را به کار می برده است.
  • ضرار بن ضمزه درباره امیرمومنان می گوید: او چنان بود که: «لا یَطمَعُ القویُ فی باطِلِه و لا یَبأَس الضَّعیفُ مِن عَدله» افراد قوی در باطل خویش در او طمع نمی کردند و ضعیفان در حق خود از عدالتش مایوس نبودند. به همین جهت حضرت به والی و قاضی می فرمایند: «سعِ الناسَ بِوَجهِکَ و مَلِسَکَ و حُکمک و ایاکَ و الغَضَب فانّهُ طَیره من الشیطان»  [11]«به مردم گشایش بده و با آنان در برخورد و چهره ات (رو به رو شدن) و نشست و برخاست و مجلست و حم و قضاوت خویش، گشاده رو باش و به آنان میدان بده و از خشم و غضب بپرهیز که از آن سبکسری ( و بلند پروازی) شیطان است».

پی نوشت ها

[3] وسایل، ج 18، ص 8، دعائم الاسلام، ج2، ص 534.
[4]صدربلاغی، عدالت و قضا در اسلام، ص 254، قضاوت های محیر العقول، ص 47 و 132، ارشاد مفید، ص 105.
[5]محب الدین طبرسی، ذخائر العقبی، ص 84 وسائل الشیعه، ج3 ص 442 و ارشاد مفید، ص 105 و ثمرات الانوار، ج 1، ص 102 تکامل در اسلام، احمد امین، ج4، ص 159.
[6]ارشاد، شیخ مفید، ص 94، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج1، ص18.
[7]سوره مومنون آیه 14
[8]خلاصه الاخبار ص 287، حدیقه الشیعه، 396، صدر بلاغی، عدالت و قضاء در اسلام، 263.
[9]شیخ طوسی، تهذیب ج 6، ص 316، صدوق کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 24. کلینی، کافی، ج7، ص317. شیخ حر عاملی، ج14،ص441، ج18، ص204، مفیدالارشاد، ص103.

منبع

حقوق و قضا از دیدگاه حضرت علی (ع) و نهج البلاغه؛ (1388)، دکتر علی اکبر حسنی