درس دوم قرآن و عترت در خطبه غدیر
بسم الله الرحمن الرحیم
در خطابه ي غدير، به همراهي قرآن و عترت، در چند مورد اشاره شده است که در ادامه بررسي خواهد شد:
1. اولين قسمت صفحه ي هفتاد، در بخش سوم. مي فر مايد: » لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ »حلال نيست مگر آن كه خدا و رسول خدا واهل بيت و ائمه عليهم السلام حلال كرده و حرام نيست مگر آن چه بر شما خدا و رسول او و اهل بيت عليهم السلام حرام كرده باشند.
بنابراين علم حلال و حرام پيش آنهاست. آنها هر چه بگويند حلال، حلال است و هر چه بگويند حرام، حرام است. خدا گفته، در قرآن گفته شده است، پيغمبر صلي الله عليه و آله هم فرموده اند، گفته ي پيغمبر صلي الله عليه و آله بايد غير از گفته ي خدا باشد تا به اين صورت گفته باشد « لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» و الا مي گفت:إِلاّ ما أَحَلَّهُ اللَّهُ رسول و ائمه عليهم السلام هم كه قرآن را مي گويند. معلوم مي شود توضيحات پيش رسول و ائمه عليهم السلام است. حلال نيست مگر آن كه خدا و رسول خدا حلال كرده باشند و حرام نيست جز آن چه خدا و رسول حرام كرده باشند. يعني حليَّت و حرمت را بايد سه مقام بگويند: خدا و رسول خدا و اهل بيت. اين نشان مي دهد كه كتاب به اضافه ي اهل بيت عليهم السلام حجيت دارد و براي ما دليل و برهان است. سپس پيغمبر صلي الله عليه و آله مي فر مايند وَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِي الْحَلالَ وَالْحَرامَ البته حلال و حرام را خدا علمش را به من معرفي كرده است وَأَنَا أَفْضَيْتُ بِما عَلَّمَني رَبِّي مِنْ كِتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَيْهِ. من چيزي را كه پروردگار من از كتابش و حلال و حرامش به من ياد داده بود به علی عليه السلام واگذار كردم. پس معلوم مي شود كه حلال و حرام يكي در كتاب است و يكي در جاهاي ديگر و الا فقط مي گفت در كتاب در حالي كه در هيچ جا فقط كتاب نيامده است.
2. نكته بعد در صفحهي هفتاد: مَعاشِرَالنّاسِ،فَضِّلُوهُ مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُاللَّهُ فِي، هيچ دانشي نيست مگر اين كه خدا آن دانش را در من بر شمرده و در من قرار داده وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ في إِمامِ الْمُتَّقينَ تمام دانشهايي را كه من ياد گرفتهام، آن را برشمردهام و منتقل كردم و كپي كردم در امام متقين؛ يك نكتهي بسيار ظريفي دارد، همه علم را منتقل كردم به امام متقين، علت آن كه او توانسته تمام علم من را بگيرد و كپي كند، چون امام متقين است.DVD است نه CD. خالي و پاك هم است. يعني معصوم است. امام متقين است. يعني در قلهي تقوا قرار دارد. چون معصوم اند ذهنشان از آلودگي پاك است و چون ذهنشان پاك است ميتوانند تمام را بگيرند. معلوم ميشود پاكي و تقوا علم انسان را زياد ميكند. البته كه اين طور است آيه اتَّقُواْ اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ و العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء يكي از علمهاي كه از تمام علمها منتقل شده به اميرالمؤمنين، علم تعبير و تفسير و حلال و حرام است. علم كائنات، علم ماكان، علم مايكون، علم ماهو كائن، علم مربوط به موجودات، علم فيزيك، علم متافيزيك و امثال اينها. پس بنا بر اين تمام علوم را ميگيرد. كه يكي از آن علوم، علم مربوط به حلال و حرام و تفسير و تأويل است.
3. جملهي بعدي : وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبينُ الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: وَ كُلَّ شَيءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ. پيامبر صلي الله عليه و آله آيه را به اميرالمؤمنين عليه السلام تفسير ميكنند. اميرالمؤمنين عليه السلام، امام مبين است كه در سورهي يس فرموده وَ كُلَّ شَيءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ بالاتر از اين كه نميشود. كُلَّ شَيءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ البته استثنايي دارد كه خداوند خودش استثنا كرده. همه جا خداوند وقتي ميخواهد چيزي بفرمايد، ميفرمايد: إِلاَّ ما شاءَ اللَّه مگر اين كه خداوند خودش نخواهد. خداوند يك اسمي دارد در اسم اعظمش كه به هيچ كس نداده؛ به پيامبر صلي الله عليه و آله هم نداده، به اميرالمؤمنين عليه السلام هم نداده؛ اين كه بعضيها از تقدسشان ميگويند كه: نميشود امام زمان عليه السلام وقت ظهورشان را ندانند. چرا ميشود اين جزو آن عمل استئثار مستأثر در علم غيب خداست. وقت قيامت هم جزو علم مستأثر است. به قول استاد ما زيرا اين وقت قيامت و وقت ظهور هنوز تقدير نشده در عالم مشيت مانده. چون تقدير نشده قابل انتقال نيست و خدا هم انتقال نداده. ولي اين امام مبين كل شيء را خدا درونشان احصا كرده. و يكي از چيزهايي كه احصاء شده علم احكام، علم اخلاق، علم توحيد، باطن قرآن، تفسير قرآن، تاويل قرآن است.
4. نكته بعدي كه گفته در صفحهي 78 است؛ كه كل اين صفحه راجع به قرآن و عترت است. ، «مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَانْظُرُوا إِلي مُحْكَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إِلاَّ الَّذي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلي وَشائلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَي وَ مُعْلِمُكُمْ: أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ»اي مردم در قرآن تدبر كنيد؛ آياتش را سعي كنيد بفهميد، نگاه كنيد به محكماتش و از متشابهاتش سعي كنيد پيروي نكنيد؛ به خدا قسم هرگز براي شما روشن نخواهد كرد؛ («هرگز» را از كجا ميگويم از «لن» كه نفي ابد ميكند) هرگز براي شما روشن نخواهد كرد بَواطن قرآن را كه- زواجره همان بواطن است-. و توضيح نخواهد داد براي شما تفسير قرآن را مگر اين كه دست من به دست اوست و او را بالا بردم و بازويش را گرفتهام و اعلام ميكنم«أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ» هركسي من سرپرست اويم پس علي عليه السلام هم سرپرست اوست. تفسير و باطن قرآن را فقط ايشان ميدانند. البته ائمه ديگر هم كه ميدانند دليل خاص دارد كه بعدش معلوم است كه خط امامت ميدانند. تفسير و تأويل قرآن را فقط اميرالمؤمنين عليه السلام ميداند، در قرآن تدبر كنيد، اما بدانيد در تدبر شما فهم، تفسير و تاويل اميرالمؤمنين عليه السلام مهم است. يك نكتهاي كه خيلي ظريف است و اخيرا به اين نكته رسيدهام؛ ميفرمايد كه: اين علي كه دارم نشان ميدهم كه دارم اعلام ميكنم مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ » من اين طوري اين را خدا لطف كرده ميفهمم: كه مولويت من و مولويت علي عليه السلام كه سرپرست هستيم يكي از سرفصلهاي سرپرستي، سرپرستي در تفسير و تاويل قرآن است. چون مطلق گفته كه مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ هر كه من مولاي او هستم علي عليه السلام مولاي اوست. پس معلوم ميشود مولويت و سرپرستي دايرههايي دارد. ممکن است من سرپرست اداره كلاس باشم، يا سرپرست فروش باشم و ... ولي اميرالمؤمنين عليه السلام در تمام زمينهها سرپرست است. يكي از آن زمينههايي كه دارند با آن صحبت ميكنند، سرپرستي در علم قرآن است. در تفسير قرآن است در تعيين محكم و متشابه است و در تفسير بواطن قرآن است. اين كه ميگويند: لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ بعد ميگويند مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ يعني يكي از روشنترين دايرههاي مولويت اميرالمؤمنين عليه السلام در تفسير و تاويل آيات قرآن است، اينها نشان ميدهد كه قرآن با تفسيرش براي ما معنا شده است. بعد هم اميرالمؤمنين عليهالسلام را ميگويند با لغت «وَ هُوَ عَلِي بْنُ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصِيّي، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَي». بعد ميفرمايد: اين قرآن و علي و اهل بيت من عليهم السلام با هم هستند إِنَّ عَلِيّاً وَالطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي جالب است آن جا گفتند كه امام متقين ميتواند تمام علم من را دارا باشد اين جا ميفرمايند: مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِيّاً وَالطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ،وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَكْبَرُ، چون پاك اند چون معصوم اند ميتوانند اين علوم را داشته باشند. اينها ثقل اصغر اند در كنار قرآن كه ثقل اكبر است. فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّي يَرِدا عَلَيالْحَوْضَ. .اين كه به اين شكل بيان ميكنند معنايش اين است كه: كساني كه ميخواهند قرآن شناس باشند بايد بدانند كه قرآن شناسان كساني هستند كه قرآن شناسيشان را از اميرالمؤمنين عليه السلام و ائمه معصومين عليهم السلام ياد گرفتند.
5. در صفحهي 80 و بخش چهار، بحث ديگري را باز كرده است خيلي جالب است. مطالبي كه از خطابه روشن ميشود مثل يك پازل است كنار هم كه چيده مي شود و يك منظرهي بسيار زيبا و جالب را به وجود مي آورد. يکي از اين موارد اين است که پيامبر صلي الله عليه و آله اين جا اين طور ميفرمايند: امام المبين و امام المتقين همه علمها را ميتواند داشته باشد و بعد ميفرمايند: «مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِي أخي وَ وَصيي وَ واعي عِلْمي، » ظرف علم من است من هرچي از دانش ميخواهم بريزم اين علی ميگيرد. تمام علوم و دانش من را ظرف اميرالمؤمنين عليه السلام داراست. «وَ خَليفَتي في اُمَّتي » جانشين من در امت من است. جانشين من است«عَلي مَنْ آمَنَ بي» جانشين من است در تمام مؤمنان، « وَعَلي تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ » خاص ميكنند، و جانشين من است در تفسير كتاب الله عزوجل «وَالدّاعي إِلَيْهِ » و دعوت ميكند مردم را به كتاب الله يا به الله هر دو درست است. «وَالْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالي عَلي طاعَتِهِ وَالنّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ. » كه اميرالمؤمنين عليه السلام را هم ظرف و نگهدار علمش معرفي ميكند و هم خليفهي خودشان معرفي ميكند بر تفسير كتاب الله. جاينشين ميخواهي بر تفسير كتاب الله ايشان است. گفتم جانشيني و خلافت در جاهاي مختلف معناي مختلف دارد. ولي خلافت پيامبر صلي الله عليه و اله براي خليفههايش در سه حوزه است: اخلاق، علم و قدرت.
6. در صفحه 84 حضرت ميفرمايند: «وَ مانَزَلَتْ آيَةُ رِضاً في الْقُرْآنِ إِلاّ فيهِ، » هر جا آيه رضايتي در قرآن نازل ميشود دربارهي حضرت علي عليه السلام است. رأس هِرَمَش علي عليه السلام است. يعني آيه باطنش اميرالمؤمنين عليه السلام است؛ آيه مُشاراليه ايشان است. آيه با مَعييتَش امام علي عليه السلام است. يعني همراهي قرآن و عترت در بهترين معنا. دوباره ميفرمايند: «وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا إِلاّبَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِيالْقُرْآنِ إِلاّ فيهِ، وَلاشَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ في هَلْ أَتي عَلَي الْاِنْسانِ إِلاّلَهُ، وَلا أَنْزَلَها في سِواهُ وَلامَدَحَ بِها غَيْرَهُ. » كه خيلي مطالب بيشتري دارد.
7. در صفحه 110 سطر چهارم دوباره پيامبر مطلبي را ميفرمايند «مَعاشِرَالنّاسِ، أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أَمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ، » نماز بپا داريد و زكات بدهيد « فَإِنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأَمَدُ ُ» اگر زمانها گذشت « فَقَصَّرْتُمْ أَوْنَسِيتُمْ فَعَلِي وَلِيُّكُمْ وَمُبَيِّنٌ لَكُمْ » كوتاهي كرديد و يا فراموش كرديد نميدانستيد چه كار كنيد علي سرپرست شماست در دانشها و روشن ميكند براي شما.
در ادامه دوباره مي فرمايند« وَ هُوَ وَ مَنْ تَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتي يُخْبِرونَكُمْ بِماتَسْأَلوُنَ عَنْهُ وَيُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.» او و فرزندان من كه جانشينان او هستند، هر چه را سوال كنيد جواب مي دهند و هر چه را كه نمي دانيد توضيح مي دهند. سپس مي فر مايند حلال و حرام بيشتر از آن است كه من بشمارم و در اين جا به شما بگويم و امر به حلال و نهي از حرام كنم. پس از شما بيعت مي گيرم كه با علي امير المومنين عليه السلام بيعت كنيد و حلال و حرام را از او بشناسيد. در آخرين قسمت در صفحه ي 114 آمده است كه « وَقُلْتُ: «لَنْ تَضِلُّوا ما إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما» من به شما گفتم كه اگر به هر دو مُتمسِّك بشويد گمراه نمي شويد. يعني يك دستتان قرآن باشد يك دستتان خطابه غدير كه نماينده ي عترت است.