نقش امام علی (ع) در احيای آثار تمدن اسلامی
با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگهای گوناگون بشری بنای مستحکم و عظیمی از فرهنگ و تمدن انسان پایهگذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. این ملل با ارزشها و ملاکهای نوین اسلامی موفق به ایجاد تمدنی شدند که بدان تمدن اسلامی گفته میشود. از این رو تمدن اسلامی تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست بلکه مقصود، تمدن ملتهای اسلامی است که عربها، ایرانیان، ترکها و دیگران را شامل میشود) مجموعه مقالات اولین کنفرانس بینالمللی فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 191)که به وسیله دین رسمی یعنی اسلام و زبان علمی و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند(بررسی مختصر فرهنگ و تمدن اسلامی، علیاکبر دیانت، تبریز: ابن سینا، ج اول، 1337، ص 7) این تمدن به درجهای از عظمت و کمال و پهناوری است که آگاهی از همه جنبههای آن و احاطه بر همه انحای آن کاری بس دشوار است.
تمدن اسلامی در زمان امویان در شام وارد دوره پختگی شد و در عصر عباسیان به اوج خود رسید و مرکز این تمدن درخشان شهر بغداد در سالهای (1258-750 م) و به روزگار خلافت امویان در اندلس در سالهای 1492-755 م بود(نقش پیامبران در تمدن انسان، ص 140 ) مطالعه در اطلس تاریخ اسلامی و چگونگی انتشار اسلام در جهان نشان میدهد که اسلام در طول چند قرن بر بیشتر سرزمینهای آباد آن روز جهان مسلط شد و قسمت اعظم آسیا، آفریقا و قسمتی از اروپا را تحت سلطه و اقتدار خود درآورد(علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، زینالعابدین قربانی، بیجا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج پنجم 1374، ص 18 ) در مرکز از عراق، ایران، افغانستان و در شرق تا چین و هند امتداد داشت. از جانب شمال شرقی تا سمرقند و بخارا و خوارزم تا کوههای یکی از فرغانه را شامل میشد(علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، ص 17 )این مناطق با فرهنگ و دین مشترکی به هم وصل شده بودند و ساکنان آن خود را عضو تمدن واحد و وسیعی میدانستند که مرکز روحانی و مذهبی آن مکه و مرکز فرهنگی و سیاسیاش بغداد بود. (علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، ص16)
این تمدن بیش از همه تمدنها به علم و دانش اهمیت داده و کهنترین دانشگاههای جهان را پدید آورده است و با تلفیق علوم گوناگون و افزودن بر آنها میراث عظیم و تکامل یافتهای را تحویل بشریت داد. با این اوصاف میتوان گفت منظور از تمدن اسلامی مجموعه افکار، عقاید، علوم، هنرها و صنایع است که با الهام از آموزههای دینی توسط مسلمین پدید آمده است.
از آنجا که در ادامه رسالت پیامبر(ص)، ولایت و امامت مطرح شد تا خط سیر سرچشمه های این فرهنگ و تمدن، در جامعه اسلامی و دیگر جوامع تسری یابد؛ائمه اهل بیت(ع)به عنوان پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه داران فرهنگ اصیل دینی،به دلیل درک عمیق و دقیق از ارکان فرهنگ اسلامی و با تفسیر صحیح آنها،علاوه بر تقویت پایه های فرهنگ اسلامی،آن را از تحریف و انحراف مصون داشته و با تعلیم علوم نزد خود و تربیت شاگردانی ممتاز در علوم و فنون زمان،بر غنای آن افزودند. در رأس این حرکت امامان معصوم(ع)،امام امیرالمومنین(ع)،قرار داشت؛ شخصیتی که نه تنها در طول دوران حیات خویش، بلکه در زمان حیات حضرت رسول(ص)نیز رتبه ای ممتاز داشت و در پایه گذاری علوم اسلامی نقش به سزایی ایفا نمود. فرزندان علی(ع)نیز به پیروی از ایشان، تداوم بخش این نهضت عظیم فرهنگ ساز بودند که این نقش را در زمان صادقین(ع)و امام ضا(ع)برجسته تر از دوران دیگر ائمه می بینیم. در ادامه مسیر نیز پیروان ایشان بر این امر اهمام گماشته و در راه بسط و ترویج فرهنگ و معارف اسلامی نقش به سزایی ایفا نمودند که در ادامه تلاش ها و مجاهدت های ائمه اهل بیت(ع)بوده است. وجود بی شمار علمای شیعه - به عنوان شاگردان و رهپویان مکتب اهل بیت(ع)- در علوم مختلف، نشانگر سهم برجسته و قابل توجه مکتب تشیع در پیدایش و بسط علوم و معارف اسلامی است. (محمد احمدی، نقش اهل بیت(ع) و شیعیان در شکل گیری فرهنگ و تمدن اسلامی، نشریه الکترونیکی هفت اقلیم)
نقش ائمه علیهم السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی تا بدانجاست که ابن ابی الحدید از دانشمندان بزرگ اهل سنت، در مقدمه شرح نهج البلاغه امیرمؤمنان علیه السلام را منشأ شاخه های مختلف علوم اسلامی می داند. (مقدمه شرح ابن ابی الحدید)
- تقويت جريانهای مثبت و سازنده
- مبارزه مستمر با جريانهای انحرافی
- اقدامات اصلاحی حضرت علی(علیه السلام)
- راهکارهای توسعه فرهنگ وتمدن اسلامی:
- اهميت آموزش مردم
- آموزش علوم وخلق آثار علمی
- ارتباط «چهره به چهره»با مردم
- تربيت شاگردان برجسته
- املاي مطالب علمي
- خطابه و موعظه
- تمسّك به قرآن و سنّت
- مناظره و استدلال
- اهميت دادن به علم حديث و كلام
- مطالعه تاريخ
- تدوین ادبيات عرب
- استفاده از مكانهاي مختلف برای تعليم و تربيت
علی بن ابی طالب(علیه السلام) در نخستین روز حکومت خود، به صراحت و روشنی، سیاست خود را چنین بیان نمودند:
«انگیزه من از حکومت احیای دین و برقراری قسط و عدل در جامعه می باشد و روش من همان سیره رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) خواهد بود.( لو غبت عنکم من یسیر فیکم بهذه السیرة-عبدالرزاق، المصنف، ج 10، ص 125)
مولی الموحدین، علی بن ابی طالب(علیه السلام)، پیش از هر اقدامی، درصدد احیای دین وارزشهای معنوی درحوزه اسلامی برآمد. علی(علیه السلام) برای تحقق این سیاست به دو صورت اقدام نمود:
تقويت جريانهای مثبت و سازنده
زمینه سازی، تقویت و تحرک برای جریانها، سازمانها و گروههایی که در جهت مثبت و خیر می باشند یکی از سیاستهای مهم در حکومت حضرت علی(علیه السلام) بود; زیرا لازمه حاکمیت و گسترش معروف وجود زمینه های مساعد است. بنابراین، آن حضرت(علیه السلام) به طور مستمر، از لحاظ مادی و اداری این موضوع را مورد توجه قرار می داد و به عنوان یک سیاست ثابت، در کلیه برنامه ریزیها آن را در نظر داشت.
از سوی دیگر، آن حضرت(علیه السلام) بر عملکرد دستگاهها و مدیران و به کارگیری خدمتگزاران لایق در امور حساس و کلیدی در جهت تقویت و گسترش ارزشهای دینی و کارهای نیک نظارت داشت.
مبارزه مستمر با جريانهای انحرافی
در هر حرکت اجتماعی، عده ای با روند اصلاح امور مخالف اند. این گروهها، اگر در نظام اسلامی به شکل منطقی با مسائل مخالفت نمایند حکومت آنها را تحمل خواهد کرد و آنها می توانند به زندگی عادی خود مشغول باشند. اما اگر بخواهند عناد بورزند و در مقابل حرکتها و اقدامات نظام بایستند قطعا باید با آنها برخورد مناسبی صورت گیرد. در غیراین صورت، به تدریج با تبلیغات و نفو ذ در ارکان حکومت، مشکلات متعددی را ایجاد خواهند کرد.
اقدامات اصلاحی حضرت علی(علیه السلام)
1- اصلاح نظام فکری و فرهنگ عمومی
2- اصلاح مدیریت و دستگاه اجرایی
آن حضرت(ع) برای رسیدن به مقصود و ایجاد یک جامعه نمونه اسلامی، در این محورها فعالیت خود را آغاز کرد و در مدتی کمتر از پنج سال، توانست انحرافاتی که در جامعه دینی پدید آمده بود تا حد زیادی اصلاح و با عوامل مخرب برخورد کند. ایشان، خود می فرمایند: «ما امروزه با برادران دینی خود بر سر انحرافات، کجرویها، شبهات وتاویلات باطلی که دامنگیرشان شده، در حال جنگ هستیم .(نهج البلاغه، خطبه 120.)
بطور کلی ائمه اطهار عليه مالسلام براي احیا وگسترش فرهنگ اسلامی از شيوه هاي گوناگوني همچون ارتباط چهره به چهره، تربيت شاگردان برجسته، املاي مطالب علمي، مناظره و استدلال و... استفاده مي كردند. به این ترتیب ميتوان گفت از جمله مهمترين وظايف اهل بيت عليهم السلام آن است كه به تدريج، علوم الهي را، كه مايه سعادت بشر است، به مردم بياموزند و زمينه اين امر را فراهم سازند و در اين راه، با توجه به تواناييها و سنجش گروه سني و جنسي مخاطب و با استفاده از ابزارها و شيوههاي متفاوت در شرايط و مكانهاي مختلف، به آموزش و پرورش مردم در موضوعات اعتقادي، فقهي، كلامي، مديريتي، تاريخي و نظامي بپردازند. امور مذكور سبب آن گرديد تا مواد آموزشي اهلبيت عليهم السلام به عنوان يك سيره علمي و تربيتي در بستر زمان توسعه يابد و علوم گوناگوني از آن دامنه گيرد؛ واسباب گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی فراهم گردد.
راهکارهای توسعه فرهنگ وتمدن اسلامی:
- اهميت آموزش مردم از ديدگاه اميرالمؤمنين عليه السلام
امام علي عليه السلام در خصوص شرح وظايف حاكم اسلامي و جايگاه تعليم و تربيت ديني در سيره ائمّه اطهار عليهم السلام، آموزش و پرورش علمي و ديني مردم را اصليترين حقوق مردم بر امام و حاكم اسلامي ميداند و در اينباره ميفرمايد: خدايا، تو ميداني كه آن كارها كه از ما سر زد، نه براي همچشمي بود و نه رقابت در قدرت و نه خواستيم از اين دنيا چيزي افزون به چنگ آوريم، بلكه ميخواستيم نشانه هاي دين تو را، كه دگرگون شده بود، بازگردانيم و بلاد (زمين) تو را اصلاح كنيم تا بندگان ستمديدهات در امان مانندو آن حدودي كه مقرّر داشتهاي جاري گردد.(نهج البلاغه، 1378، خ 131، ص 202)
- آموزش علوم وخلق آثار علمی
ثبت آثار علمي زيادي از سوي ائمّه هدي عليهمالسلام نشانگر پيشگامي آنان در اين هدف بزرگ است. برخي از اين آثار يا به وسيله خودشان با عنوان «صحيفه» و يا «مصحف» جمعآوري گرديد، همانند صحيفه على عليهالسلام كه در زمينه حديث، به املاى رسول خدا صلى الله عليه وآله و به خط امام على عليهالسلام بود. (محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، 1388ق، ج 1، ص 64.)
و يا به صورت املا بود و شاگردان به ثبت و ضبط آن پرداخته اند. همانند صحيفه سجاديه كه به املاى امام باقر عليهالسلام و توسط زيدبن على نوشته شد. در روايتي از امام باقر عليهالسلام براي پاسخ به مسئله ايكه ازايشان پرسيدند، ايشان به كتاب امام علي عليهالسلام مراجعه كردند و از روي آن پاسخ گفتند.(احمدبن على نجاشى، رجال النجاشى، ص 360.)
- ارتباط «چهره به چهره»با مردم
امام علي عليه السلام در شيوه «چهره به چهره» با استفاده از ابزارهاي گوناگون در جهت كيفتبخشي به علم و ادب اسلامي و اصلاح عقايد فكري و تربيتي مسلمانان تلاش مينمودند. در هنگام جنگ «جمل»، اعرابي از امام علي عليه السلام پرسيد: اي اميرمؤمنان، آيا شما به توحيد و يگانگي خداوند اعتقاد داريد؟ عدهاي از سپاهيان امام عليه السلام، كه در آن اطراف بودند، با شنيدن اين سؤال خشمگين شدند و به وي گفتند: آيا نميبيني كه امام در چه وضعيتي است؟ چگونه او ميتواند به اين مسائل بپردازد، در حالي كه مشغول نبرد با دشمنان است؟ امام علي عليهالسلام فرمودند: رهايش كنيد؛ زيرا چيزي كه اين اعرابي به دنبال آن است همان چيزي است كه ما از اين قوم (اصحاب جمل) ميخواهيم؛ يعني جنگ ما در حقيقت، بر سر مسئله توحيد است. سپس امام عليه السلام با تفصيلي اعجاب برانگيز، به پاسخ اعرابي پرداختند..(شيخ صدوق، التوحيد، بىتا، ص 83ـ84.)
- تربيت شاگردان برجسته
با توجه به جوّ اختناق در مركز خلافت اسلامي و ستم بنياميه و بنيعبّاس و ممانعت آنها از نقل حديث و اجراي حقيقي اصول و مباني اساسي اسلام، ائمّه اطهار عليهمالسلام در ابعاد سياسي، علمي و اجتماعي مجال كافي در تحقق اهداف خويش نداشتند. بنابراين، آنان اگرچه با مردم در ارتباط بودند، اما در آن شرايط سخت، كه دستگاه حاكم مانع اهدافشان بود، بر آن شدند تا به تربيت شاگردان برجستهاي همچون سلمان، عمّار، ابوذر، زراره، ابوبصير، هشام و برخي ديگر بپردازند و از طريق، آنان به آموزش و تربيت مردم همّت گمارند.
در زمان امام صادق عليه السلام، شاگردان بسياري براي استفاده از محضر آن حضرت از مناطق گوناگون، رهسپار مدينه مي گرديدند و پس از فراگيري علم، يا در آنجا ماندگار مي شدند ويابه مناطق خود بازمي گشتند؛چنانكه محمّدبن مسلم كوفي مدت چهار سال در مدينه از محضر امام باقر وامامصادق عليهماالسلام بهره برد (شيخ طوسى، اختيار معرفه الرجال رجال كشى، 1404، ج 1، ص 391، ش 280.)وسپس به موطن خودبازگشت.
روش ائمّه اطهار عليهمالسلام، به ويژه امام صادق عليه السلام، به گونهاي بود كه شاگردان خود را به سمت اجتهاد سوق ميدادند تا در مناطق گوناگون جهان اسلام و در هنگام عدم دسترسي مردم به پيشوايان دين عليهمالسلام، به تعليم و تربيت آنان بپردازند. بدينروي، جميل بن درّاج و زراره حلقه درس داشتند و يا در جواب برخي از شيعيان، كه از امام سؤال پرسيدند هنگامي كه سؤالي براي ما پيش بيايد به چه كسي مراجعه كنيم، امام فرمودند: چرا به محمّدبن مسلم ثقفي مراجعه نمي كنيد كه او نزد پدرم، وجيه و محترم بود و از او حديث شنيده است.( شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 18، ص 105.50)
امام علي عليه السلام نيز با توجه به شايستگي هاي مالكاشتر در زمينه هاي ولايتمداري، هوشمندي، كارامدي و مديريت سياسي وي، هنگامي كه او را به حاكميت مصر گماردند، درباره وي به مردم آن ديار نوشتند: من بنده اي از بندگان خدا را به سوي شما روانه كردم كه در روزهاي هراس نميخوابد و در ساعتهاي ترس، از دشمن روي برنمي تابد... . او مالكاشتر نخعي است. به او گوش سپاريد و تا آنگاه كه حق ميگويد، از او فرمان بريد كه او شمشيري از شمشيرهاي خداست... . اگر به شما فرمان داد كه حركت كنيد، حركت كنيد. ( نهج البلاغه، ن 53.51)
- املاي مطالب علمي
يكي از روشهاي آموزش و پرورش در ساختار آموزشي ائمّه اطهار عليهمالسلام، چه به طور چهره به چهره و يا از طريق شاگردان، با توجه به شرايط و موقعيت زماني صدر اسلام، استفاده از روش «املا» براي ثبت و ضبط علم و ادب اسلامي بوده است. ائمّه اطهار عليهمالسلام از اين روش براي آموزش شاگردان خود استفاده ميكردند. در اين شيوه، راوي و پرسشگر از امام سؤالي ميپرسيد و امام به وي ميفرمودند: بنويس، و سپس مطلب را املا ميكردند؛ چنانكه امام علي عليهالسلام مي فرمايند: هر گاه از پيامبر پرسشي داشتم، پاسخ ميگفت: هيچ آيه اي از قرآن نازل نشد، مگر آنكه آن را برايم قرائت و املا ميكرد و من به دست خود مينوشتم.( محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 1، ص 64.52) به همين دليل، در جلسات درس و بحث ائمّه اطهار عليهمالسلام، عده اي از اصحاب براي يادداشتبرداري، به همراه نوشتافزار، در خدمت امام صادق عليهالسلام بودند، زراره چنين مي كرد و پس از استماع كلام امام عليهالسلام، آن را با عين الفاظش مينوشت. ابوبصیرروايت مي كند كه روزي نزد امام صادق عليهالسلام رفتم. امام به من فرمودند: هم اكنون گروهي از مردم بصره اينجا بودند. مطالبي را از من پرسيدند و پاسخهاي مرا نوشتند. شما چرا نمي نويسيد؟ بدان كه شما نميتوانيد آموخته هاي خود را نگاه داريد، مگر آنكه آن را بنويسيد(محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 153. نيز ر.ك. شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 1، ص 53)
- خطابه و موعظه
از ديگر روشهاي نشر فرهنگ دینی ائمّه بزرگوار عليهم السلام، استفاده از روش «خطابه» بوده است. برخي از آنان از جمله امام علي، امام حسن و امام رضا عليهمالسلام(شيخ صدوق، الامالى، 1400، ص 236. )با توجه به شرايط سياسي حاكم بر جامعه، از اين روش بهره بردهاند. در روش «خطابه»، خطيب براي اقناع مردم زودتر و سادهتر به نتيجه ميرسد؛ زيرا وي با يك روانشناسي از جنسيت، كمّيت و روحيات مخاطبان، آنان را موعظه و اقناع ميكند. از ويژگيهاي خطابه اين است كه موضوعات خاص، افراد و گروه خاص، شرايط سنّي و زمان و مكان خاصي در آن لحاظ نيست. پيامبر اكرم و ائمّه اطهار عليهمالسلام از اين روش براي نيل به اهداف خود بسيار بهره بردهاند. امام علي عليهالسلام با ايراد خطبههاي گوناگون در دوران حكومت خود، علاوه بر تربيت ديني مردم، به آموزش مباحث اعتقادي نيز ميپرداختند. ايشان موعظه را مايه «صيقل جان»، «برطرفكننده غفلت» و «بيداري انسان »ميدانستند و به استماع موعظه امر ميكردند.( محمّد محمّدى رىشهرى، ميزان الحكمه، ج 10، ص 539)
امام علي عليهالسلام خطاب به امام حسن عليهالسلام فرمودند: قلبت را با موعظه زنده بدار. (نهج البلاغه، ن 31، ص 658)
تمسّك به قرآن و سنّت
از جمله شيوههاي مهم و كاربردي در سيره ائمّه اطهار عليهمالسلام براي ترویج فرهنگ دینی، استفاده و استناد به قرآن كريم و حديث و سنّت پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام است. آنها معيار و ثقل تعليم و تربيت را قرآن، رفتار و گفتار پيامبر دانسته و به همين دليل در موضوعات آموزشي ومناظرات واحتجاجات علمي، از آن بهره بردهاند. ايشان معيار و ملاك بازشناسي عقايد درست از نادرست را در تعليم و تربيت اسلامي، مراجعه به قرآن و سنّت ميدانند؛ چنانكه امام سجاد عليهالسلام در اينباره ميفرمايند: قرآني، كه راهنماي مردم و نشانه آشكار هدايت است، تميزدهنده حق از باطل است( صحيفه سجّاديه، 1375، ص 265)
لازم به ذكر است كه پيشوايان دين عليهمالسلام در سيره تربيتي خود، با اولويت سنجي از شرايط زمان، به اين منابع و ابزارها تمسّك جسته اند. براي آموزش دين اسلام به مردم، آنان گاهي از قرآن و گاهي از سنّت پيامبر كمك ميگرفتهاند. امام علي عليهالسلام هنگامي كه عبداللّه بن عباس را براي گفتوگو با خوارج فرستادند، به او فرمودند: با ايشان به وسيله قرآن مناظره مكن؛ زيرا قرآن بار معاني گوناگون را تحمل ميكند. تو چيزي ميگويي و آنها چيزي ميگويند، بلكه با ايشان به وسيله سنّت پيامبر مناظره كن كه راه گريزي نيابند.( نهج البلاغه، ن 77، ص 789)
- مناظره و استدلال
از جمله فعاليتهاي علمي امامان معصوم عليهمالسلام، شركت در مناظره و پاسخگويي به شبهاتي بود كه در زمينه مسائل عقيدتي آن دوران ميان مسلمانان و برخي از فرقه ها و ديگر مذاهب رواج داشت. اين افراد گاهي براي دريافت پاسخ و گاهي براي مبارزه با عقايد اماميه به مناظره مي پرداختند. هدف ائمّه هدي عليهمالسلام در برخورد با مناظرهكنندگان، بيان و آموزش حقيقت دين، پاكسازي عقيده اسلامي از انحراف، و آموزش استفاده از اين ابزار به شاگردان خويش بود. امام صادق عليهالسلام هر يك از شاگردان خود را در علوم خاصي متخصص كرده بودند و به گزارش هشامبن سالم، هنگام مراجعه مردي از شام براي مناظره با امام صادق عليهالسلام فرمودند: ميخواهي در چه علمي (موضوعي) مناظره كني؟ سپس امام عليهالسلام در همان علم، او را براي مناظره به شاگردان خود معرفي ميكردند.( شيخ طوسى، اختيار معرفهالرجال، ج 2، ص 554)
موضوع مناظرات بيشتر عقيدتي ـ كلامي (قرآن و توحيد)، مسائل فرقهاي و فقهي بود. ائمّه اطهار عليهمالسلام نيز به تناسب، براي پاسخ به شبهات حضور مييافتند و از مكتب شيعه دفاع ميكردند.66 پاسخگويي آنان به مسائل مطرح شده گاهي در قالب استدلال عقلي صورت ميگرفت و گاهي نقلي با استناد به آيات قرآن كريم و در برخي موارد، به كمك خرق عادت؛ زيرا هدف آنان تربيت و اصلاح نظام عقيدتي جامعه بود. يكي از معروفترين احتجاجات و مناظرات آنان در دفاع از حقّانيت شيعه و اثبات حقّانيت اهلبيت عليهمالسلام، مناظره امام رضا عليهالسلام با متكلّمان ديگر اديان بود كه به دعوت مأمون و با پيگيري فضلبن سهل صورت گرفت(احمدبن طبرسى، الاحتجاج، ج 1 و 2) از جمله ديگر احتجاجات مشهور و معروف، احتجاج امام علي عليهالسلام با ابوبكر بر سر غصب حق خلافت و جانشيني پيامبر بود.( احمدبن ابىيعقوب يعقوبى، تاريخ يعقوبى، 1380، ج 1، ص 527. نيز ر.ك. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 28، ص 184)
امام علي عليهالسلام در اين مناظره، به ابوبکر، كه حق آن حضرت را غصب كرده بود، فرمودند: اگر از سوي شورا كار آنان را به دست گرفتهاي، چگونه شورايي بود كه صاحبان رأي و مشورت در آن حاضر نبودند؟ و اگر به بهانه خويشاوندي بر خصمان خود حجت آوردهاي، ما به پيامبر از تو نزديكتريم! (نهجالبلاغه، ح 181، ص 885.)
- نامه و پيمان نامه
يكي ديگر از شيوه های نشر معارف دینی ائمّه دين عليهمالسلام، روش «مكاتبه» و نگارش نامه بوده است. اگرچه آنان برخي آثار علمي را براي هدايت مردم به وجود آوردهاند، اما گاهي ـ براي نمونه ـ امام علي عليهالسلام از طريق نگارش نامه علاوه بر تذكر به مسلمانان در عمل به فرامين اسلامي، معيارهاي صحيح دين را از اين طريق به آنان آموختهاند. آن حضرت در نامههاي خود خطاب به قثم بن عبّاس، سلمان فارسي، و ابن عبّاس ( نهج البلاغه ، ن 68-66)و ديگر اطرافيان، به مديريت خود در هدايت و تربيت نخبگان جامعه، استحكام بخشيدهاند. آن حضرت در نامهاي تربيتي خطاب به حارث همداني به وي چنين نگاشته اند: به ريسمان قرآن چنگ بزن و از آن نصيحت بجوي؛ حلالش را حلال بدان و حرامش را حرام. حقي را كه پيش از اين بوده است تصديق كن... نام خدا را بزرگ شمار و جز براي حق بر زبان مياور. از مرگ و جهان پس از مرگ زياد ياد كن و آرزوي مرگ مكن، مگر به شرطي محكم و استوار. ( نهج البلاغه ، ن 69)
نيز در گزارش ديگري، امام صادق عليهالسلام به اصحاب خود نامه نوشتند و دستور دادند كه آن را پيوسته مطالعه كنند و به يكديگر تعليم دهند و بدان عمل نمايند.( محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 17، ص 173.)
در برخي موارد، ائمّه اطهار عليهمالسلام در قالب پيماننامه ميان دو يا چند گروه از مردم، رفتارهاي تربيتي را يادآوري و آنان را به اجراي آن ملزم كرده اند؛ همانند پيمان نامه اي كه امام علي عليهالسلام ميان«ربيعه»ويم ننوشتند.دراينپيماننامه، به مواردي همچون، يادگيري و پيروي از قرآن، امر به معروف، نهي از منكر و تعهد بر پيمان و عدم نقض آن اشاره شده است: اين پيماننامهاي است كه اهل يمن و مردم «ربيعه»، چه آنها كه شهرنشين هستند و چه آنها كه بيابان نشين هستند، بر آن توافق كردهاند كه از كتاب خدا پيروي كنند و مردم را به آن فراخوانند و از مردم بخواهند كه آن را بپذيرند، و هر كس را كه به كتاب خدا دعوت كند و بدان فرمان دهد اجابت كنند... عهد و پيمان خدا در اين عهدنامهبرعهدهشماست،وازپيمانخداسؤالخواهندكرد. ( نهجالبلاغه، ن 74)
- اهميت دادن به علم حديث و كلام
علم حديث و كلام از جمله علومي است كه مورد عنايت ائمّه اطهار عليهم السلام در آموزش به شيعيان بوده است. آنان با عنايت به اصول اين فن، به تعليم و تربيت شاگردان در ترويج احاديث نبوي و علوي پرداختهاند. براي مثال، امام علي عليهالسلام در آموزش شيعيان براي مراجعه به راوي و شناخت ويژگيهاي او، مي فرمايند: و حديث ما را فرانگيرد، جز سينههاي امين و خردهاي استوار.( نهج البلاغه، ح 231). هرگاه خبري شنيديد آن را نيك بفهميد و در آن بينديشيد، نه اينكه بشنويد و نقل كنيد؛ زيرا نقلكنندگان علم بسيارند، ولي انديشهكنندگان در آن اندكندو(نهج البلاغه، ح 94)
ائمّه اطهار عليهمالسلام در زمينه علم كلام نيز با تشكيل كرسيهاي اين علم، به تربيت شاگردان برجستهاي همچون هشام بن حكم، قيس ماصرو هشامبن سالم پرداختند. اين شاگردان نيز آثاري كلامي در دفاع از حريم شيعه تدوين كردند.( حمدبن على نجاشى، رجال النجاشى، ص 433)شاگردان تربيت شده اين مكتب در كلام، و در مناظره با خصم به حدّي توانا بودند كه با قدرت استدلال خويش، رقيب را به سكوت واميداشتند؛ چنانكه عمّار خطاب به عثمان گفت: مرا از سخن و اظهار حقايق بازندار و از اينكه جلوي گفتههاي مرا بگيري خودداري كن. معلم من (علي عليهالسلام) مطالب را به من تعليم داده و مرا از گزند تو حفظ كرده است.( ابراهيمبن محمّد ثقفى كوفى، الغارات)
- مطالعه تاريخ
«تاريخ» در اصطلاح، علم به وقايع و حوادث و اوضاع و احوال زندگاني گذشتگان، ثبت و ضبط حوادث تلخ و شيرين و بيان فراز و نشيبهاي زندگي پيشينيان است. قرآن كريم تاريخ را آيينه عبرت انسانها معرفي ميكند و در اينباره ميفرمايد: «در سرگذشت آنها، درس عبرتي براي صاحبان انديشه است. يوسف: 111.
تاريخ به دليل اهميتي كه در اسلام دارد، مورد توجه خاص ائمّه اطهار عليهمالسلام و شيعيان آنها قرار گرفته است. امام علي عليهالسلام در نامهها و خطبه هاي خويش، در آموزش و تربيت مردم، بخشي از سخنان خود را به مطالعه تاريخ و عبرتگيري از آن اختصاص دادهاند. آن حضرت در مقاطع گوناگون تاريخي، از اتفاقات سياسي، نظامي و تاريخ اجتماعي پيش(نهجالبلاغه، خ 1، 38، 91 و 103.)و پس از اسلام و فلسفه تاريخ سخن به ميان آورده و شيعيان را به تعمّق و تفكر در تاريخ و مطالعه آن فراخواندهاند. ايشان در نامهاي خطاب به امام حسن عليهالسلام، در توجه ايشان به تاريخ و درس گرفتن از آن چنين ميفرمايند: پسرم، من اگرچه به اندازه پيشينيان زندگي نكردهام، اما با نظر در اعمال آنها و تفكر در تاريخ و سير در آثار باقيمانده از ايشان، گويي يكي از آنها هستم... پس برايت بخشهاي زلال و سودمند تاريخ را از بخشهاي تيره و زيانبارش بازشناخته و از هر جرياني بهترين آن را برايت چيدهام و زيبايش را برگزيدهام و بخشهاي ناشناختني را به كناري زدهام. از موضع پدري دلسوز، كه در كار فرزند خود مينگرد، در كار تو نگريستهام و برايت از ادب چيزهايي اندوختهام تا بياموزي و به كار بندي.( نهج البلاغه، ن 31) اخبار گذشتگان را بر (دل خويش) عرضه بدار و از آنچه بر سر پيشينيان تو رفته است آگاهش كن. بر خانهها و آثارشان بگذر و در آنچه كردهاند و آن جايها كه رفتهاند و آن جايها كه فرود آمدهاند، نظر كن. ( نهجالبلاغه، ن 31، ص 659)
- تدوین ادبيات عرب
از جمله تلاشهاي ماندگار پيشوايان دين در انتقال مفاهیم قرآن به مسلمانان، تدوين ادبيات عرب براي قرائت آن بوده است. ابراهيمبن محمّد ثقفي كوفي مينويسد:ابوالاسود ميگويد: يكي از روزها خدمت علي عليهالسلام رسيدم و ديدم آن حضرت در حال تفكر و و انديشه است. عرض كردم يا اميرالمؤمنين، در چه موضوعي فكر ميكنيد؟ فرمودند: امروز يكي از نزديكان من هنگام محاوره و مكالمه، مرتكب اغلاطي شد و الفاظ و كلمات را درست تلفظ نكرد و من از اين جهت در فكر و انديشه فرورفتم و بايد براي اين كار چارهاي بينديشم. ابوالاسود ميگويد: در اين هنگام، علي عليهالسلام صفحهاي به من دادند كه در آن نوشته بودند: كلام بر سه قسم است: اسم، فعل و حرف، و پس از آن، اصول و قوانيني به من تعليم دادند و اصل علم نحو از اينجا پديد آمد(ابراهيمبن محمّد ثقفى كوفى، الغارات، ص 355)
- استفاده از مكانهاي مختلف برای تعليم و تربيت
پیشوایان دین از هر فرصت زمانی ومکانی برای ترویج فرهنگ دینی استفاده می کردند.
منزل: در روايتي به نقل از كليني، امام باقر تا پاسي از شب، مسائل علمي و معارف ديني را به زراره ميآموختند.( محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 3، ص 370)
مسجد: در روايتي آمده است كه مكان جلوس صادقين عليهماالسلام در مسجدرسول خدا صلي الله عليه وآله مشخص بود(محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 10، ص 154)
مكانهاي عمومي: در مكانهايي كه محلّ استراحت و يا تجمّع مردم بود، معصومان عليهمالسلام با توجه به نيازهاي تربيتي مردم به صورت عام و ياران خويش به طور خاص، در اين اماكن به خطابه و موعظه ميپرداختند.(نهج البلاغه، خطبه هاى امام على عليه السلام در مقاطع و مكانهاى گوناگون از جنگ جمل و صفّين.)
منابع:
- دانشنامه اسلامی اهل بیت علیهم السلام
- تعليم و تربيت در سيره ائمّه اطهار (عليهم السلام،محمّدجواد ياوري از سامانه نشریات موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی
- گنجینه معارف،احیای ارزشهای اسلامی در عصر حاکمیت حضرت علی(ع)، فصلنامه معرفت، شماره 18 , عبدالمحمدی، حسین از سایت حوزه