مدیریت از دیدگاه امام علی (ع)

مدیریت از دیدگاه امام علی (ع)

مسند مدیریت، امانتی الهی است که به مدیر سپرده شده است و او باید از این امانت الهی بشدت مراقبت کند . مولای متقیان علی علیه السلام درباره این امانت الهی می فرماید:
. . . و ان عملک لیس لک لطعمة و لکنه فی عنقک امانة و انت مستدعی لمن فوقک . لیس لک ان تقتات فی رعیة و لا تخاطر الا بوثیقة و فی یدیک مال من مال الله عز و جل و انت من خزانه حتی تسلمه الی و لعلی ان لا اکون شر ولاتک لک و السلام; «مدیریت و حکمرانی برای تو طعمه نیست; بلکه امانتی بر گردن تو است و کسی که از تو بالاتر است از تو خواسته تا نگهبان آن باشی . وظیفه نداری که در کار مردم به میل و خواسته شخصی خود عمل کنی، یا بدون ملاک معتبر و فرمان قانونی، به کار بزرگی ست بزنی . اموالی که در دست توست از آن خداوند می باشد و تو خزانه دار هستی تا آن را به من بسپاری . امیدوارم که برای تو بدترین فرمانرواها نباشم . و السلام
 )نهج البلاغه، نامه 5 خطاب به اشعث بن قیس فرماندار امام در آذربایجان(
در مکتب اسلام مدیر باید مدیریت را برای خدمت بخواهد; به عبارت دیگر خدمت نباید وسیله ای برای حاکمیت باشد; بلکه حکومت باید وسیله ای برای خدمت باشد .مدیر قبل از آنکه ریاستمدار باشد، خدمتگزار است و با تیغ تیز مدیریت در جهت خدمتگزاری، اقامه حق و عدل و دفع باطل و ظلم می کند . امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید: فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه . . . لیثیروا لهم دفائن العقول; «خداوند پیامبران خود را در میان مردم برانگیخت تا با مدیریت خویش ذخایر پنهان استعدادها را استخراج کنند)  نهج البلاغه، خطبه 1)
و گفتار حضرت علی علیه السلام در عهدنامه مالک اشتر  نیز گویای این امر است (نهج البلاغه، نامه 53 خطاب به مالک اشتر نخعی)
اهمیت مدیریت از دیدگاه امام علی (علیه السلام) به حدی است که مدیریت را محور و قطب می داند، تمام مسایل را در جامعه اسلامی بر محور مدیر و مدیریت خلاصه می کند و می فرماید: «تدبیر و مدیریت خود سرمایه اندک را افزون می کند، اما مدیریت و تدبیر سوء و ضعیف سرمایه انبوه را نیز نابود و زائل می سازد. 
ودر جای دیگر می فرمایند: «رجعت و سیر قهقرایی چهار علت عمده دارد که مهمترین آن سوء مدیریت است. (مدیریت اسلامی از منظر امام علی علیه السلام، مجله ویستا)
ریاست مستلزم مدیریت است . رئیس باید بتواند اداره کند; اداره کردن نیز تدبیر می خواهد و رئیس و مدیر باید اهل تدبیر و دوراندیشی باشد و بتواند دبیری کند . مسلم است که مدیر بیش از آنکه حاکم باشد، هادی است . چنین مدیرانی مدیریتی آمیخته با هدایت و حکومت دارند .( نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 5 3)
در نهایت با بررسی دیدگاههای مدیریتی امام به این نتیجه می رسیم که تئوری حضرت امیر علیه السلام مبتنی بر مدیریتی حاکی از عشق و محبت به ذات اقدس الله است که همین محبت را نثار همه انسانهایی می کند که خود والی، زمامدار و مدیر آنهاست .

ارکان مدیریت از دیدگاه امام علی علیه السلام

ارکان اصلی مدیریت  با توجه به سخنان ارزشمند حضرت علی علیه السلام عبارتند از:
  • -برنامه ريزی:امیرالمؤمنین علیه السلام در زمینه برنامه ریزی می فرماید: امارات الدول انشاء الحیل; «بقای مناصب و دولتها، برنامه ریزی و چاره اندیشی در امور است.( میزان الحکمه، ج 2، ص 551)زیرا برنامه ریزی مانع ندامت است و به انسان تدبیر می دهد . التدبیر قبل العمل یؤمنک من الندم;  آینده نگری قبل از شروع کار تو را از پشیمانی ایمن می سازد) بحارالانوار، ج 68، ص 338)و همچنین برنامه ریزی حلال مشکلات است .امام علیه السلام در این خصوص می فرماید: من قعد عن حیلته اقامتة الشدائد; «کسی که چاره اندیشی را رها کند، با شداید درگیر خواهد شد) میزان الحکمه، ج 2، ص 551)از فوائد دیگر برنامه ریزی از نظر امام  این است که برنامه ریزی راه استفاده صحیح از امکانات را میسر می سازد . التلطف فی الحیلة اجدی من الوسیلة;  ظرافت و دقت در برنامه ریزی، بهتر از امکانات است) میزان الحکمه، ج 2، ص 551)

  • -سازماندهی وگزينش صحيح افراد:از مهمترین مسائل در سازماندهی و تجدید سازمان، گزینش و بکارگیری افراد درستکار و شایسته در سازمان است. امام علی علیه السلام که تربیت یافته مکتب قرآن و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است، به شایسته سالاری در نظام مدیریتی اعتقاد دارد: .امام در نامه ای خطاب به مالک اشتر ملاکهای گزینش کارگزاران را بیان می فرماید; از جمله اصالت مذهبی و خانوادگی، تقوا، شرم، حیا و حزم(نهج البلاغه، ج 5، نامه 53) .نکته مهمی که امام در این گزینش به آن اشاره می کنند «والقدم فی الاسلام المتقدمة » است یعنی کسانی را برگزین که در اسلام پیشگام تر بوده اند . در جای دیگر حضرت در سازماندهی نیروهای یک مدیر می فرماید: لا تتکل فی امورک علی کسلان;  بر انسانهای کسل در کارهایت تکیه نکن . (میزان الحکمه، ج 8، ص 393)همچنین در نهج البلاغه می خوانیم:ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامرالله فیه ; «ای مردم همانا سزاوارترین مردم به امر خلافت و رهبری امت تواناترین بر اداره آن و دانا به فرمان خداوند در فهم مسائل است .  نهج البلاغه، خطبه 172، ص 558 و نیز می فرماید: من احسن الکفایة استحق الولایة ; «آن کس که از عهده امور بدرستی برآید، شایستگی ولایت و رهبری را دارد . شرح غرر الحکم و دررالکلم، خوانساری، ج 5، ص 349، ح 8692 

  • -تقسيم کاردر تئوری حضرت امیر علیه السلام تقسیم کار یکی از مبانی و اصول مدیریت است; زیرا مدیر بوسیله تقسیم کار می تواند به اصل کنترل و نظارت مبادرت کند و بدون تقسیم کار این امر باطل است .در مکتب امیرالمؤمنین علیه السلام تقسیم کار بر اساس شایستگیها انجام می پذیرد . مدیر امور را بر مبنای لیاقت و شایستگی افراد توزیع می کند . اگر مجاری امور، مشخص و معین نباشد و به اصل تقسیم کار توجه نشود، امور مختل می گردد و حتی در برخی موارد اصطکاک ایجاد می شود . وظیفه مدیر و حاکم اسلامی تبیین وظایف است . رعایت اصل لیاقت از احراز مشاغل بر مبنای جایگزینی روابط بر ضوابط جلوگیری می کند .و فی الله لکل سعة و لکل علی الوالی حق بقدر ما یصلحه و لیس یخرج الوالی من حقیقة ما الزمة الله من ذلک الا بالاهتمام و الاستعانة بالله و توطین نفسه علی لزوم الحق و الصبر علیه فیما خف علیه او ثقل; «برای تمامی این گروهها نزد خداوند گشایشی است و هریک به مقدار اصلاح کارشان بر حاکم حق دارند، والی نسبت به انجام وظایفی که خداوند برعهده او گذاشته است توفیق پیدا نمی کند; مگر به کوشش و کمک خواستن از خداوند و مهیا ساختن خود بر ملازمت حق و شکیبایی و استقامت در برابر آن; خواه بر او سبک باشد، خواه سنگین .(نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 53، ص 1003)پس از دسته بندی کارها باید برای هر قسمت مسؤولی را انتخاب و حدود اختیارات او را مشخص کرد . حضرت علی علیه السلام در ادامه نامه خود به مالک اشتر می فرماید: واجعل لراس کل امر من امورک راسا منهم لا یقهره کبیرها و لا یتشتت علیه کثیرها; «ای مالک! باید برای هر کدام از کارهایت یک رئیس انتخاب کنی، رئیسی که کارهای مهم او را مغلوب نسازد و کثرت کارها او را پریشان و خسته نکند (نهج البلاغه، نامه 53)امام علیه السلام همچنین در وصیت به امام مجتبی علیه السلام می فرماید: واجعل لکل انسان من خدمتک عملا تاخذه به فانه احری ان لا یتواکلوا فی خدمتک ; «فرزندم! برای هریک از زیردستانت کاری تعیین کن تا اگر آن را انجام نداد او را مؤاخذه و بازپرسی کنی; زیرا این روش سزاوارتر است تا یکدیگر را وانگذارند.( نهج البلاغه، نامه 31)

  • -تصميم گيری بر مبنای عقل و تدبير و مشورت:یکی از بزرگترین و مهمترین ارکان مدیریت که می تواند رمز شکست و یا موفقیت مدیر باشد، «تصمیم گیری » است . امیرالمؤمنین علیه السلام رای افراد عاقل را موجب نجات آنان می داند: رای العاقل ینجی و نیز می فرماید: رای الرجل میزان عقله، میزان عقل مرد، اندیشه اوست (غرر الحکم و درر الکلم، ص 55).تصمیمهای صحیح و عاقلانه، امور مختلف سازمان را نظام می دهد و حرکت و ارتقا به سوی اهداف را رقم می زند; چه بسا «تصمیم گیری » دقیق که موجب کمال سعادت انسان شمرده شود . حضرت می فرمایند: اذا اقترن العزم بالحزم کملت سعادة ; هنگامی که تصمیم با دقت همراه شود، سعادت کامل می شود . .( غرر الحکم و درر الکلم، ص474)به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام برای هر مشکلی راه حلی هست ولیکن یافتن آن نیاز به تدبیر دارد: لکل ضیق مخرج ،برای هر تنگنایی راه خروجی هست .( غرر الحکم و دررالکلم، ص 481 )کسی که آرا و راه حلهای مختلف را بیازماید، می تواند لغزشگاهها را با دید وسیع بشناسد .حضرت علی علیه السلام می فرماید: من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء کسی که از آرای گوناگون استقبال کند، لغزشگاهها را خواهد شناخت .» و نیز می فرمایند: اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب .افکار مختلف را با یکدیگر مقایسه کنید; راه صحیح از آن به دست خواهد آمد .) میزان الحکمة، ج 4، ص 34و ص36) واما مشورت، عامل بازدارنده از استبداد رای و شخصیت دهنده زیردستان، مشوق و محرک افراد برای همکاری، باعث ایجاد هماهنگی صمیمانه و مشارکت در عقل دیگران و به دست آوردن رای صحیح است . در این خصوص حضرت امیر علیه السلام فرموده اند:من استبد بدایه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها. هرکس مشورت نکرد، تباه گشت و هر که با خردمندان با تجربه شور کند با آنها در خردهایشان شریک می شود .) نهج البلاغه، خطبه 152)


در اسلام مشاور و مشورت گیرنده حقوق متقابلی دارند . محفوظ بودن حق تصمیم برای سرپرستان و شیوه مشورت از جمله اموری است که بایستی
 بدانها توجه شود( رساله حقوق امام سجاد علیه السلام)
مشاور باید عاقل، دلسوز و با تجربه باشد . انسانهای بخیل و حریص و ترسو نباید طرف مشورت قرار گیرند . چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: اطع العاقل تغنم .از انسان دانا اطاعت کن تا بهره مند شوی .( غرر الحکم و درر الکلم، ص 56)
مشورت، فواید زیادی برای مدیر دارد که از آن جمله به موارد ذیل می توان اشاره نمود (نهج البلاغه، نامه 53 )
1- باعث رشد استعداد زیردستان می شود .
2-مشورت از خطاهای انسان می کاهد .
3-اگر نتیجه شکست باشد، ملامت کمتری برای مدیر بدنبال دارد .
4-بر اعتماد، دوستی و علاقه افراد به مدیر می افزاید .
  • _قاطعيت:قاطعیت به معنی فیصله دادن به امور و حل مشکلات است . این امر با لجبازی و یکدندگی تفاوت دارد . برخی قاطعیت  را پافشاری
     بیش از حد و «عدم انعطاف پذیری » و برخی دیگر آن را سختگیری می دانند .امیرالمؤمنین علیه السلام در این خصوص می فرماید: العسر لؤم (غرر الحکم و دررالکلم، ص 479 )فشار و سختگیری پستی است .» قاطعیت دارای دو نمود مهم است: یکی یافتن تصمیمی کارساز و کامل، دیگری ابراز تصمیم قاطع و بدور از شک و تردید .یقینا تردید، دودلی، ترس، هوسهای زودگذر و انتظار نزدیکان فرد، استهزا و حرف مردم همه از موانع قاطعیت هستند . امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره می فرماید:- رو تحزم فاذا استوضحت فاجزم «در کارها فکر کن، به محکم کاری دست خواهی یافت . (بحار الانوار، ج 68، ص 341 )پس هنگامی که امور برایت روشن شد، تصمیم بگیر .» و نیز می فرماید: قدر ثم اقطع و فکر ثم انطق و تبین ثم اعمل; «اندازه بگیر سپس قطع کن، فکر کن و سپس سخن بگو، واضح کن و سپس عمل کن (الحیاة، ج 1، ص 341)حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: و لا تکونن علیهم لعبا ضاریا تغتنم اکلهم; «مبادا در منصب مدیریت برخوردهایت با آنان مانند جانور درنده ای باشد که خوردنشان را غنیمت شمری .»

  • -سعه صدر و بردباری امام علی(علیه السلام)  دراین باره می‌فرماید:آلة الریاسَةِ سَعة الصدَّرِابزار مدیریت سعه‌ی صدر است.(نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره‌ی ۱۷۶ )ازویژگی‌های مهم یک مدیر کارآمد، میزان تحمل اوست وگرنه یک مدیر بی‌طاقت در برابر ضربات سازمانی و مدیریتی به سرعت خرد خواهد شد.در شرح این حکمت (کتاب پیام امیرالمؤمنین علیه السلام، مکارم شیرازی)می خوانیم:در زندگى اميرمؤمنان على(عليه السلام) و ائمه معصومين نيزاز اين صحنه ها فراوان ديده مى شود، محبتى كه على(عليه السلام) درباره قاتل خود در واپسين ساعات عمرش ابراز كرد همه جا معروف است. علامه مجلسى(رحمه الله) دربحارالانوار درباره گفتگوهاى اميرمؤمنان على(عليه السلام) با خوارج چنين نقل مى كند كه روزى يكى از خوارج وارد مسجد شد در حالى كه ياران على(عليه السلام) در اطراف او بودند فرياد زد: «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ، حكم فقط براى خداست، هرچند مشركان كراهت داشته باشند.(اشاره به اين كه چون شما مسئله حكميت بشر را پذيرفته ايد در راه شرك گام گذاشته ايد)» مردم رو به سوى او كردند. او دوباره فرياد زد: «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُتَلَفِّتُونَ، حكم مخصوص خداست هرچند كسانى كه به سوى من نگاه مى كنند كراهت داشته باشندعلى(عليه السلام) سر مباركش را بلند و متوجه او شد. او بار سوم فرياد زد: «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ وَلَوْ كَرِهَ أبُوالْحَسَنُ، حكم مخصوص خداست، هرچند على كراهت داشته باشد». امام(عليه السلام)با خونسردى در جواب او فرمود: «إنَّ أبَا الْحَسَنِ لا يَكْرَهُ أنْ يَكُونَ الْحُكْمُ لِلّهِ، على هرگز كراهت ندارد كه حكم مخصوص خدا باشد». سپس اضافه فرمود: «حُكْمُ اللهِ أنْتَظِرُ فيكُمْ، من منتظر حكم خدا درباره شما هستم».( بحارالانوار، ج 33، ص 344.)اين نكته در اينجا شايان توجه است كه گاه مسئله سعه صدر با مسامحه و سهل انگارى اشتباه مى شود در حالى كه هر كدام جايگاه خاص خود را دارد، سعه صدر آن است كه براى انجام مديريت صحيح گاه انسان لازم است موضوعاتى را نديده بگيرد و خويشتن دارى نشان دهد و در مقام سختگيرى بر نيايد و به خطاكار فرصت دهد تا خويشتن را اصلاح كند. ولى مسامحه و سهل انگارى اين است كه انسان مديريت صحيح را رها كند و در برابر حوادث و اشخاص خطاكار سستى و بى تدبيرى نشان دهد، بنابراين سعه صدر به مديريت صحيح باز مى گردد و مسامحه به ترك مديريت صحيح و تفاوت اين دو آشكار است.


  • -همدلی ، مهربانی و تواضع در مديريتیکی از ویژگیهای مدیر موفق آمیختن قوانین خشک و غیر قابل انعطاف با مهر و عطوفت است . موفقیت
     در این کار نشانگر هنروری مدیر است . رعایت قانون، مسؤولیت مدیر و برخورد عاطفی او انسانیتش را تثبیت می کند . حضرت امیر علیه السلام در مورد رسیدگی مسؤول به وضع افراد سازمانش می فرماید: از حال آنان جویا باشد، آنچنان که پدر و مادر از فرزندانشان تفقد می کنندو نیز می فرماید: ثُمَّ اَسبغ عَلَیهِمُ الأرزَاقَ، فَإِنَّ ذلِکَ قُوَّه لَهُم عَلَی استِصلاَح إَنفُسِهُم، وَغِنّی اَهُم عَن تَنُاوُلِ مَا تَحتَ أیدِیَهم.در مورد وضع معیشتی آنان توسعه و گشایش بخش، زیرا این روش آنان را بر اصلاح خود نیرو می‌بخشد و ایجاد انگیزه بر پاکسازی خود می‌نماید و از تجاوز و دست درازی به بیت‌المال که در اختیار دارند بی‌نیاز می‌کند.( نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۵۳)باید بدانیم که خوشرفتاری و محبت عامل جذب دیگران است; البته این محبت و خوش رفتاری باید ظهور و بروز بیرونی هم داشته باشد . یک مدیر و مسؤول وقتی مورد اعتماد کارکنان قرار می گیرد و آنها او را ملجا و حامی خود می داند که محبت و خیرخواهی او را باور کرده باشند . محبت و احسان به دیگران اقتضا می کند که مسؤول در اختیار افراد باشد تا بتوانند با او ارتباط برقرار کنند: من تالف الناس احبوه ، هرکس با مردم انس و الفت داشته باشد، دوستش می دارند .( غرر الحکم، ج 2، ص 622 )امیرالمؤمنین در نامه ای به فرماندارش - عثمان بن حنیف - بخاطر شرکت در میهمانی شامی که فقرا از آن مجلس رانده شده بودند، می فرماید: ا اقنع من نفسی بان یقال امیرالمؤمنین و لا اشارکهم فی مکاره الدهر؟ آیا قناعت کنم به این که مردم مرا امیرالمؤمنین بگویند در حالیکه در سختیهای روزگار و تلخیهای آنان با آنان شریک نباشم؟( نهج البلاغه، محمد دشتی، نامه 45، ص 553)در خطبه ای دیگر نیز بیان فرموده اند که مدیران و حکام باید با جلوگیری از اسراف و تجمل پرستی، مشارکت و همدلی خود را با فقرا و نیازمندان سازمان تحت اداره خود اعلام کنند .(نهج البلاغه، خطبه 200)تواضع و فروتنی از صفات یک مدیر اسلامی است . او برای مقام و منصب اصالت قائل نیست; بلکه اصل اساسی را رضایت الهی می داند . خداوند در تبیین این صفت مدیریتی خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین ای پیامبر! در مسند مدیریت و رهبری بالت را برای مؤمنان و پیروانت فرود آور .( شعرا، 214)امیر مؤمنان نیز در خصوص رعایت این اصل اخلاقی که ضامن اجرای ضوابط در مسند مدیریت است، می فرماید:- التواضع زینة الحسب ، زینت بزرگواری، تواضع و فروتنی است .( بحار الانوار، ج 78، ص 80)- علیک بالتواضع فانه من اعظم العبادة ، بر تو باد فروتنی! پس همانا فروتنی از بزرگترین عبادتهاست .( بحار الانوار ج 75، ص 119). . . - و مشیهم التواضع ، راه رفتنشان فروتنانه است .( نهج البلاغه، خطبه 193)

  • - وفای به عهدوفای به عهد از اوصاف فطری انسانها و پیمان شکنی از ویژگیهای بارز منافقان است .ویک مدیر اسلامی باید خود را به این صفت مهم آراسته نماید.مولی الموحدین علیه السلام در عهدنامه مالک اشتر درباره وفای به عهد می فرماید:و ان عقدت بینک و بین عدولک عقدة او البسة منک ذمة فحط عهدک بالوفاء و ارع ذمتک بالامانة و اجعل نفسک جنة دون ما اعطیت فانه لیس من فرائض الله شی ء الناس اشد علیه اجتماعا مع تفرق اهوائهم و تشتت ارائهم من تعظیم الوفاء بالعهود; «اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد گردید یا در پناه خود او را امان دادی، به عهد خویش وفا دار باش و بر آنچه به عهده گرفتی امانت دار باش و جان خود را سپر پیمان خود گردان! زیرا هیچ یک از واجبات الهی همانند وفای به عهد نیست . همه مردم جهان با تمام اختلاف آرائی که دارند، حتی در زمان جاهلیت به عهد خود وفادار بودند .( نهج البلاغه، محمد دشتی، نامه 53، ص 558)
  •   -پرهيز از تملق وستايش بيجا:از آفت های ارتباط حاکم یا مدیر با افراد و زیر دستان او، تملق و چاپلوسی مرئوسین نسبت به مدیران می باشدکه باعث فساد وتباهی در مدیریت سازمان یا حکومت می گردد.امام علی(ع) در پاسخ مدح وثنای فراوانی که یکی از یارانش درباره او می گوید،  می‌فرماید: سزاوار است کسى که جلال خدا در نظرش بزرگ و مقام او در قلبش عظيم است ـ به موجب آن عظمت ـ همه چيز جز خدا در نظرش کوچک جلوه کند إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلاَلُ اللّهِ سُبْحَانَهُ فِي نَفْسِهِ، وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ، أَنْ يَصْغُرَ عِنْدَهُ ـ لِعِظَمِ ذلِکَ ـ کُلُّ مَاسِوَاهُ...در ادامه نیز می فرماید:گاهی مردم، ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا می‌داند اما من از شما می‌خواهم که مرا با سخنان زیبای خود ستایش نکنید تا از عهده‌ی وظائفی که نسبت به خدا و شما دارم برآیم. وَربَّما استَحلَی النَّاسُ الثَّنَاء بَعدَ البَلاءَ، فَلا تُثنُوا عَلَیَّ بجَمِیلِ ثَنَاءٍ، لاِخراجِی نَفسِی اِلَی اللهِ سُبحانَهُ وَاِلَیکُم مِنَ التَّتقِیَّهِ فِی حُقُوقٍ لَم أفرُغ مِن اَدائِها.(نهج البلاغه،خطبه 216)معناى تملّق، مدح و ثناى بيش از حدّ و گزافه گويى درباره فضايل افراد براى تقرّب جستن به آنها و استفاده از مواهب مادّى آنان است حتى ذکر اوصاف برجسته واقعى يک شخص بدون اشاره به نقاط ضعف، آن هم نوعى تملّق محسوب مى شود و گاه از اين فراتر مى رود و تملّق گويان نقاط ضعف را در لباس نقاط قوت بيان مى کنند. تملّق گويى بيشتر درباره ارباب قدرت است و خطر بسيار بزرگى براى ولات و زمامداران و مديران محسوب مى شود، زيرا نخستين شرط مديريت آگاه بودن از واقعيّات مربوط به حوزه مديريت است و متملّقان بر روى واقعيّتها پرده مى افکنند و مشکلات را از نظر مديران و زمامداران مى پوشانند و از اين طريق مفاسد بى شمارى به بار مى آورند.عجيب اين است که زمامداران نالايق و گمراه نيز غالباً متملّقان را تشويق مى کنند، از حق گويى ناراحت مى شوند و از تملّق متملّقان احساس آرامشى کاذب و دردآفرين.اميرمؤمنان على(عليه السلام) تملّق را بدترين درد يا درد بى درمان شمرده مى فرمايد: «أدوى الداء الصلف; بدترين درد تملّق گويى است»(غررالحکم) در سخن ديگرى مى فرمايد: «إنَّما يُحِبُّکَ مَنْ لا يَتَمَلَّقَکَ; دوستان واقعى تو کسانى هستند که به تو تملّق نمى گويند».(غررالحکم)نيز مى فرمايد: «لَيْسَ الْمَلَقُ مِنْ خُلُقِ الاَْنْبِياءِ; تملّق از اخلاق انبيا نيست».(غررالحکم)اين سخن را نيز نبايد فراموش کرد که تملّق گاهى به صورت مستقيم و گاه غير مستقيم، گاه با نثر و گاه با شعر و گاهى با عمل، اجرا مى شود و آثار زيانبار همه يکسان است.(کتاب پیام امیرالمؤمنین،مکارم شیرازی)


منبع:

  • برگرفته از:فصلنامه ندای صادق، شماره 20 , عظیم زاده اردبیلی، فائزه، سایت حوزه
  • شرح نهج البلاغه(کتاب پیام امیرالمؤمنین، مکارم شیرازی)