موقعیت جغرافیایی غدیرخم
معناي لغوي غدير:
از مجموع معاني مختلفي كه در فرهنگ هاي عربي براي غدير ذكر كرده اند، مي توان تعريف زير را به دست آورد: غدير، آبگير و محل پست طبيعي زمين است كه آب باران يا سيل در آن جمع مي شود و معمولاً آب آن تا فصل گرما نمي ماند. جمع كلمه ي غدير به 4 صورت مي آيد: غُدر، غُدًر، أغدرُه، غُدَران. درباره ي علت نام گذاري«آبگير» به «غدير» كه صفت مشبهه است، به دو جهت ذكر كرده اند :
1. به معناي اسم مفعول از «مُغادَرَه؛ رفتن و باقي گذاشتن» و منظور آن است كه سيل، آبگير را پر مي كند و آن را با آبش رها مي كند و مي رود.
2. به معناي اسم فاعل از «غَدْر؛ حيله و مكر» حيله گر. منظور آن است كه آبگير با آب فراواني كه دارد، هنگام شدت احتياج، آبش تمام مي شود.
معناي اصطلاحي غدير:
در مسير سيل هايي كه در غرب عربستان از سمت شرقي تا درياي سرخ ادامه مي يابد، آبگيرهاي متعددي وجود دارد كه با عبور سيل در هنگام بارندگي، آب در آن ها باقي مي ماند و بركه هايي را تشكيل مي دهد كه مردم منطقه تا مدت ها از آب آن استفاده مي كنند. اين بركه ها كه در عربي «غدير» ناميده مي شود-در آن سرزمين خشك، ارزش فوق العاده اي دارد و بعد از باران، آب ذخيره ي آن مورد استفاده مسافران قرار مي گيرد.
معناي خُم:
به معناي پاكيزگي است. قلب مخموم يعني دلي پيراسته از حسد، شايد آبي كه در آن جمع مي شود پاكيزه و شايسته نوشيدن بود. همچنين گردهمايي حجاج در بازگشت از سفر معنوي حج، در آن مكان، بدين مناسبت بوده كه در منطقه لبريز از نعمت حيات (آب) و پالوده از هرگونه آلودگي، برترين نعمت الهي يعني ولايت به مردم عرضه شود و آنان نيز با پيراسته جاني آن را بپذيرند و هرگز حسدورز نباشند.
ياقوت در معجم البلدان از زمخشري نقل كرده است:
«خم» نام مرد رنگرزي بوده كه آبگير بين مكه و مدينه به او نسبت داده شده است و سپس از صاحب مشارق نقل مي كند كه گفته است: «خُم » اسم مجموعه درختاني در آنجاست و در آن آبگيري است كه به خُم نسبت داده مي شود
موقعيت جغرافيايي غديرخم
اهل لغت و جغرافي نويسان و تاريخ نگاران، محل غديرخُم را بين مكه و مدينه دانسته اند. در راه مكه تا مدينه، در 200 كيلومتري مكه و 300 كيلومتري مدينه، بركه ي آبي به نام «خُم» وجود داشت كه با عنوان «غديرخُم» شناخته مي شد.
بين دو رشته كوه در شمال و جنوب، اين آبگير از شرق به غرب كشيده شده و تا درياي سرخ امتداد داشت و در مسير سيل به صورت زميني هموار در آمده بود. درختان بياباني «سَمُر» كه به فارسي «كُنار» گفته مي شود، به صورت متفرق در اين مسيل به چشم مي خورد. در يك سوي اين زمين هموار، بركه ي بزرگ غديرخُم قرار گرفته بود. موقعيت خاص اين غدير در آن بود كه آبش در طول سال خشك نمي¬شد و از اين جهت، متمايز از ساير بركه¬ها بود. از همين رو درختاني چند در كنار آن روييده بود و محل معروفي براي استراحت مسافران خسته بود 6 .در مناطق مختلف غديرهاي زيادي در مسير سيل ها وجود دارد كه با نامگذاري از يكديگر شناخته مي شوند. اين غدير هم براي شناخته شدن از غديرهاي ديگر به نام «خم» نامگذاري شده است.
به هر حال آنچه كه مشخص است اين است كه اختلافي درباره ي اين كه غديرخُم بين مكه و مدينه است وجود ندارد، و اگر هم بحثي باشد بر سر تعيين مكان دقيق آن بين اين دو شهر است. اكثريت قائلاند كه غديرخُم در جحفه است، و قطعاً منظورشان اين است كه غديرخُم در وادي جحفه قرار دارد، نه روستاي جحفه كه ميقات است. دليل اين مطلب، مسافتي است كه بين جحفه و غديرخُم تعيين مي كنند و معنايش مغايرت جحفه با غديرخُم است كه فاصله ي بين آن دو در نظر گرفته مي شود.(وادي جحفه از غديرخُم آغاز مي شود و به درياي سرخ منتهي مي گردد و به اين ترتيب، غديرخُم جزئي از وادي جحفه مي شود).
چرا غدير انتخاب شد؟
1.اين مكان در راه بازگشت از مكه يك منزل قبل از تقاطع چند جاده در جحفه و محل متفرق شدن جمعيت قرار داشت. (راهي به سوي مدينه به شرق مايل مي شود. راهي به سمت شمال از كنار دريا تا شام مي رود، راه ديگري از غرب به دريا مي رسد تا با كشتي به مصر و ساير مناطق آفريقا برود)9 با توجه به اينكه در مسير حضرت تا مكه قبايل بين راه كم كم ملحق مي شدند تا آن جمعيت عظيم پديد آمد؛ لذا بايد قبل از متفرق شدن مردم برنامه انجام مي شد و غديرخم مكان بسيار مناسبي براي اين منظور بود.
2. كنار اين آبگير 5 درخت سرسبز و كهنسال ازنوع «سَمُر» شبيه درخت چنار وجود داشت كه درخت خاص اين صحراست. اين 5 درخت با شاخ و برگ انبوه و قامت بلند، سايباني خوب براي مسافران خسته ايجاد كرده بود. لذا در آن شرايط، اين بيابان وسيع به عنوان بهترين مكان براي مراسم روز غدير انتخاب شد. جايگاه سخنراني نيز همان درختان در نظر گرفته شد كه هم مشرف بر بيابان و محل تجمع مخاطبين بود و هم سايبان مناسبي براي ايراد خطبه به نظر مي آمد.
3. اگرچه مسلمانان آن روز اكثراً از سوي مدينه آمده بودند، ولي انتخاب غدير قبل از اين تقاطع حساس در آينده هاي تاريخ كه كاروان ها همين مسير را طي مي كردند، براي هميشه يادآور مراسمي بود كه در هجدهم ذي الحجه در آنجا انجام گرفت. يعني قبل از آنكه كاروان ها متفرق شوند غدير را كه يادآور آن روز مقدس بود، زيارت مي كردند.
نام هاي ديگر غديرخُم
با توجه به اين كه يك منطقه ي جغرافيايي را به مناسبت هاي مختلف با نام هاي متفاوت ياد مي كنند، لذا غديرخم هم در تاريخ با نام هاي مناطقي كه از نظر جغرافيايي، از محدوده ي آن حساب مي شود نام برده شده است. در اينجا به برخي از نام هاي ديگر غديرخم اشاره مي شود:
1. وادي خم : اين نام از موقعيت جغرافيايي اين مكان كه مسير سيل است، گرفته شده است. در عربي«مسيل» را «وادي» مي گويند.
2. جُحفه: اين نام را از باب « نامگذاري جزء به اسم كل» آورده اند، چرا كه وادي خم، جزئي از وادي بزرگ جحفه است. در حديث آمده «از پيامبر صلی الله علیه و آله شنيدم كه در روز جحفه مي فرمود...« در حديث ديگري مي گويد:
در روز جحفه از پيامبر صلی الله علیه و آله شنيدم كه دست علي علیه السلام را گرفته بود...».
3. خَرّار: سَكوني مي گويد «موضع غديرخم را خَرّار مي گويند». اين تعريف با گفته ي بكري در مُعجم توافق دارد كه مي گويد: «خرّار، وادي در حجاز است كه سيل آن به جحفه مي ريزد». همچنين مي گويد: « سيلاب جحفه و غدير يكي است كه همان وادي خرّار است». ريشه ي اين كلمه به معني «از بلندي به پستي افتادن» و «ريزش شديد سيل» است (خَرَّ الْماءُ: آب صدا كرد).
4. غدير جحفه چنان كه در حديث زيدبن ارقم آمده است: «پيامبر صلی الله علیه و آله درحجه الوداع ... در غدير جحفه بين مكه و مدينه پياده شد.»
5.غُرَبَه: اسمي است كه مردم منطقه، هم اكنون به اين نام از غدير ياد مي كنند. بلادي مي گويد: «غديرخم امروزه به نام غُرَبَه شناخته مي شود و آن آبگيري است كه كنار آن تعداد كمي درخت خرماست».
اين نامگذاري به مناسبت همجواري غدير با اين منطقه است و هر دو در يك وادي قرار دارند.
فاصله ي غديرخم تا جحفه
با توجه به اين كه موقعيت غديرخم و جحفه به صورت از شرق به غرب در مسير سيل است و هرچه به سمت دريا پيش مي رود، مسير سيل وسيع تر مي شود و كساني كه در صدد تعيين فاصله ي جحفه تا غديرخم بوده اند از زاويه هاي مختلفي مسافت را اندازه گرفته اند، لذا فاصله ي آن تا جحفه را گاهي سه مايل و گاهي دو مايل و گاهي يك مايل تعيين كرده اند
(يك مايل 344/1609متر است). اين موضوع از اين نظر اهميت دارد كه براي تعيين دقيق محل غديرخم از نظرجغرافيايي نسبت آن با جحفه در نظر گرفته شده، زيرا جحفه منطقه ي معروفي بوده و هست.
منابع زير درباره ي تعيين فاصله ي غديرخم تا جحفه به دست آمده است:
1. بكري فاصله را سه مايل تعيين كرده و از زمخشري از قول قائلي نقل كرده كه فاصله دو مايل است (و اشاره به ضعف اين قول نموده است).
2. ياقوت حموي (مؤلف معجم البُلدان، فيلسوف و جغرافيدان، متولد 574 و متوفاي 626 ه.ق.) فاصله را دو مايل تعيين كرده است.
3. فيروزآبادي فاصله را سه مايل تعيين كرده است.
4.نصر و عرّام فاصله را يك مايل گفته اند.
اين اختلاف فاصله از يك تا سه مايل (و گاهي هم بيشتر) به خاطر جاده هاي مختلفي است كه بين غديرخم و جحفه وجود دارد، به خصوص آن كه وادي جحفه بعد از غديرخم، رفته رفته پهن تر مي شود تا به جحفه و بعد از آن به دريا مي رسد. ممكن است در موردي از كنار كوه ها اندازه گيري شده باشد كه نزديك تر است و يك مايل گفته شده، و در موردي از وسط وادي طي طريق شده و دو مايل گفته شده، و در موردي از حاشيه ي وادي اندازه گيري شده و سه مايل تعيين شده است.
توصيف عمومي غديرخم
در تاريخ، صورت كاملي از غديرخم ترسيم شده كه آن را به خوبي قابل شناسايي كرده است، لكن شرايط جغرافيايي منطقه ي غديرخم در طول تاريخ تغييراتي داشته، به خصوص آن كه در مسير سيل بوده و همين باعث مي شده كه شكل آن به راحتي تغيير يابد. به همين جهت در توصيف غديرخم، تغييراتِ جنبه هاي حياتي و طبيعي از زمان پيامبر صلی الله علیه و آله تاكنون را بايد در نظر داشت.
1- چشمه ي غدير: در نزديك آبگير (غدير) چشمه ي آبي بوده كه پس از جاري شدن، به سمت غدير آمده و در آن مي ريخته است. اين چشمه گاهي كم آب يا خشك مي شده و گاهي دراثر عوامل طبيعي، مسيرش از غدير عوض مي شده و به سمت ديگري مي رفته است. در لسان العرب آمده غديرخم موضعي بين مكه و مدينه است و چشمه اي در آن مي ريزد.» در معجم البلدان آمده: «خم موضعي است كه چشمه اي در آن مي ريزد». عياض مي گويد: «غديرخم بركه اي است كه چشمه اي در آن مي ريزد، و بين بركه و چشمه، مسجد پيامبرصلی الله علیه و آله است»
2- درختان: در اطراف چشمه و كنار آبگير، درختان صحرائي سرسبز و انبوه كهنسالي رشد كرده و محل زيبايي را ايجاد كرده بوده است. گاهي در اثر سيلاب ها اين درختان از بين مي رفته و يا در سال هايي كه آب چشمه كم بوده يا خشك شده، درختان نيز سرسبزي خود را از دست داده يا خشكيده اند. در حديث طبراني مي گويد: « پيامبر صلی الله علیه و آله در غديرخم زير درختان خطابه ايراد كرده» در حديث حاكم مي گويد: «آن گاه كه پيامبر صلی الله علیه و آله از حجه الوداع بازگشت و در غديرخم پياده شد، دستور داد خارهاي زير درختان را كندند» در حديث احمدحنبل آمده: « براي پيامبر صلی الله علیه و آله با پارچه، سايباني در برابر آفتاب بر روي درخت سَمُرَه ساختند». در حديث ديگر آمده: «زير دو درخت براي پيامبر صلی الله علیه و آله جارو زده شد و حضرت نمازظهر را خواندند»25 در روايت ابونعيم آمده است: «هيچ كس در اطراف درختان باقي نماند مگر آن كه با چشم خود پيامبر صلی الله علیه و آله را مي ديد و با گوش خود صداي آن حضرت را مي شنيد»26 اين درختان از نوع سمره بود و در اشعار و احاديث به عنوان «دوح» به معناي درخت بزرگ نيز ياد شده است. اين درختان، كنار آبگير بوده و غير از مجموعه درختاني است كه در وادي متفرق بوده اند.
3- آبگير: كلمه ي غدير به معناي آبگير، همان جايي است كه آب سيل و نيز آب چشمه در آن جمع مي شود. 28 عرّام مي گويد: «غديرخم در سمت طلوع آفتاب است و هيچ گاه آب آن خشك نمي شود»29 آبگير از نظر عمق و عرض و طول در ساليان متمادي كه سيل ازروي آن عبور كرده، تغييرات زيادي به خود ديده، ولي محل اصلي آن تغييري نكرده است و در طول تاريخ تا امروز به عنوان غديرخم، محلي معروف بوده است.
سكونت و سابقه ي آبادي در غديرخم
ياقوت حموي از حازمي نقل كرده كه: «اين وادي به وخامت موصوف است.» منظور از وخامت، غيرقابل سكني بودن آن است؛ ولي حموي از عرّام نقل كرده كه: «در اين منطقه، عده اي از قبيله ي خزاعه و كنانه زندگي مي كنند ولي بسيار كم اند». عاتق بن غيث بلادي، سه دليل ذكر مي كند كه در اين مكان سكونت جمعي از مردم به صورت شهر يا روستاي مهمي برقرار بوده است:
1. وجود چشمه ي غدير، كه يكي از اهالي بلاديه در گذشته ي نه چندان دور، اقدام به حفر مجدد آن براي وفور آب
نموده است. بايد توجه داشت كه در حجاز، بودن يك چشمه مساوي بابرقراري يك روستاست. ضمنا آثار باقي مانده، نشان مي دهد كه در اين مكان آبادي بوده كه ساختمان هاي آن از سنگ بنا شده و حصاري داشته است.
2. زمين هاي اطراف غدير، همه كوهپايه اي و مايل به دشت هستند و تا آن جا كه اهل منطقه نقل مي كنند سراسر آن را نخلستان پوشانده بوده است. اين آبادي مي تواند دليلي بر وجود عده اي به عنوان سكونت در آن جا باشد.
3. بعد از شهادت اميرالمؤمنين علیه السلام، فرزندانِ صحابه و انصار و قريش در دشت هاي حجاز متفرق شدند و براي خود، باغ ها و آبادي هايي ساختند كه به صراحت تاريخ، مناطق اطراف غديرخم از آن مناطق است. باتوجه به اين كه در مناطق دوردست تر ازغديرخم، آبادي هايي در كنار آب ها به وجود آمده، استبعادي ندارد در اين غدير هم، وطن كرده باشند و اطراف آن را آباد نموده باشند، چرا كه هم به جاده و آبادي هاي ديگر نزديك تر است و هم سابقه ي حضور پيامبرصلی الله علیه و آله در آن جا ثابت بوده است.
اين سه دليل ثابت مي كند كه سرزمين غديرخم كه امروزه فقط چند چادرنشين در اين سو و آن سويش خيمه زده اند،
روزگاري شهر يا روستاي آبادي بوده است. از نظر شيعه، دليل ديگري موارد فوق را تأييد مي كند و آن، صراحت تاريخ به وجود «مسجد غدير» در آن جاست و طبعاً به خاطر عبور حجاج، زمينه ي سكونت نيز در آن جا فراهم بوده است.
مسجد غدير
از زمان واقعه ي غدير، آن جا به عنوان مكاني متبرك در تاريخ ثبت شد و چون بر سر راه حجاج بود هيچ گاه از خاطره ها محو نشد. در مكاني كه پيامبرصلی الله علیه و آله توقف نمود و نماز خواند و خطابه ايراد كرد و اميرالمؤمنين علیه السلام را به عنوان صاحب اختيار و خليفه ي مردم تعيين كرد، مسجدي ساخته شد كه محل آن بين چشمه و آبگير بوده است و آن جا را به نام «مسجد پيامبر صلی الله علیه و آله» نام نهادند و به زيارت آن جا آمدند. بكري مي گويد: «بين غدير و چشمه، مسجد پيامبر صلی الله علیه و آله است». حموي گويد صاحب مشارق گفته است:» خم موضعي است كه چشمه اي در آن مي ريزد، و بين غدير و چشمه، مسجد پيامبرصلی الله علیه و آله است».
به تصريح تاريخ، اولين بار عمر اقدام به تخريب و از بين بردن آثار مسجد پيامبر صلی الله علیه و آله در غدير نمود.ابن شهرآشوب در كتاب مثالب مي گويد: «آثار مسجد غدير را به دستور عمر مخفي كردند»34 اين، دلالت بر آبادي آن قبل از اين تخريب دارد.
بار ديگر مسجد غدير در زمان اميرالمؤمنين علیه السلام احيا شد، ولي پس از شهادت آن حضرت، به دستور معاويه آثار غديرخم با خاك يكسان گرديد. ابن شهرآشوب در كتاب مثالب مي گويد: «صاحب كتاب الأغاني (ابوالفرج اصفهاني) ذكر كرده كه معاويه، سايباني را با دويست نفر از خوارج فرستاد تا آثار غديرخم را با خاك يكسان كنند».در زمان هاي بعد بارديگر مسجد غدير بنا شد، و از آن جا كه كناره جاده ي حجاج قرار داشت محلي معروف بود و حتي تاريخ نگاران و جغرافي نويسان اهل سنت هم آن را نام برده و محل آن را تعيين كرده اند. بعد از تخريب معاويه، بازسازي آن را در زمان امام باقرعلیه السلام مي بينيم كه در بيان ماجراي غدير مي فرمايد: «پيامبرصلی الله علیه و آله از سمت راست جاده به سمت مسجد غدير آمد، و اين را جبرئيل به آن حضرت امر كرده بود»36 اين تعبير، حكايت از احيا و بازسازي مسجد غدير بعد از معاويه و در زمان بني اميه دارد كه ظاهرا همزمان با دوره ي حكومت عُمربن عبدالعزيز بوده است. بعداز آن امام صادق علیه السلام شخصاً به غدير آمده اند و توضيحات دقيقي از موقعيت جغرافيايي غدير بيان فرموده اند. حسان جمّال مي گويد: «امام صادق علیه السلام را از مدينه به مكه مي بردم . وقتي به مسجد غدير رسيديم، حضرت نگاهي به سمت چپ آن كرد و فرمود: آن جا، جاي پاي پيامبرصلی الله علیه و آله است آن گاه كه فرمود: من كنت مولاه ... اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. سپس امام صادق علیه السلام به سمت ديگر مسجد نگاهي كردند و فرمودند: آن جا خيمه ي ابوبكر و عمر و سالم مولي ابن حذيفه و ابوعبيده جراح است كه پيامبرصلی الله علیه و آله را مسخره مي كردند و درباره ي آنان آيه اي نازل شد. امام كاظم علیه السلام نيز به گونه اي درباره ي مسجد غدير سخن گفته اند كه حكايت از آبادي آن در زمان حضرت دارد.
عبدالرحمان بن حجاج مي گويد: «از حضرت موسي بن جعفرعلیه السلام درباره ي نماز در مسجد غديرخم به هنگام روز در حالي كه مسافر باشم سؤال كردم. فرمود: در آن جا نماز بخوان كه فضيلت خاصي دارد و پدرم امام صادق علیه السلام نيز به آن امر مي فرمود»
بعد از آن در زمان غيبت صغري (حدود سال 260 ه. ق) علي ابن مهزيار اهوازي را مي بينيم كه درباره ي بيستمين سفري كه به شوق ديدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به حج مشرف شده، مي گويد: «از مدينه به قصد مكه خارج شدم تا وارد جحفه شدم و يك روز آن جا ماندم. سپس از جحفه راهي غدير شدم كه در چهار مايلي آن است. در آن جا وقتي وارد مسجد شدم به نماز ايستادم و سپس صورت بر خاك نهادم و بسيار دعا كردم»39
از كلام شيخ صدوق (متوفاي 381ه.ق) نيز وجود مسجد غدير در زمان او فهميده مي شود، آن جا كه مي گويد: «وقتي به مسجد غديرخم رسيدي داخل آن شو و هر چه مي خواهي نماز بخوان»40 شيخ طوسي (متوفاي 460 ه.ق) نيز به همين گونه سخن مي گويد. او در مصباح المتهجّد مي گويد: «وقتي حاجي از مكه به سوي مدينه حركت كرد و به مسجد غدير رسيد وارد آن شود...» 41 قاضي ابن برّاج (متوفاي 481ه.ق)، شيخ ابن ادريس (متوفاي 598 ه.ق)، شيخ ابن حمزه (متوفاي 560 ه.ق) و علامه حلي (متوفاي 726 ه.ق) نيز تصريحاتي به همين صورت دارند كه درباره ي نماز در مسجد غدير است. پس از او شهيداول (متوفاي 786 ه.ق) به بقاي چهارديواري مسجد غدير در كتاب دُروس تصريح مي كند و مي گويد: «وقتي حاجي به سوي مدينه بازمي گردد و به مسجد غدير مي رسد، وارد آن جا شود و نماز بخواند و بسيار دعاكند. چهارديواري مسجد غدير تاكنون باقي است» 42 بعد از ايشان هم، شيخ يوسف بحراني از قرن دوازدهم تصريحي در اين باره دارد. سيدحيدركاظمي (متوفاي 1265 ه.ق) در عمده الزائر مي گويد: «از مساجد شريفه، مسجد غديرخم است و اين مسجد نزديك جحفه است كه امروزه به نام رابغ خوانده مي شود. ديوارهاي اين مسجد تا امروز باقي است ... راه حج غالباً از غدير بوده ولي ناصبيان براي مخفي كردن اين فضيلت، جاده را تغيير داده اند، اگر چه غدير به جاده ي كنوني هم نزديك است»
آخرين كسي كه تصريح به بقاي مسجد غدير در زمان خود نموده، محدث نوري است كه در احوال استادش سيدمهدي قزويني حلي (متوفاي 1300 ه. ق) مي گويد: «با ايشان در رفت و بازگشت حج همراه بودم و با هم در مسجد غدير نماز خوانديم» نكته اي كه در اين باره جلب توجه مي كند اقدامات پادشاهان شيعه ي هند در احياي مسجد غدير است. سمهودي در اين باره مي گويد: «اين مسجد چندين بار توسط سلاطين شيعه ي هند، تجديدبنا و بازسازي شده است»البته از آن جا كه مسجد غدير در مسير سيل بوده گاهي آسيب هاي طبيعي باعث خرابي آن شده است. به عنوان نمونه سمهودي نقل كرده است: «در زمان دولت عثماني سيل مقداري از مسجد غديرخم را خراب كرد»به هرحال، تا صد سال پيش مسجد غدير برپا بوده، و با آن كه در منطقه ي اهل سنت قرار داشته ولي رسماً محل عبادت و به عنوان مسجد غدير معروف بوده است، تا آن كه آخرين ضربه را وهابي ها زده اند. آنان دو اقدام كينه توزانه براي از بين بردن مسجد غدير انجام داده اند: از يك سو مسجد را خراب كرده و آثار آن را از بين برده اند، و از سوي ديگر مسير جاده را طوري تغييرداده اند كه از منطقه ي غدير فاصله ي زيادي پيداكرده است.
موقعيت كنوني
هم اكنون غدير به صورت بياباني است كه در آن آبگيري و چشمه ي آبي است. اين منطقه در حدود 200 كيلومتري مكه و در 26 كيلومتري شهر رابغ و در نزديكي روستاي جحفه كه ميقات حجاج است قرار دارد. مردم منطقه نيز به خوبي از محل دقيق و نام آن آگاه اند و مي دانند كه شيعيان هر ازچندگاهي براي يافتن آن به منطقه مي آيند و پرس وجو مي كنند. راه رسيدن به غديرخم هم اكنون از دو راه است: يكي از جحفه و ديگري از رابغ.
خوشبختانه دو محقق شناخته شده از كشور عربستان، اقدام به شناسايي غدير نموده اند و نتيجه ي تحقيق خود را به طور مستند و به صورت كتابي منتشر ساخته اند:
1. جغرافيداني از اهل سنت به نام عاتق بن غيث بلادي كه اهل بلاديه در نزديكي غدير است. او از طرف دولت عربستان مأمور به شناسايي مسير هجرت پيامبر شده و در اين راه به غديرخم رسيده و به شناسايي دقيق آن پرداخته است. او در سال هاي 1393 و 1396 ه.ق در دو نوبت شخصاً به آن منطقه سفر كرده و به تحقيق از اهالي آن جا پرداخته و جزئيات جغرافيايي منطقه را به صورت دقيقي ثبت كرده است.
2. علامه دكترشيخ عبدالهادي فَضلي از علماي شيعه ي شرق عربستان كه در سال هاي 1402 و 1409 ه.ق شخصاً دو سفر اكتشافي به منطقه ي غدير داشته و با توجه به منابع تاريخي، اقدام به شناسايي دقيق محدوده ي منطقه ي غدير و بركه و چشمه ي آن با تحقيقات محلي نموده است.
مهم اين است كه تحقيقات اين دو محقق- با آن كه جدا از هم صورت گرفته- نتايج يكساني داشته و سخن هر دو در شناسايي غدير يكي است و ما براي آشنايي بيشتر با وضعيت كنوني غدير، بخش هايي از گزارش عاتق بن غيث بلادي را در اينجا مي آوريم. او مشاهدات جغرافيايي خود را چنين توصيف مي كند:
«از جُحفه به قَصر عُلْيا آمدم. در آن جا شخصي از اهل منطقه را ديدم و درباره ي چشمه ي غديرخم سؤال كردم. او به درختان خرمايي در سمت مشرق اشاره كرد و گفت: آنجا غُرَبَه است و منظورش همان غديرخم بود كه امروزه گاهي به اين نام خوانده مي شود. هشت كيلومتر پس از قصر عُليا به غديرخم رسيدم كه از شرق رابِغ 26 كيلومتر است. آبگيري در سمت غربي دشت هست كه حدود 150 درخت خرما كنار آن است. اين دشت قبلاً خَرّار نام داشته و سيل در آن جاري مي شده، ولي هم اكنون تپه هايي در آن ايجاد شده كه مانع سيل است. در سمت شرقي اين آبگير، دشت خانِق است كه آب كوه هاي شِراء از 25 كيلومتري در آن جاري مي شود و به اين آبگير مي ريزد كه باعث بقاي اين آبگير تاريخي شده است. اين آبگير هميشه پرآب است و هر قدر خشك سالي باشد خشك نمي شود. سمت جنوب اين آبگير، صحراي وَبَريّه و كنار آن عُوَيْرِضَه است. در سمت غربي و شمال غربي غديرخم آثار شهري باستاني ديده مي شود كه حصاري داشته و به وضوح قابل رؤيت است. از جمله اين آثار، سه ساختمان بلند يا قلعه كه خراب شده است. در سمت شمال شرقي، بيابان سياه رنگي است كه ذُوَيْبان نام دارد. در سمت شمال غربي، بيابان رُمْحَه است كه جنگل هاي درخت سَمُر آن را فرا گرفته است. درخت سَمُر نوعي درخت مخصوصِ بيابان ها و شنزارها است كه در حد فوق العاده اي رشد مي كند و شاخ و برگ هاي پرپشت پيدا مي كند و شباهت زيادي به درخت چنار دارد و سايه ي مناسبي در صحراهاي خشك ايجاد مي كند. در سمت شمال، دشت وسيعي است كه همان وادي ظَهْر است و سراسر آن را جنگل هاي درخت سَمُر به گونه اي پوشانده كه عبور از آن را مشكل ساخته است 49 . گاهي به عنوان غُرَبَه از آن ياد مي شود كه جحفه و غربه هردو در يك منطقه قرار دارند. امروزه غدير خم، به نام غُرَبه شناخته مي شود و آن، بركه اي است كه درختان خرماي اندكي بر آن روييده و از آنِ گروهي از تيره بلاديّه از قبيله ي حرب است و در ديار آنان و در هشت كيلومتري شرق جُحْفه واقع است و سرزمين هر دو، يكي و همان وادي خَرّار است. چشمه ي جحفه از نزديك غدير مي جوشد وهنوز گودال آن، آشكار است و در غرب و شمال غربي غدير، آثار شهري به جا مانده است كه ديوارهاي سنگي آن، هنوز هم پيداست. ويرانه هاي اين آثار، نشان مي دهد كه برخي از آنها كاخ يا قلعه بوده اند و شايد هم محله اي از محله هاي شهر جحفه؛ چرا كه به هم شبيه اند.»
به هرحال، نتيجه هاي تحقيق اين دو پژوهشگر به ما اطمينان مي دهد كه بركه ي غدير هم اكنون پابرجاست و چشمه ي غدير نيز مي جوشد و آب آن به سمت بركه مي آيد و در آن مي ريزد و جغرافياي غديرخم با زمان پيامبر صلی الله علیه و آله تغيير زيادي نكرده است.
منبع:
محمد باقر انصاري، غدير كجاست؟صص40-60