درس هفتم امام زمان (ع) در خطبه غدیر
بسم الله الرحمن الرحیم
اهميت شناخت امام
چرا امام زمان عليه السلام شناسي در دين اينقدر از اهميت ويژه برخوردار است؟
پاسخ اين سوال مساوي است با حکمت برگزاري غديرتوسط پيامبر.زيرا پيامبرامام زمان پس از خود را تا روز قيامت تعيين نمود:
إِنَّمَا أَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِينَكُمْ بِإِمَامَتِهِ فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يَقُومُ مَقَامَهُ مِنْ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة...
امام يعني :
وصي، خليفه و جانشين پيامبر .هارون نسبت به موسي، منصوب الهي (واعلموا ان الله قدنصبه لکم)، افضل مردم(فقد فضله الله)، اعلم مردم...و هدايت کننده مردم(يهدون الي الحق،علي هاد)
هدايت، بزرگترين گمشده انسانهااست.
جنگ هفتاد و دوملت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند
بشريت تشنه هدايت است.راه را نميداند و هادي را نميشناسد.هدايت مشکل همه کس در همه زمانها است و لذا هميشه از خدا مي خواهيم، اهدناالصراط المستقيم.
و پيامبر فرمودند:
«أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ الَّذِي أَمَرَكُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدِي ثُمَّ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ يَهْدُونَ إِلَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُون» و لذا « مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً » اگر جايگاه امام و امامت را اگر ما بدانيم اين موضوع بيشتر مشخص ميشود. جايگاه امام و امامت در دين، کنار توحيد و يکتاپرستي و خداشناسي است زيرا خداشناسي را ما بايد از معلمان سالم و صحيح يعني معصوم بياموزيم. معلمان سالم و صحيح و معصوم يعني کسانيکه عصمتشان را فرستنده آنها، يعني خداوند متعال امضاء کرده است. عصمت را هيچکس جز خدا نميتواند تأييد کند. چرا؟ براي اينکه يک نفر ممکن است با شخصي يک، دو يا پنج سال رفيق باشد. شبانه روز هم با هم باشند ، گناههاي دروني داشته باشد، گناههاي پنهان داشته باشد که او متوجه نشود. لذا تشخيص عصمت فقط با خالق وآفريننده و کسي است که به علم غيب احاطه کامل دارد. بخاطر همين است که عصمت را بايد خدا تأئيد کند و خدا هم عصمت ائمه عليهم السلام و اهل بيت را تأئيد کرده است.
«إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا».(احزاب : 33 )
چون اينگونه است لذا بايد عصمت را و به تبع از آن امامت را بايد خدا معرفي کند و معين کند . در حديث امام حضرت رضا عليه السلام که در کتاب شريف کافي عربي جلد اول صفحة 198 تا 201 آمده است وحديث مفصلي است ، ذکر شده است که: عبدالعزيز بن مسلم مي گويد خدمت امام عليه السلام رسيدم و عرض کردم: در مرو (طوس) روز جمعه وارد مسجد جامع شهر شدم. ديدم که مردم گروه گروه نشستهاند و راجع به امامت بحث ميکنند و مخالفان شما هستند. حضرت توضيحاتيدادندو راجع به مقام امامت فرمودند: چگونه مردم خودشان ميتوانند امام را انتخاب و اختيار کنند؟
يکي از استرسهاي نکته عدم امکان انتخاب امام از طريق مردم، مسئله عصمت او است. يعني چون امام معصوم است مردم نميتوانند معصوم شناس و امام شناس باشند، اين جايگاه امامت است، پس امام کيست؟ امام کسي است که منتخب بين الله است اختيار شده از طرف خداست و مقام عصمت دارد و مقام عصمت را کسي نميتواند تشخيص دهد جز خدا.
مفهوم امام:
امام اصطلاحاً يک مفهوم تضايفي دارد.براي روشن شدن مطلب مثلا وقتي ميگوئيم فلاني پدر است، يعني فرزند دارد.وقتي به يک نفر ميگوئيم تو فرزندچه کسي هستي؟ يعني او پدر ومادر دارد. پدر و فرزندي جزء مفاهيم دوطرفه است. در اصطلاح منطق ميگويند مفاهيم تضايف.يعني دو تا اضافه دارد.دو قابليت دارد. ميگويند پدر يعني داراي پسر و پسر يعني داراي پدر. عروس يعني داراي داماد و داماد يعني داراي عروس.اما وقتي ميگوئيم يک زن،معناي آن اين نيست که حتماً شوهر داشته باشد. چون ممکن است منظورمان جنس زن باشد، ولي وقتي ميگوئيم همسر، يعني حتماً بايد همسر داشته باشد و جزو مفاهيم دوطرفه است. امام از مفاهيم دوطرفه است. يعني بايد مأموم داشته باشد و مأموم بايد امام داشته باشد.
نکته اي که در اينجا وجوددارداين است که وقتي ائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين به عنوان امام معرفي شدند ، کاري با شغل امامت انجام ميدهند بايد مأمومينشان هم آن کار را انجام دهند.
يکي از کارهاي امام تبليغ است:« وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُون» (سجده : 24 )
. و يا در خطبه غدير داريم: ِ «مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ الَّذِي أَمَرَكُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدِي ثُمَّ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ يَهْدُونَ إِلَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُون.» يعني ائمه شأنشان اين است که مردم را بسوي حق دستگيري ميکنند و هدايت ميکنند. اگر ائمه هستند و بسوي حق هدايت ميکنند يعني مأمومينشان هم وظيفه هدايت و دستگيري دارند. لذا تکيه سخن اين است که ماموم به عنوان ماموم، و شيعه به عنوان اينکه مامومِ ائمه طاهرين عليهم السلام است، وظيفه هدايت دارد. وقتي جايگاه ائمه اين بود که امام است و ما ماموم هستيم و ماموم بايد از امام خودش تبعيت کند و دنباله رو او باشد پس بايد او را بشناسد و به او محبت کند که از او تبعيت کرده باشد.تبعيت فرع بر محبت و محبت فرع بر معرفت است.
معرفت ،وجوب معرفت و محبت و تبعيت از کجا استنباط شد؟ از معناي امام، که يک مفهومي است دوطرفه و تضايف، به اين معنا که چون ائمه امامند و راهبرند، راهبر راهبرد ميخواهد پيشوا پسرو ميخواهد، فرمانده فرمانبر ميخواهد، اين معني ندارد که من فرمانده باشم ولي يک فرمانبر هم نداشته باشم. حتماً فرمانده فرمانبر ميخواهد. اين همه در دين تأکيد ميشود براي معرفت و شناخت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف که: «مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»
(الكافي 2 21 باب دعائم الإسلام ..... ص : 18)
، بخاطر داشتن جايگاه اختصاصي خاص امام در دين است. با توجه به اينکه ما گفتيم اصل دين چيست؟ توحيد تمام دين است. توحيد محور دين است.توحيد، خداپرستي و يگانهپرستي است. امّا يگانه پرستي معلم ميخواهد ، اسوه ميخواهد ، الگو ميخواهد. الگو و اسوه و محور پرستش خدا، امام معصوم است و امام معصوم بايد شناخته شود که ما نسبت به محوريت داشته باشد. و دور او طواف کنيم. لذا يکي از لغتهايي که براي امام بکار ميرود کعبه است. در روايات زيادي امام زمان عليه السلام و اميرالمؤمنين عليه السلام را کعبه خطاب کرده اند. «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ يُؤْتَى وَ لَا يَأْتِي»
(بحارالأنوار 36 357 باب 41- نصوص الرسول ص عليهم ع ...)
يعني او بايد يکي باشد و مادوراو طواف کنيم.
براي ما شناختن اولين امام بسيارمهم است.زيرا بستر شناسائي همه ائمه عليهم السلام بخصوص امام زمان عليه السلام که نتيجه همه اينها شناسائي خداست. لذا تأکيد ميشود به اينکه، ما بايد اميرالمومنين عليه السلام را بشناسيم، و يکي از بزرگترين دليل حقانيت و امامت اميرالمؤمنين عليه السلام خطبه غدير است. مفصلترين سخنراني پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم در طول عمرش و بلکه مفصلترين سخنراني انبياء و اولياء در طول دوران رسالت و بيشترين مستمعي که در طول تاريخ از آدم ابوالبشر تا خاتم النبين بوده است، همين غدير است که 120 هزار نفرمستمع داشته است . هيچ وقت انبياء اينقدر مستمع حقيقي که face to face باشند و چشم تو چشم بيفتد نداشته اند. دراين خطبه وسخنراني مفصل پيغمبر اکرم، که سند حقانيت اميرالمؤمنين عليه السلام است، تأکيد بر دو معرفت است. يکي معرفت خدا که محور است،و يکي معرفت پيغمبرو ائمه، که به اصطلاح هم به عنوان هدف و هم ابزار، ابزاري براي شناخت خداکه هدف است. خود شناخت آنها نيز هدف است زيرا که آنها مجسمههاي تجسمهاي شناخت خدا هستند و خدا را به ما معرفي ميکنند.
*********************************
ِ «أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ من بَحْرٍ عَمِيق »،بدانيد او از دريايي عميق بهره ميگيرد.
«أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحِيط بکل فهم »،بدانيد او وارث تمامي علم است و به تمامي فهم و ادراک احاطه دارد.
اين دو جمله بگونهاي ترجمه همديگرند.( چه جمله" أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ كُلِّ عِلْمٍ "در خطابه اندکي موخر مي باشد،در اينجا به مناسبت ذکر مي شود .در جاي خود نيز شرح بيشتر آن خواهد آمد.) اولي يعني هرچه ميگويد هرچه خرج ميکند يک منبعي دارد که پايان ناپذير است، بحر عمقيق يعني درياي ژرف، چه مقدار ژرف،مطلق گفته است. غرفه يعني پيمانه. اتاق را هم که ميگويند غرفه يعني يک جاي محدود. غراف ، صيغه مبالغه است. يعني بسيار پيمانه برميدارد، يعني متصل به درياي ژرف است. در اصطلاح روايات و ادبيات عرب و غيرعرب دريا به معني دانش است. البته دريا را بعد از دانش به رحمت وعطوفت تشبيه ميکنند. ميگويند درياي عطوفت، درياي رحمت، درياي فضل، درياي جود، درياي عدل و امثال اينها. ولي اصل دريا که آب زلال است به معناي علم و دانش بکار رفته است. در قرآن کريم هم ماء معين (آب گوارا) ،به معناي علم و دانش ائمه عليهم السلام بکار رفته و آمده است:اگر آب حيات زندگي شما در زمين فرو رود «فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعين » (الملک : 30 )چه کسي آب گوارا برايتان خواهد آورد؟ آب گواراي زلال يعني راهنمائي ائمه عليهم السلام پس «إِنَّهُ الْغَرَّافُ من بَحْرٍ عَمِيق» يعني امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در کنار درياي رحمت، درياي دانش و درياي رأفت و عطوفت الهي قرار گرفته است، يعني دانش او، بينش او ،رحمت او، رأفت او،و... يعني ثروت او پايان ناپذير است.زيرا به درياي لايزال الهي متصل است.
ما نيز هميشه بايد به آن دريا و سرچشمه متصل باشيم. در قرآن کريم خداوند ميفرمايند: «أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون»(آل عمران : 200 ) ،امام باقر عليه السلام ميفرمايند « و رابطوا إمامكم المنتظر»
(الغيبةللنعماني 199 11- باب ما روي فيما أمر به الشيعة م)
، يعني ارتباط دوطرفه داشته باشيد با امامي که در پشت پرده غيبت ،در انتظار ظهور هستند. هميشه از خدا بخواهيم، که رفاقت و دوستي و ارتباط ما را با امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف قويتر و محکم ترکند. در ارتباط بيشتر است که انسان مسلمان ميماند. مسلمان زندگي ميکند. مسلمان ميميرد و مسلمان محشور ميشود . اينکه در همه عبادات و اعمال گفتهاند روح عبادات و اعمال وجود امام است، يا« بالإمام تمام الصلاة و الزكاة و الصيام و الحج و الجهاد و توفير الفيء و الصدقات و إمضاء الحدود و الأحكام...»
(الاحتجاج 2 434 احتجاجه ص فيما يتعلق بالإمامة و صفا)
،بخاطر اين است که اگر اين ارتباط نباشد روح عبادت از انسان از بين ميرود.
به هر حال ،پيامبر فرموده اند: ِ «أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ من بَحْرٍ عَمِيق » .ماموريت امام زمان عليه السلام مأموريت بيسابقه و بينظيراست. مسئوليتي که امام زمان عليه السلام دارند با مسئوليت هيچکدام از پيامبران در طول تاريخ و ائمه طاهرين قابل مقايسه نيست. مسئوليت امام زمان عليه السلام اجرا و پياده کردن کل اسلام است .انبياء وظيفه تبليغ دارند . ائمه هم وظيفه تبليغ دارند. تنها يک نفر در کل جهان وظيفه اجرا دارد و آن امام زمان عليه السلام است. مگر اينکه در گوشه اي از جهان يک اتفاقاتي پيش بيايد که پيغمبري يا امامي در رأس حکومت بنشيند. آنوقت وظيفه اجرا هم پيدا ميکند. مانند چند سالي که براي اميرالمؤمنين عليه السلام اتفاق افتاد،ويا مثل چند ماهي که براي امام حسن مجتبي عليه السلام پيش آمد، ويامانند زمان حضرت سليمان عليه السلام که به حکومت و سلطنت رسيدند، وظيفه اجراء پيدا کردند، ائمه وظيفه اجراو مأموريتي براي پياده کردن اسلام ندارند .اگر پيش آمد اين کار را ميکنند و اگر پيش نيامد اين کار نميکنند. در مورد امام زمان عليه السلام ،امام زمان پيش ميآورند يعني فرقي که امام زمان عليه السلام با همه ائمه دارند اين است که براي ائمه اگر بيعت کردند حکومت ميکنند اگر بيعت نکردند وظيفه کلي ندارند، ولي وظيفه امام زمان عليه السلام اين است که حکومت اسلامي را پياده بکنند وشرايط را ايجاد کنند. وظيفه خيلي سنگيني دارند.لذاپيامبردر خطبه غديردر باره امام زمان عليه السلام به طور خاص و استثنايي سخن گفته اند. از ابتکارات پيغمبراکرم صلي الله عليه و آله وسلم و از اعجازهاي آن حضرت در خطبه غدير همين عبارت است که ميفرمايند «أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ من بَحْرٍ عَمِيق» ، يعني او از درياي ژرف و عميق پيمانه بر ميدارد. پيغمبر شخيصتي بزرگ است وقتي دريا را بزرگ و عميق توصيف ميکند يعني دريا خيلي بزرگ است.
أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ من بَحْرٍ عَمِيق يعني امام زمان عليه السلام از بحر عميق غرفه برميدارد .قسمت قسمت وپيمانه پيمانه از آن استفاده ميکند . غراف صيغه مبالغه است يعني خيلي غرفه برميدارد يعني امام زمان عليه السلام که ميخواهد حکومت جهاني را تشکيل دهد يک دستش در درياي عميق و يک دستش در اجراي در جهان است. اين نشان ميدهد که آنحضرت به درياي ژرف نامتناهي وصل است . دارائي وسرمايه وسيع دنيوي و اخروي را در اختيار دارد.اين ازجملات برجسته پيامبراست.در باره هيچيک از ائمه غراف، به کار نبرده اند. احاديثي که ما درباره علم امام زمان عليه السلام داريم به همين مسئله شهادت ميدهد. کدهايي در دست امام زمان عليه السلام است که با آن کدها تمام دارائيهاي انبياء را پيدا ميکند. اين که مواريث انبياء را دارد يعني سوئيچها در دست ايشان است. معناي انه الغراف من بحر عميق البته اين نيست که امام زمان عليه السلام علمش از پيغمبر بيشتر است. معنايش اين است که پيغمبر علومي داشته که نميتوانسته است ابراز کند و امام زمان آنها را ابراز ميکند .روايتي از امام باقر عليه السلام است که ميفرمايند:« الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفا »
(بحارالأنوار 52 336 باب 27- سيره و أخلاقه و عدد أصحابه )
همه علم و دانش بيست و هفت باب است، بيست و هفت حرف است" فَجَمِيعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَان " همه آنهايي که از آدم تا خاتم و از خاتم، تا امام زمان آورده اند دو باب است. بقيه آن، يعني 27/25 دانش را امام زمان عليه السلام ميآورد. در تعبير دقت کنيد:" ميآورد "نه اينکه ايشان علمشان بيشتر از پيغمبر است، امام زمان عليه السلام علم دارد، پيغمبر هم علم دارند. ايشان 25 حرف را ميآورد يعني پيغمبر همه اينها را داشته اند ولي امکان ابراز وجود نداشته است، همينطور اميرالمؤمنين عليه السلام .
منظور از علم و انديشه، علم خداشناسي ، و توجه به خدا و مبادي جهان و مبدأ جهان و معاد جهان است. ضمن اينکه علوم و دانشهاي زمان همهاش براي امام زمان عليه السلام مکشوف اس و ايشان از نظر علوم و دانشهاي مختلف سرآمداند. وزيران و کارگزارن ايشان هم کساني هستند که اين علوم را در اختيار دارند.
در کتاب منتخب الاثر فصل2 باب 44از کتاب المهدي نقل شده است که حضرت مهدي عليه السلام حلال و حرام همه چيز را ميداند، معنا و ريشه همه حلال و حرام را ميداند. همه اينها را به حکم خدا ميداند .
در روايت ديگري است که وقتي مهدي عليه السلام ظهور ميکند فرشتهاي بالاي سر او ميگويد که اين مهدي عليه السلام است. خليفه الله است. پس از او پيروي کنيد. حضرت مهدي عليه السلام تابوت سکينه ( تابوتي که در دست حضرت موسي عليه السلام بوده) رااز غار انتاکيا و سفرهاي تورات را از کوههاي شام (توراتهاي اصلي که تحريف نشده است) استخراج ميکند و با آن با يهود احتجاج ميکند . بسياري از يهوديان به حضرت ايمان آورده و مسلمان ميشوند.
منظور از اين مسايل اين است که حضرت مهدي عليه السلام کسي است که از نظر علوم و دانشها براديان ديگر مسلط است و مسلط بر کتابهاي آسماني و اينکه کتابهاي تحريف نشده در خدمت ايشان است و صاحب تمام علوم آنها است. پس از اين نظر شخصي منحصر به فرد است. هم علوم باطني دارد ، هم علوم ظاهري. هم به کتب آسماني و اسفار مسلط است و هم به علوم و دانشهاي زمانه خودش. در آن وقت بسياري از يهوديان و مسيحيان که ايمان ميآورند به خاطر اين است که ايشان به کتابهاي آنها مسلط هستند.
يکي از ابوابي که کتاب منتخب الاثر درباره علم حضرت مهدي عليه السلام صحبت ميکند اين است که تمامي معجزات نزد آنحضرت ميباشد. اين که معجزات نزد حضرت مهدي عليه السلام ميباشد معنا دارد . معنايش اين است که تمام معجزات انبياء و کارهاي خارقالعاده ا ي که انجامداده و قدرتشان را بر جهان عرضه مي کردند، تمام ابزارها و کدهاي آنها نزد امام زمان عليه السلام است.