شعر درباره امام علی (ع) با عنوان علی رهنمای خلق از حجت الاسلام سیدفضل الله رضازاده
جشن و سرود در همه عالم چنين به پاست
چون مولد وصي نبي شاه اولياست
ماه رجب كه چنين شادي است در او
بهر علي بُود كه ملقّب به مرتضي است
زايش كه علي شده آن خانهي خدا
زيرا كه خانه زاد به آن خانه رهنماست
يعني كه خانه زاد خدا چون علي بود
او رهنما به درگه حق است و با خداست
در كعبه چون مه توحيد جلوه كرد
از نور آن مه است كه اين كعبه پر ضياست
با مهر مرتضي چو عبادت كند كسي
بي شك عبادتش بر خلاق پر بهاست
هركس كه يافت حُب علي رابه قلب خويش
او پاك طينت است و بداند كه با صفاست
مهر علي است چون كه همان مهر كبريا
روشن ز نور حبّ علي قلب انبياست
چون از خدا جدا نبود مرتضي علي
پس ذكر او چو ذكر خداوند با شفاست
دارد علي چون كه ولايت ز سوي حق
پس طاعت علي وليّ خدا طاعت خداست
معصوم بود عليُّ به عُمْرش خطا نكرد
شاهد بر عصمتش تو بدان آيه انّماست
بحر سخا و بحر كرم بوده چون علي
در مدح آن سخاوت و ايثارش هل اتي است
باشد علي چون واسطه فيض ذوالمنن
محتاج درگهش بجهان شاه و هم گداست
در نزد حق هركه علي را كند شفيع
حاجت رواست چون كه محّب لايق عطاست
آن خاك درگه علي آن چشمهي حيات
بر چشم اولياء خدا به ز توتياست
در بزم رزم آن اسدالله بي نظير
در مدح آن جهاد علي قول لافتي است
آنكس كه نفس بنّي خواندهاش خدا
بي شك علي است كه در زير آن كساست
شد شاهد نبوّت موسي يد و عصا
بهر نبي علي يد بيضاء و هم عصاست
در نزد اين علي كه بود شمس پر ضياء
موسي و آن يَدِ بيضاش چون سُهاست
محدود بود موسي عمران و آن يدش
نور همين علي است كه تا حشر برملاست
آن معدن صفا كه بود مرتضي علي
بعد از رسول خُدا خير اولياست
آن باب شهر علم نبي شاه لو كُشِف
بيشك همان علياست كه هادي بر اتقياست
حُبّ عليست بهتر از آن چشمهي حيات
چون مايهي حيات در آن عالم بقاست
آن چشمهي حيات كه تعريف ميكنند
چون زين سراست عاقبتش روي برفناست
صدها هزار سال گر كه عبادت كُند كسي
بي حُبّ مرتضي به قيامت چه بي نواست
آن حلقهاي كه بر در جنّت بود به حشر
با ذكر يا علي حلقه آن باب در صداست
گويد كه اختيار جنان با علي بود
پس در جنان مُحبّ علي چون رود به جاست
بي حبّ مرتضي آنكه بود طالب جنان
بيشك بدان كه غافل پر روي بي حياست
آلودهي كثيف كه بي مهر مرتضي است
بُردن به دار قدس ورا كار پر جفاست
در خانهاي كه سر و پا در آينه است
عفريت زشت پهلوي يوسف چه بدنماست
بر روضهي منوّر سلطان دين نگر
جبريل را كه خادم و دربان با وفاست
در زير قبهي حرم آل وليّ حق
هركس كه حاجتي طلبد حاجتش رواست
مدح عليّ و آل به هرجا كه ميشود
از آن مكان نور معطّر سوي سماست
ذكر علي و عترت معصوم مصطفي
بيشك بدان كه به هر درد او دواست
ظاهر اگر علي بكند نور چهرهاش
خورشيد در مقابل آن نور در خفاست
گر يك نظر علي بكند بر مس وجود
گردد طلا چون نظرش به ز كيمياست
بر درگه علي تو (رضازاده) را ببين
با اشك و آه و فغان دست بر دعاست
شايد كه از كرم مس او را طلا كند
چون هرچه هست نسل علي معدن سخاست
مدح علي و آل چو باشد رضاي حق
تا زندهايم مدح علي راه و رسم ماست