اخلاق اداری در نهج البلاغه : شایسته سالاری
از مهمترين تمهيدات و مقوّمات اخلاق ادارى، شايسته سالارى و اهليت گرايى است. قرار گرفتن اشخاص در مراتبى كه شايستگى و اهليت لازم براى آن را ندارند، بزرگترين خيانت به اخلاق ادارى است. وقتى كسى مناسب كارى نيست و اهليت لازم براى مسئوليتى را ندارد و در جايگاهى قرار مى گيرد كه جايگاه او نيست، انواع تباهيها ظهور مى كند. چنين شخصى به طور معمول تحت فشارهاى درونى و بيرونى قرار مى گيرد و چون ميان شخصيت او با شخصيت مسئوليت او سنخيتى نيست، تزاحم ميان اين دو به صورت عوارض روانى و رفتارى بروز مى كند. قرار گرفتن فرد در جايگاهى كه شايستگى آن را ندارد، فرد را از اخلاق انسانى دور مى نمايد، زيرا آن كه مى پذيرد در جايى قرار گيرد كه جاى او نيست، ابتدا حريمهاى اخلاق انسانى خود را مى شكند و آنكه با حريمهاى اخلاقى ويران شده كارى انجام مى دهد، براحتى به حريمهاى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى تجاوز مى كند و دست تعدى مى گشايد؛ و در مقابل، آن كه براساس شايسته سالارى و اهليت گرايى در جايگاه مناسب قرار مى گيرد، مورد تأييدهاى درونى و بيرونى واقع مى شود، و اين خود، بهترين زمينه اخلاق ادارى و پايدار كننده آن است.
امام على(علیه السلام) درباره خطر بر سر كار آمدن ناشايستگان و نااهلان و پيامدهاى تباهگر آن چنين هشدار داده است:
«وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ الْوَالِي عَلَى الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْكَامِ وَ إِمَامَةِ الْمُسْلِمِينَ الْبَخِيلُ فَتَكُونَ فِي أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ وَ لَا الْجَاهِلُ فَيُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ وَ لَا الْجَافِي فَيَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ وَ لَا الْحَائِفُ لِلدُّوَلِ فَيَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ وَ لَا الْمُرْتَشِي فِي الْحُكْمِ فَيَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ يَقِفَ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِعِ وَ لَا الْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَيُهْلِكَ الْأُمَّة.» (خطبه 131)شما خوب مى دانيد كه نه جايز است كه بخيل بر ناموس و جان و غنيمتها و احكام مسلمانان ولايت يابد و امامت آنان را عهده دار شود تا در مالهاى آنان حريص گردد؛ و نه نادان تا به نادانى خويش مسلمانان را به گمراهى برد؛ و نه ستمكار تا به ستم، عطاى آنان را ببرد؛ و نه حيف و ميل كننده اموال، تا به مردمى ببخشد و مردمى را محروم سازد؛ و نه آن كه به خاطر حكم كردن رشوه ستاند تا حقوق را پايمال كند، و آن را چنانكه بايد نرساند؛ و نه آنكه سنت را ضايع سازد، و امت را به هلاكت دراندازد.
با توجه به اهميت شايسته سالارى و اهليت گرايى و نقش آن در اخلاق ادارى، بايد هركس براساس صلاحيتها و توانمندی هايش در جاى مناسب خودش قرار گيرد، به نحوى كه بتواند به بهترين صورت كار و مسئوليت خود را اداره كند و در اين شكل است كه زمينه مناسب اخلاق ادارى فراهم مى شود.
اميرمؤمنان على(علیه السلام) در عهدنامه مالك اشتر اين گونه تذكر مى دهد:
«وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ كُلِّ أَمْرٍ مِنْ أُمُورِكَ رَأْساً مِنْهُمْ لَا يَقْهَرُهُ كَبِيرُهَا وَ لَا يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ كَثِيرُهَا». (نامه 53)بر سر هر يك از كارهايت مسئولى از آنان بگمار كه نه بزرگىِ كار او را ناتوان سازد، و نه بسيارىِ آن وى را پريشان نمايد.
با اين جهت گيرى براى فراهم كردن زمينه اخلاق ادارى و پايدار كردن آن، ابتدا بايد اشخاص بدرستى گزينش شوند و در جاى مناسب خود براساس صلاحيتها و اهليتشان قرار گيرند. امام على (علیه السلام) در اين باره به مالك اشتر مى نويسد:
«انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ». (نامه 53)در به كارگيرى كارگزارانت دقت كن، و پس از آزمودن (و شناختى كه بديشان پيدا كرده اى) به كارشان گمار، و به ميل خود و بى مشورت ديگران و از سر خودكامگى مسئوليتى به آنان مسپار؛ چرا كه به ميل خود عمل كردن و به رأى ديگران ننگريستن، ستمگرى و خيانت است.
به كارگيرى اشخاص، صرفاً به دليل خويشاوند بودن، هم زبان بودن، هم شهرى بودن، هم گروه بودن، سابقه رفاقت داشتن، و مانند اينها، و نه براساس شايسته سالارى و اهليت گرايى، تباه كننده اخلاق ادارى است.
امام(علیه السلام) تأكيد مى كند كه بايد كارگزاران و كاركنان نظام ادارى براساس شناختى درست از تواناييها و صلاحيتهايشان انتخاب و به كار گمارده شوند و در اين امر نبايد به هيچ وجه اميال و خواسته ها و روابط بر قواعد و معيارها و ضوابط چيره گردد. در نظام ادارى اى كه گزينش و به كارگيرى اشخاص براساس پيوندها و خويشى ها و رابطه ها و يا براساس ميزانها و معيارهاى ظاهرگرايانه و بى خردانه باشد، اخلاق ادارى پا نمى گيرد. به كارگيرى اشخاص، صرفاً به دليل خويشاوند بودن، هم زبان بودن، هم شهرى بودن، هم گروه بودن، سابقه رفاقت داشتن، و مانند اينها، و نه براساس شايسته سالارى و اهليت گرايى، تباه كننده اخلاق ادارى است. امام(علیه السلام) در انتخاب و به كارگيرى اشخاص بشدت بر معيارها و ميزانهايى تأكيد مى كند كه به وسيله آنها بتوان شايستگيها و صلاحيتها و توانمنديهاى واقعى افراد را معين كرد و آنان را در جاى مناسبشان به كار گرفت. از اين رو به مالك اشتر مى نويسد:
«لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَيْء». (نامه 53)در انتخاب آنان تنها به فراست و اطمينان، و خوش گمانى خود اعتماد مكن، كه مردم براى جلب نظر واليان به آراستن ظاهر مى پردازند، و خوش خدمتى پيشه مى سازند. اما در پس آن، نه خير خواهى است و نه امانتدارى.
امام (علیه السلام) به مالك يادآورى مى كند كه در گزينش و به كار گرفتن اشخاص به گونه اى عمل نكند كه ميدان را براى رياكارى و ظاهر سازى و خوش خدمتى باز نمايد، بلكه با روشهايى معقول و خردمندانه به صلاحيت و اهليت افراد براى كارها و مسئوليتها دست يابد، چنانكه آن حضرت معيارهايى را براى مالك بيان كرده است تا بداند كه به چه چيزها توجه داشته باشد:
«وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَة...». (نامه 53)از ايشان كسانى را برگزين كه داراى تجربه و با حيا باشد، و از خاندانهاى پارسا و صلاحيت دار باشند که در اسلام مقدم بوده اند.«ِاخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَكَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ كَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَةِ وَجْها». (نامه 53)آنان را بيازماى به خدمتى كه براى واليان نيكوكار پيش از تو عهده دار بوده اند؛ و بر آن كس اعتماد كن كه ميان همگان اثرى نيكو نهاده، و به امانت از همه شناخته تر است (و امتحان خود را داده است).
اميرمؤمنان على(علیه السلام) در گزينش و به كار گرفتن كارگزاران و كاركنان بر معيارهايى چون فرهيختگى (دانايى و تربيت يافتگى)، پرواپيشگى، تجربهی كارى، باحيايى؛ پاكى و صلاحيت خانوداگى، سابقه مسلمانى و دلبستگى دينى، امانتدارى، كارآيى و تأثيرگذارى تأكيد مى كند و براى دريافت اين امور در اشخاص نيز اصرار مى نمايد كه نبايد گرفتار ظاهربينى و قشري گرايى، و خودخواهى و تنگ نظرى، و بدفهمى و كج سليقگى شد.
بنابراين اگر با معيارهايى درست بر مبناى شايسته سالارى و اهليت گرايى، كارگزاران و كاركنان دستگاه ادارى گزينش و به كار گرفته شوند، بسترى مناسب براى شكل گيرى اخلاق ادارى و پايدارى آن فراهم مى شود.
منبع: ارباب امانت (اخلاق ادارى در نهج البلاغه)، مصطفى دلشاد تهرانى