اخلاق اداری در نهج البلاغه : مسئولیت پذیری
مسئوليت پذيرى در اخلاق ادارى، اصلی مبنايى است، به گونه اى كه هر نوع بى مسئوليتى، به مفهوم بيرون شدن از مسير درست و گام نهادن در كجي ها و ناراستيهاست.
كمال آدمى، به كمال مسئوليت پذيرى اوست. هر چه كسى در مسئوليت پذيرى سستى ورزد، تباهى در كارش بيشتر خواهد بود، و هر چه كسى مسئوليت پذيرى بيشترى داشته باشد، به كمال بيشترى از نظر اخلاق فردى و اخلاق ادارى دست مى يابد.
امام على (علیه السلام) حيطه مسئوليت پذيرى را بسيار گسترده تعيين نموده و از كارگزاران و كاركنان خود خواسته است كه نسبت به كليه كارها و اقدمات، و نيز روابط و مناسبات خود مسئوليت پذير باشند.
«اتَّقُوا اللهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم». (خطبه 167)از خدا بترسيد در حق بندگانش و شهرهايش، زيرا شما مسئوليد حتى در برابر سرزمينها و چارپايان.
اميرمؤمنان (علیه السلام) در فرمانها و دستورالعملهاى حكومتى و ادارى خود، كارگزاران و كاركنان دستگاه ادارى اش را به مسئوليت پذيرى فراخوانده و از آنان خواسته است كه اصول اخلاق ادارى را نسبت به مردمان پاس بدارند و بدانند كه از همه رفتارشان پرسش خواهد شد و نسبت به همه اعمال و رفتار خود مسئولند.
اصل مسئوليت پذيرى مى آموزد كه هركس در هر مرتبه اى كه باشد، نسبت به تمام امور و كارهاى خود و مربوط به خود مسئول و پاسخگوست. هيچ كارگزارى نمى تواند هرگونه كه خواست با مردم رفتار نمايد و خود را نيز پاسخگو نداند. بر اين مبنا كسى حق كمترين اهانت و بى احترامى به مردم را ندارد، كه افراد حتى نسبت به نوع نگاه و بيان و رفتار خود مسئولند. امام على (علیه السلام) يادآور شده است:
«لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَة». (حکمت 382)چيزى را كه نمى دانى مگوى، حتى بسيارى از چيزهايى را كه مى دانى بر زبان مياور، زيرا خدا بر اعضاى تو احكامى واجب كرده است كه در روز رستاخيز بدان اعضا بر تو حجت خواهد آورد.
اميرمؤمنان (علیه السلام) در فرمانها و دستورالعملهاى حكومتى و ادارى خود، كارگزاران و كاركنان دستگاه ادارى اش را به مسئوليت پذيرى تام و تمام فراخوانده و از آنان خواسته است كه اصول اخلاق ادارى را نسبت به مردمان پاس بدارند و بدانند كه از همه رفتارشان - خرد و درشت - پرسش خواهد شد و نسبت به همه اعمال و رفتار خود مسئولند، چنانكه آن حضرت در عهدنامه محمد بن ابى بكر اين گونه فرموده است:
«فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ اللهَ تَعَالَى يُسَائِلُكُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِيرَةِ مِنْ أَعْمَالِكُمْ وَ الْكَبِيرَةِ وَ الظَّاهِرَةِ وَ الْمَسْتُورَة». (نامه 27)با مردمان فروتن باش و نرمخو، و همواره گشاده رو، و به يك چشم بنگر به همگان، خواه به گوشه چشم نگرى و خواه خيره شوى به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأيوس نگردند، كه خداى متعال، از کوچک و بزرگ و آشكار و پنهان اعمالتان، از شما بندگان مى پرسد.
امام على (علیه السلام) خود در نخستين خطبه حكومتى اش درباره تعهد و مسئوليت خويش در اداره امور فرموده است:
«ذِمَّتى بِما أقولُ رَهينةً، و أنا بِه زعيمٌ». (خطبه 16)
آنچه مى گويم در عهده خويش مى دانم، و خود به آن پايبندم.
اميرمؤمنان (علیه السلام) در اداره امور، مسئوليت پذيرى را در والاترين مرتبه آن جلوه بخشيد و نشان داد كه چگونه و تا چه اندازه بايد مسئوليت پذير بود. آن حضرت در نامه اى ادارى به عبدالله بن عباس، كارگزار خود در بصره چنين نوشته است:
«فَارْبَعْ أَبَا الْعَبَّاسِ رَحِمَكَ اللَّهُ فِيمَا جَرَى عَلَى لِسَانِكَ وَ يَدِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ شَرٍّ فَإِنَّا شَرِيكَانِ فِي ذَلِك». (نامه 18)ابوالعباس! خدايت بيامرزد، در آنچه بر زبان و دست تو جارى گردد، خوب باشد يا بد، كار به مدارا كن، كه من و تو در آن شريك خواهيم بود.امام (علیه السلام) خود را در همه اعمال و رفتار كارگزاران و كاركنانش شريك معرفى مى كند و به هيچ وجه مسئوليت امور را به گردن ديگران نمى افكند و نمى فرمايد كه اگر خطا و انحرافى در امور ادارى پيش آمد، آنان خود مسئولند و من هيچ مسئوليتى ندارم، بلكه برعكس آن حضرت خود را مسئول معرفى مى كند، زيرا وى سبب بعيد است و كارگزاران و كاركنانش سبب قريب. اين منطق اميرمؤمنان (علیه السلام) است، برعكس ديگران.
از نمونه هاى زيباى مسئوليت پذيرى در اخلاق ادارى امام على (علیه السلام) ماجرايى است كه سوده همدانى آن را برای معاویه نقل كرده است. وى گويد كه اميرمؤمنان (علیه السلام) مردى را به حكومت ما گماشت و ميان ما و حاكم مناقشتى رفت، پس به نزد على (علیه السلام) رفتم تا از حاكم شكايت كنم. آن حضرت در حال نماز بود، پس از نماز با كمال رأفت و رحمت پرسيد آيا تو را حاجتى است؟ من شكايت خود را به اطلاع او رسانيدم و على (علیه السلام) تا آن را شنيد گريست، سپس گفت:
«اللَّهُمَّ أَنْتَ الشَّاهِدُ عَلَيَّ وَ عَلَيْهِمْ وَ أَنِّي لَمْ آمُرْهُمْ بِظُلْمِ خَلْقِكَ وَ لَا بِتَرْكِ حَقِّكَ»خدايا تو شاهد باش بر من و اين جماعت! من در حكومت و امارت به آنان فرمان ستم بر مردم و ترك حق تو را نداده ام.
آن گاه ورقه اى بيرون آورد و بر آن چنين نوشت:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ...(اعراف، 85) فَإِذَا قَرَأْتَ كِتَابِي هَذَا فَاحْتَفِظْ بِمَا فِي يَدِكَ مِنْ عَمَلِنَا حَتَّى يَقْدَمَ عَلَيْكَ مَنْ يَقْبِضُهُ مِنْكَ وَ السَّلَام». (کشف الغمّة فی معرفة الائمة، ج1 ص 174)بسم الله الرحمن الرحيم، در حقيقت، شما را از جانب پروردگارتان برهانى روشن آمده است. پس پيمانه و ترازو را تمام نهيد، و اموال مردم را کم ندهيد و در زمين به فساد سر برمداريد. ...، چون نامه من به دستت رسيد آنچه را كه تحت اختيار دارى حفظ كن تا كسى بيايد آنها را از تو تحويل بگيرد، والسلام. سوده گويد: اين نامه را گرفتم و به نزد كارگزار آن حضرت بردم و به او سپردم، و به این ترتیب امام او را عزل نمود.
منبع: