درس عدل در خطابه غدیر
ابتدا موارد اشاره کننده به عدل در خطابه ذکر میشود و سپس، اين که چرا عدل جزو اصول اعتقادات شيعه شده است .
- در صفحه ی 58 سطردوم « المُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنيعَةِ، الْعَدْلُ الَّذي لايَجُوُر »؛ خداوند آن عدلی است که جور نمی کند ، ستم نمی کند . چرا خدا عدل است ؟ بايد بگویيم خدا ؟ عادل است. خدا عادل است يا عدل است ؟ خدا علم است يا عالم است ؟ عالم ، عادل است. عرب ، کسی که صفتی را به شدت داشته باشد و فراوان، از باب مبالغه مصدرش را به کار می برد . لذا در مورد خدا « الْعَدْلُ الَّذي لايَجُوُر» نه العادل . عدل است خدا . يعنی تجسم عدل است . زيدٌ عدل ٌ شده در مبالغه ضرب المثل ، در ادبيات عرب . وقتی می خواهند بگويند يکی صفتی را بسیار دارد ، ميگویند از باب زيدٌ عدل ٌ است . «الله عدلٌ» و« الْعَدْلُ الَّذي لايَجُوُر»خدا عدلی است که جور و ظلم نمی کند . جزو صفات خداست .
- در صفحه ی 65 که آخر بخش اول است ، پيغمبر صلی الله عليه و آله وسلم می فرمايد : من مبادرت می کنم ، امر خدا را می شنوم ، اطاعت می کنم ، مبادرت می کنم به رضايت خدا . تسليم قضای خدا می شوم « رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِه.ِ» به خاطر ميلی که به اطاعت خدا دارم و ترسی که از عقوبت خدا دارم . بعد می فرمايد : « لاَِنَّهُ اللَّهُ الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَلايُخافُ جَورُهُ.» چون خدايی است که از مکر و حيله ی خدا کسی در امان نيست و از جورش ترسيده نمی شود . چون جور ندارد. اين « لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ» مقدمه است برای « وَلايُخافُ جَورُهُ» يعنی خداوند متعال اگر مکر دارد ، مکرش بی عدالتی خدا نيست . مکرش در واقع درباره ی اين است که ما وقتی مکر می کنيم خدا « وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ » خدا بهترين مکر کنندگان است . به اين معنا که به ما پاداش ميدهد و پاداش او لايُخافُ جَورُهُ است . از جورش ترسيده نمی شود . چرا ؟ برای اين که اصلا جور ندارد . خدا ظلم ندارد . خدا عدل مطلق است . نه اين که خدا فقط عادل است بلکه عدل است . در قرآن کريم بسيار داريم که خدا عادل است . « ان الله يامر بالعدل و احسان » وقتی کسی امر به عدل و احسان می کند ، خودش هم بايد عادل باشد . و يک آيه ای داريم در قرآن که «أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيد » خدا ظلم نمی کند برای بندگانش . ظلام صيغه ی مبالغه است مثل عدل . ميگویند چرا اين گونه گفته؟ مثل اين که بگویند خدا خيلی ظلم نمی کند به بندگان . هيچ ظلم نمی کند . در تعبير ديگرش می گويند خدا چون عادل مطلق است اگر کوچکترين ظلم هم بکند می شود ظلم زياد . اگر خدا کوچکترين ظلمی را به کسی انجام بدهد می شود ظلام ، نمی شود ظالم . وقتی که اين را در تاييد اين که خدا عدل مطلق است و« الْعَدْلُ الَّذي لايَجُوُر » است . « لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيد »خدا بسيار ظلم کننده يعنی ظلم کننده به بندگانش نيست . بلکه به بندگانش عدل می کند .
- در آخر قسمت دهم صفحه ی 114 می فر مايد: از آن جاهايی است که تذکر اخلاقی مستقيم می دهد . « مَعاشِرَالنّاسِ، التَّقْوي، التَّقْوي، وَاحْذَرُوا السّاعَةَ » بترسيد از ساعت قيامت « كَما قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: (إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَيءٌ عَظيمٌ) . » بعد می فرمايد« اُذْكُرُوا الْمَماتَ وَالْمَعادَ وَالْحِسابَ وَالْمَوازينَ وَالُْمحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَي رَبِّ الْعالَمينَ وَالثَّوابَ وَالْعِقابَ » اين ها را ياد بياوريد . « فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثيبَ عَلَيْها » کسی که حسنه بياورد ، کار خوب بکند ، ثواب می برد . « وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَيْسَ لَهُ فِي الجِنانِ نَصيبٌ » کسی که کار بد بکند ، در بهشت نصيبی ندارد . اين ها همه دامنه های عدل خداوند است . آن چه که بيشتر عدل خدا را نشان می دهد ، چند واژه است . ممات را و معاد را ياد بياوريد .اَلْحِسابَ . حساب روی چه است ؟ روی عدالت است . وَالْمَوازينَ را ياد بياوريد . ميزان ها را ، ترازوها زا . ترازوها چه کسانی هستند ؟ انسان های کامل هستند که ائمه ی طاهرين سلام الله عليهم اجمعين باشند . «نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْط » يعنی خداوند متعال می سنجد شما و اعمالتان را با چی ؟ با ميزان های قسط ، با ترازوهايی که عدل هستند . ترازوی عدل و اندازه هستند . َالُْمحاسَبَةَ . محاسبه هم يعنی خدا کارهای شما را حساب می کند . يک بار حساب گفته است و يک بار محاسبه، که تاکيد هم ديگر هستند . « وَالُْمحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَي رَبِّ الْعالَمينَ وَالثَّوابَ وَالْعِقابَ » ثواب و عقاب هم نتيجه ی عدل هست .
آن چه مستقيما راجع به عدل صحبت شده همين سه مورد است . بحث است که چرا در مذهب شيعه عدل جزو اصول اعتقادات آمده است؟ در حالتی که عدل هم يکی از ضفات خداست . خدا صفات فراگيرتر دارد مثل ربوبيت ، مثل رحمانيت ، مثل حيات ، مثل علم . ربوبيت خدا همه ی جهان را اداره می کند اما آیا عدل خدا در مورد گناهکاران هست فقط ؟ بنابراين خدا با صفت عادل بودنش ، عدل خودش يک عده را اداره می کند و گناهکاران را می برد جهنم و عذاب می دهد . بقيه اش با صفت ذو الفضل العظيم بودن خدا ، ذو الفضل العظيم بودنش هست . با صفت ربوبيتش هست . با صفت رحمانيتش هست . چرا شيعه عدل را جزو اصول اعتقادات قرار داد ؟ شما می دانيد . عدل دنباله ی توحيد و خداشناسی و اثبات کننده ی معاد است . برای اين که ما خدايی را که اثبات می کنيم خدای حکيم علی الاطلاق است . خدای حکيم علی الاطلاق ، ما خَلَقْتَ هذا باطِلا . حکيم علی الاطلاق کار بيهوده و عبث نمی کند . کار هدف دار می کند . چون کار هدف دار می کند ، معاد جزو اعتقادات هر بشری ، هر مسلمانی و هرکسی که صاحب فطرت است می شود . در نتیجه خداوند متعال که جهان را آفريده است . آن حکمتش اقتضا می کند معاد باشد . از توحيد منتقل می شويم به معاد . البته از نبوت هم منتقل می شويم به معاد .
عده ای در اسلام پيدا شدند که قائل به جبر ند . اشعری ها معتقدند به جبر . که ائمه علیهم السلام جبر و تفويض را نفی کرده اند. هر دو را نفی کرده اند . هم جبر را ، هم تفويض را . معتقد به جبرند يعنی ما هر کاری می کنيم در واقع خدا اين کار را می کند . سر تاسر قرآن کريم پر است از تذکر به ثواب و عقاب ، و امر و نهی . سر تاسر قرآن و تمام اديان . می گویند اين کار را کنيد به بهشت می رويد . اين کار را بکنيد به جهنم می رويد . اگر قرار باشد که ما جهنم برويم و مجبور باشيم . پس خدا نعوذ بالله ظالم است و عادل نيست . مثلا شما الان میوه ای را می خورید، این شما نیستید که می خورید خدا مجبورتان کرده است؛ شما نمی خوريد ، نخوردنتون کار شما نيست کار خداست . آن که نماز می خواند ،خدا مجبورش ميکند . آن که کار بد می کند ، خدا مجبورش ميکند . پس برای چه خدا می برد جهنم ؟ ثواب و عقاب ، بهشت و جهنم اگر انسان جبری باشد ، لازمه اش عدم عدالت خداست . شيعه چون مي گوید لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن پس عدالت خدا را اثبات می کند .
عدالت از صفات خداست . اين صفت نشان دهنده ی آزادی و اختيار انسان است لذا جزو اصول اعتقادات شيعه شده است. پس عدل جزو اصول اعتقادات شيعه است به خاطر اين که شيعه معتقد به اختيار است . نه جبر و نه تفويض .
معنای عدل چيست ؟
- معنای عدل اين است : « أَعْطَاء كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّه » به هر صاحب حقی حقش را بدهيم ، اين عدل است . بنابراين الان اگر بخواهيم يک مصداق برايش در جامعه معرفی کنيم . ميگویيم کارگری که کارگری میکند ، مستحق است که روزی 20 تومان بگيرد . آقای مهندس که مهندسی ميکند روزی بايد 200 تومان بگيرد . پس اگر به ايشان 20 تومان بدهند ، به کارگر 200 تومان بدهند . اين خلاف عدل است ، هر کسی که صاحب حقی است ، به او حقش را بدهند ، درست ؟! خداوند متعال که عادل است يعنی که انسان را آزاد آفريده , «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا » لذا انشاالله در آينده اگر بحث ادامه پيدا کرد شما در بحث ها ، عدل در توحيد و ... می خوانيد . برای چه عدل را می خوانيم ؟ آنقدر پافشاری می کنيم ؟ بگویيم که خداوند متعال عادل است پس انسان را بايد آزاد آفريده باشد تا بهشت و جهنم داشته باشد . بنابراين عدل که جزو اصول اعتقادات شيعه است و اصول مذهب است ، به خاطر اين است که عدل نشانه ی اين است که استحقاق ثواب و عقاب ، امر و نهيی که خدا کرده و معاد و بهشت و جهنم ، درست است . اين يک بحث .
- يک بحث ديگری داريم که عدل يک معنای ديگری دارد که البته اينجا اين بحث مطرح نشده مگر خيلی به اصطلاح ملايم . يک معنای ديگر اين است که « وضع کل شی فی موضعه » . هر چيزی را در جای خودش قرار دادن . اين هم منافاتی با آن ندارد . اين اعم است ، فراگيرتر است . عدل يعنی آن که هرچيزی در جای خودش باشد . به دو کفه ی ترازو: عدلين گویند. از همين لغت است . چون هر کدام درجای خودشان هستند و با هم موازنه دارند . هر چيزی که balance باشند عدل است . پيغمبر اکرم صلی الله عليه و آله وسلم در خطابه ی غدير راجع به ائمه عليهم السلام می فرمايند : « مَعاشِرَالنّاسِ، أَنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذي أَمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِي مِنْ بَعْدي. ثُمَّ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةُ الْهُدي، يَهْدونَ إِلَي الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلونَ» . به حق هدايت می کنند و با حق عدالت می ورزند .. با حق عدالت می ورزند يعنی به وسيله ی ملاک حق ، هر چيزی را سر جای خودش قرار می دهند . مثلا در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف همين جا دارد که أَلا إِنَّهُ يَسِمُ « كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ». به هر صاحب فضلی به اندازه ی فضلش می دهد و به هر صاحب جهلی به اندازه ی جهلش می دهد . عدالت دارد يعنی چي ؟ يعنی هر چيزی را سر جاي خودش می گذرد . يکی از بزرگترين آثار مديريت بين المللی که در کتاب های مديريت حتما بحث شده ، اين است که يک مدير موفق کسی است که استعداد ها را شناسايی کند ، از هر استعدادی به اندازه ی توانش استفاده کند ، اين عدل است . « وضع کل شی فی موضعه ». خدا به اين معنا هم عادل است يعنی چی ؟ « بالعدل قامت السماوات و الأرض ». در عالم تکوين هر چيزی در جای خودش است . بينی اين جاست ، گوش اين جاست . اين عدل است . سر در قسمت بالاست ، پا در قسمت پايين است .اين عدل است . جالب است. اين عدل در ذره ذره ی اشيا ادامه دارد . در واقع يکی از زير شاخه های ربوبيت و رحمانيت خداست . «بالعدل قامت السماوات و الأرض » . به اين معنا هم خداوند عادل است .