درس نهم امام زمان (ع) در خطبه غدیر
بسم الله الرحمن الرحیم
«أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحِيط بکل فهم»
اگر کسي بخواهد مدير گروهي باشد، بايستي امتيازاتي را داشته باشد. اولين امتياز بعد از حيات و زندگي، علم و قدرت است. يعني دو امتياز.اصولا از فضائل و کمالات انساني، علم و دانش و قدرت است . بشر از ابتداي آفرينش تاکنون هيچ وقت در علم و قدرت بصورت اجتماعي، ايستايي نداشته است و هميشه در حال پويايي بوده که علم و قدرتش را بيشتر کند. اکتساب و کسب قدرت و علم براي انسان فطري است . انسان به طوري فطري به دنبال علم و قدرت است.
لذا پيامبران که انسانهاي برتر هستند، ائمه عليهم السلام که انسانهاي برتر هستند وقتي معرفي ميشوند. جزء برترين فضائلشان علم و قدرت است. اين قدر که در معرفي اينان به علم و دانش تکيه شده به صفات تقوي و فضيلت و ديگر سلاحها، با اين که مهم هستند، تکيه نشده است. پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلّم در خطبهي غدير راجع به اميرالمؤمنين عليه السلام ميفرمايند: «و کلّ علم علمت فقد علمته عليا» هر علمي را که خداوند به من ياد داده، به علي ياد دادهام. و يا ميفرمايند: «وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبين» و هر چيزي که ما داشتيم در امام مبين احصا کرديم. که امام مبين را حضرت علي عليهالسلام ميدانند. و يا ميفرمايند « ِ النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيَّ مَسْلُوكٌ ثُمَّ فِي عَلِي » و يا در ابتداي قسمت ششم ميفرمايند: « ِ ِ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ ». تعبير نور، تعبير علم، تعبير فکر، تعبير عقل و تعبيرات ديگر در قرآن کريم جزء بيشترين کاربردهاي الفاظ و کليد واژهها است که اينها زياد به کار برده شده است.
« اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً»( طلاق آيه 12)
«خداوند آن کسي است که هفت آسمان را آفريد و مانند آن آسمانها زمين راخلق فرمود و امر نافذ خود را بين هفت آسمان و زمين نازل کرد،تا بدانيد که خدا به هر چيز توانا و به احاطه علمي بر همهي امور آگاهست».
يعني "دانستن" هدف آفرينش است. در هيچ مکتبي از مکاتب علمي، دانشگاهي، سياسي و مکاتب ديني غير از اسلام، به اندازهي اسلام به علم اهميت نداده است.
درعبارت لتعلموا لام، لام نتيجه است يعني هفت آسمان را خلق کرده براي اينکه بدانيد. و اين از شاهکارهاي قرآن کريم است که هدف از آفرينش را علم معرفي کرده است .
در آيه 56 سورهي ذاريات فرموده: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» ما جن و انس را خلق نکرديم مگر براي اين که من را عبادت کنند.يعني هدف آفرينش عبادت است. ميدانيم که در قرآن پارادکس و تناقض نيست. پس بايستي يک نسبتي باشد بين عبوديت و بين علم. زيرا درآيه اي هدف خلقت، علم آمده و جاي ديگر عبوديت. لذا بايستي تناسب و وحدت و اتحادي بين علم و عبوديت باشد .
در آيه 282 بقره مي فرمايد:
«و َ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه» تقوا پيشه کنيد، خدا شما را آموزش ميدهد. يعني تقوي مقدمهي علم است. يا داريم « العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء»
(مصباحالشريعة 16 الباب السادس في الفتياء ..... ص : )
علم نوري است که خداوند در قلب عدهاي از بندگان قرار ميدهد. در اينجاعلم و عبوديت برهم منطبق ميشوند، زيرا مصداق آن بندگان کامل هستند. بندگان کامل ضمن اين که عبد هستند، عالم ميباشند. لذا در آيه 28 سورهي فاطر «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء
» از ميان بندگان، علماء از خدا ميترسند. پس بندگان با علما يک سنخيتي دارند، و از ميان بندگان کساني که داراي دانش هستند، خداترس هستند و خداترسي از ويژگيهاي بندگي است. پس نسبتي ميان بندگي و علم و دانش وجود دارد.
قرآن بالاترين نقطهي ارزشگذاري را براي دانش مشخص کرده است. دانشوران و دانشآموزان را وقتي در راه دانش کشته شوند، درصدر شهدا دانسته است. دانشوران را بالاترين انسانها معرفي کرده. خداترس هاي واقعي را دانش وران معرفي کرده. دانشوران را بندگان خدا معرفي کرده و بسياري از صفات ديگر . اينها نشانگر اين مطلب است که هم از نظر فطري و هم از نظر ارزشگذاري الهي، دانشوران يک ارزش ديگري دارند. بندگان برجسته و برتر خداوند که عباد صالح خدا هستند، از نظر دانش وقدرت برهمه چيره و غالب هستند. اولين ارزش براي انبياي الهيعليهم السلام علم و دانش و قدرتشان است.
نکتهي ديگر؛ دانش بشري که در اصطلاح فلسفه، دانش حصولي به آن ميگويند ، دانش انعکاسي و مِموري تصويري،يعني عکسبرداري از دنياي بيرون است. دراين گونه دانش، همهي دانش مساوي با قدرت نيست. بلکه خيلي وقتها انسان دانش دارد ولي قدرت ندارد. مثلاً با تلسکوپهاي سنگين رصد ميکنندو بسياري از ستارگان و کهکشانها را ميبينند و علم دارند که آنجا هستند ولي قدرت هيچگونه جابجايي و تبديل و تغيير، ندارند. خيلي از دانشها اين گونه است. ولي از دانش مي توان قدرت را به دستآورد. وقتي انسان ميداند که حکمت پرواز عقاب با بالهاي ثابت (نه اين که در حال بالزدن باشد) چيست، هواپيمايي ميسازد با بالهاي ثابت که ميتواند پرواز کند. يعني همان تکنولوژي را در هواپيما بکار ميبرد.
در دانش الهي پيامبران علم و قدرت با هم مساوقند، هم سياقاند، نميگويم مساوي هستند، بلکه مساوقند يعني جاهايي که علم باشد، حتماً قدرت است و جاهايي که قدرت باشد، حتماً علم است.
آصف ابن برخيا که يکي از اطرافيان و حاشيهنشينان تشکيلات حضرت سليمان عليه السلام بود، وقتي حضرت سليمان عليه السلام شنيد که يک زن قدرتمندي در سبا است که پادشاهي ميکند و مشرک است و دين سليمان عليه السلام را ندارد. گفت برويد دعوتش کنيد .عدهاي را فرستاد و گفتند دعوت را قبول نکرده و با هديه برگرداننده است. نمل آيات 39 و 40 اطرافيان حضرت سليمان آن جا مسابقه دادند يکي از آنها که جن بود گفت:« قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمين » (39 نمل) قبل از اين که ازجايتان بلند شويد و همان طور که نشستهايد و مثلاً تا داريد گپ ميزنيد و چاي ميخوريد، من ميروم و تخت را ميآورم.
ميدانيد که حضرت سليمان قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكاز ميان انبياء علم و قدرت بسيار فوقالعادهاي داشت و استثنايي بود .قدرت تسخير جن داشت و جن در اختيارش بود.
ولي کسي که « عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ » داشت که منظور آصف ابن برخيا است گفت:«قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُك» آيه 40 نمل قبل از اين که چشمت را به هم بزني من ميآورم. (آيه 40 نمل)
يکدفعه حضرت سليمان نگاه کرد، ديد تخت آن جاست. يعني قبل از اين که چشمش را به هم بزند، آصف ابن برخيابا قدرتي که خدا به او داده بود، تخت را آورد.
آصف ابن برخيا، قسمتي از علم الکتاب را داشت." عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ " ، ولي در مورد اميرالمؤمنين عليهالسلام ميگويد: آيه 43 رعد
« وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب »
«کافران به پيغمبر گفتند تو پيامبر نيستي، اي پيامبر بگوبراي من کافي است شهادت خدا و کسي که نزد اوست" عِلْمُ الْكِتاب ". طبق روايات ،اين شخص اميرالمؤمنين عليهالسلاماست.کسي که تمام دانش کتاب پيش اوست.
آصف ابن برخيا که توانست تخت ملکه سبا را از چند هزار کيلومتر بياورد در حالي که هنوز سليمان پلک نزده بود، قدرتي داشت که نتيجهي قسمتي از علم بود . اميرالمؤمنين عليهالسلامکه علم کل کتاب را دارد، قدرتشان ما فوق آصف است.»
«ُ أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ كُلِّ عِلْم» اووارث کل العلم است. يعني هرچه دانش در آفرينش است، امام زمانعليهالسلام وارث آن است. وارث علم آدم ابوالبشر تا خاتم الانبياء صلّي الله عليه و آله و سلّم، وارث علم اميرالمؤمنين عليهالسلام تا امام حسن عسکري عليهالسلام وارث علم تمامي علم و علما و دانشمندان هستند. در طول تاريخ هرکسي هر دانشي دارد، آن دانش نزد امام زمان عليهالسلاماست.
در روايات داريم که مواريث انبياء پيش امام زمان عليهالسلاماست. مثلاً عصاي حضرت موسي عليهالسلامنزد امام زمان عليهالسلاماست، اين عصاها، اين کليد واژههاي علم و دانش هستند. يعني ضمن اين که عصاي حضرت موسي عليهالسلامعلت اعجاز حضرت موسي عليهالسلاماست. در عين حال اين اعجاز که يک نوع قدرت است مسبوق بر يک علم و دانش است. يعني هم علم دارد و هم قدرت دارد. پس اين که امام زمان عليهالسلاممواريث همهي انبياء، پيششان است اينها تجسّم و تبلور اين است که تمام علوم انبياء و دانشهاي انبياء و گذشتگان پيش آنحضرت است.
«و المحيط بکل فهم»هرچه ما ميفهميم و درک ميکنيم، امام زمان عليهالسلامدرک ما را هم درک ميکنند و اين مسئله را خدا قرار داده است. در مورد خداوند ميگوييم. «لا يدرکه الابصار و هو يدرک الابصار» او بصرها را درک ميکند نه اين که ديدهها را ميبيند بلکه ديدن ها را ميبيند و امام زمان عليهالسلام مسلط بر ديدنها و شنيدنها است، بر خواندنهاست، بر لمس کردنهاست، بر چشيدنهاست و همهي حواس ما که هر کاري ميکند، امام زمان عليهالسلاممسلط ميباشند.
امام زمان عليهالسلام بر درک ما هم مسلط هستند، لذا حضرت ميتوانند با تسلطي که بر ادراکات دارند، ادراکات ما را کنترل کنند، از کار بيندازند و يا تقويت کنند. لذا ارادهي ايشان اگر تعلق بگيرد، ادراکات ما قويتر ميشود.