حذیفة بن یمان در فرهنگ غدیر
راوی بلندترین روایت غدیر
حذیفة بن یمان یکی از اصحاب با وفای پیامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) است که در غدیر حاضر بود. او مشروح ترین گزارش را درباره واقعه غدیر نقل کرده که شامل جزئی ترین مسائل مربوط به سفر حج و مراسم غدیر و نیز توطئه های منافقان است. حذیفه در طول عمر خود نیز چندین بار به ماجرای غدیر احتجاج کرد و از کسانی است که متن کامل و مفصل خطابه غدیر را حفظ کرد و به نسل های بعد رساند.
حذيفة بن اليمان از يك نوع جامعيت شخصيت برخوردار بود كه در آن، تفكر و حكمت، با شجاعت و سردراى درهم آميخته شده بود، او همچنانكه در محراب عبادت و در عالم تفكر و حكمت، كم نظير بود، در ميدان جنگ و جانبازى نيز فردى برجسته و فوق العاده بشمار مى رفت. او هم يك فرد وارسته و بى اعتنا به ظواهر فريبنده زندگى بود و هم يك فرد اجتماعى و والى يك شهر! پدر او حسين بن جابر نام داشت مى نويسند: يكى از اجداد او بنام جروه مرتكب قتلى شد و به مدينه گريخت و در آنجا با طايفه بنى عبد الاشهل كه يمنى بودند. هم پيمان شد و به اين مناسبت يمانى لقب يافت و اين لقب در خاندان او باقى ماند. حذيفه نيز به همين مناسبت بنام يمانى معروف شده است او از قبيله عبس بود پيامبر او را مخير كرد كه از گروه مهاجران و انصار يكى را برگزيند، و انصار را برگزيد و به همين جهت جزء انصار شمرده مى شود. او به دلايلى از شركت در جنگهاى بدر و احد شخصاً از سول پيامبر (صلى الله عليه و آله) معاف شد يكى از مأموريتهاى وى نفوذ شبانه او تا قلب سپاه دشمن در جريان جنگ خندق بود. او فاتح رى، همدان و دينور در سال 22 هجرى و پرچمدار سپاه اسلام در نهاوند پس از كشته شدن نعمان بن مقرن بود يكى از ديگر از افتخارات حذيفه منافق شناسى او بود. او هنگام بازگشت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) از جنگ تبوك در ركاب آن حضرت بود او مركب رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را مى راند و عمار افسار آن را در دست داشت در اثناى راه به گردنه اى رسيدند كه ناگهان گروهى از منافقان به قصد ترور حضرت از كمينگاه بيرون آمدند پيك وحى فوراً جريان را به پيامبر گزارش داد پيامبر به حذيفه فرمود "به صورت مركبهاى آنان بزن حذيفه به صورت مركبهاى آنان كوبيد و آنان را عقب زد و نقشه سوء آنان را خنثى كرد آرى حذيفه از آن تاريخ راز دار پيامبر لقب يافته بود.
امير مؤمنان (عليه السلام) فرمود: حذيفه منافقان را مى شناسد و اسلامى آنان را مى داند و اگر از حدود الهى (حرام و حلال) از او بپرسيد، خواهيد ديد به اين مسائل دانا و آگاه است.
بر اساس همين منافق شناسى حذيفه بود كه در دوران خلافت عمر، افرادى كه ايمان و نفاق آنان مشكوك بود، تا حذيفه بر جنازه آنان حاضر نمى شد، خليفه وقت، جرأت نماز خواندن بر آنان را نداشت. حذيفه در جريان حاكميت مدائن برفراز منبر قرار گرفت و خطبه پرشورى را قرائت كرد. سپاس خداى را كه حق را زنده كرد، باطل را از بين برد، عدل را آورد و ظلم را در هم كوبيد و ستمگران را خوار ساخت مردم! خدا زمام امور شما را به دست امير مؤمنان (عليه السلام) راستين سپرده است. او بهترين فرد امت بعد از پيامبر (صلى الله عليه و آله)، نزديكترين افراد به مردم و شايسته ترين فرد براى خلافت است. او از همه راستگوتر، با روش عدالت آشنا تر، به طريق هدايت آگاهتر و از همه، به خدا نزديكتر است و با پيامبر پيوند نزديكترى دارد. اينك از كسى اطاعت كنيد كه پيش از همه اسلام آورده است از همه دانا تر، ميانه روتر، داراى يقينى بهتر، نيكى افزونتر، سابقه جهاد بيشتر و از همه شريف تر است. او برادر و پسر عموى پيامبر، پدر حسن و حسين و همسر زهرا (سلام الله عليها) بهترين زنان جهانست. اينك بپاخيزيد و بر اساس كتاب خدا (قرآن) و روش پيامبر بيعت كنيد كه رضاى خدا و صلاح شما در اين است. حذيفه براى اثبات حقانيت امير مؤمنان (عليه السلام) از هيچ كوششى فروگذار نمى كرد و در هر فرصتى با دلايل زنده و منطقى افكار مخالفان را متوجه حقيقت مى كرد او ميگفت پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: على (عليه السلام) بهترين انسانها است و هركس اين مطلب را انكار كند حق كشى كرده است. على (عليه السلام) مى فرمودند: عرضه گيتى با همه پهناوري، به هفت نفر تنگ شد. شما در پرتو اين هفت تن روزى مى خوريد، يارى مى شويد و باران بر شما نازل ميگردد، سلمان، مقداد، ابوذر، عمار، و حذيفه از اين هفت نفرند. حذيفه در مورد گمراهى و هدايت دل چنين ميگفت دلها چهار دسته اند:
- دلهائى كه پرده از تاريكى و تيرگى آنها را پوشانده است، اينها دلهاى كافران است.
- دلهائى كه پوشش جالبى روى آنها كشيده شده ولى باطن آنها فاسد است، اينها عبارت از دلهاى منافق هاست.
- دلهاى بى پرده و پوششى كه از فروغ هدايت روشن است اينها دلهاى مؤمنان است.
- دلهائى كه كفر و ايمان در آنها بهم آميخته شده است و از آن جا كه ايمان مثل درختى است كه با استفاده از آب گوارا رشد مى كند و كفر مثل دملى است كه از چرك و خون به وجود مى آيد در چنين دلهائى آب زلال هدايت با چرك و خون كفر در مبارزه اند هر كدام غالب شوند اثر آن چيره خواهد شد.
حذيفه پس از يك عمر كوشش و مجاهدت در راه خدا در سال 36 هجرى در سرزمين مدائن چشم از جهان فروبست و اين مصادف با چهلمين روز خلافت امير مؤمنان (عليه السلام) بود. مرگ حذيفه مثل زندگى او آموزنده و شگفت انگيز بود. او هنگامى كه در بستر بيمارى افتاده بود، فرزند خود را احضار نموده به او چنين توصيه كرد:
"فرزندم! چشم طمع از آنچه در دست مردم است، فرو بند؛ زيرا غنى و بى نيازى واقعى، بى طمعى در اموال مردم است. مبادا نزد مردم اظهار نياز بكنى زيرا اين خود فقر و نياز بشمار مى رود هر روز بهتر از روز پيش باش، هر بار كه به نماز مى ايستى آن چنان نماز بخوان كه گويا آخرين نماز عمرت هست. هرگز كارى نكن كه مجبور به پوزشخواهى بشوى".
در هنگام مرگ وقتى كه كفن را به او نشان دادند، ديد پارچه نور و زيبائى است. گفت:
اين كفن به درد من نمى خورد براى من فقط دو پارچه سفيد لازم است كه بدنم را بپوشاند زيرا چندان طول نمى كشد كه در قبر لباسى بهتر يا بدتر از آنها به من مى پوشانند! اين را گفت و كلمات در دهانش شكست و بقيه سخنان را زير لب زمزمه كرد، وقتى حاضران درست گوش دادند اين جملات را شنيدند:"آفرين بر مرگ! دوستى است كه درست موقع احتياج آمده است، رستگار نشوم اگر پشيمان گردم. آنگاه روحش، روحى كه بزرگترين، پرهيزگارترين و درخشنده ترين روح هاى جهان بود، به سوى خدا شتافت.