واژه خطبه در فرهنگ غدیر
خطبه
· ( اسم ) 1 - سخنرانی سخنوری . 2 - وعظ موعظه نصیحت خلق . 3 - مقدم. کتاب . جمع : خطب .
· کلام که در ستایش خدا و نعت نبی و موعظه خلق باشد . کلام خطیب که در ستایش خدا و موعظت باشد .
خطابه
· 1 - ( مصدر ) خطبه خواندن وعظ کردن . 2 - ( اسم ) سخنرانی خطیبی . 3 - هر چه مفید اعتقاد غیر جازم بود و آن صناعتی است که با وجود وی ممکن باشد اقناع جمهور در آنچه که باید ایشانرا بدان تصدیق حاصل آید بقدر امکان . و گفته اند خطابت قوت است بر تکلف اقناع ممکن در هر یکی از امور مطروده به (( قوت )) ملک. نفسانی خواهند که یا بتلم قوانین حاصل شود یا بحصول تجربه از کثرت مزاولت افعال . یا فن خطابت . نزد قدمانیکی از بخشهای علوم منطقیه است .
از نظر لغوی ، خَطابَه به فتح حرف اول و چهارم ، یکی از مصادر فعل " خَطَبَ یَخطُبُ خُطبَة و خَطبا و خَطابَة ً "
و به معنای " وعظ " و " خواندن خطبه برای حاضران " است. (منجد صفحه169)
و اصطلاحا ، ویژگی ، ملکه و قدرتی است در انسان که به کمک آن ها ، ایراد سخن ، القای معانی و ارائه مقاصد می کند .
بیان خطیب ، برآمده از ملکه ای است که با تمرین و ممارست ، حاصل می شود .
فایده خطابه ، دسترسی خطیب به ملکه خطابه ای است که به وسیله آن ، اقناع مردم ، امکان پذیر خواهدبود .
این ، تعریف اصطلاحی فایده خطابه است و می توان برای خطابه ، گستره ای وسیع و فواید دیگری ، تعریف کردازجمله :
هدایت انسان ها به سوی خیر و صلاح و سداد و همه ارزش ها ، تشویق انسان ها به اندیشیدن و به کارگیری عقل ، و بازداشتن آن ها از اندیشه های منفی ، ارتکاب اعمال و ورود به مسیرهائی که منتهی به ظلم و تباهی و نابودی می شود و سر انجام ، آشنا کردن مردم با حقیقت ها.
خطابه در عرب
عرب قبل از اسلام، چيزى نداشت و در سايه ى شمشير و ضيافت و فصاحت مى زيست. شمشير حافظ حقوق او بود، ضيافت دليل بر روح انسانيش و بجاى كتابت و تحرير، فصاحت و تقرير را در فيصله ى جدال و نزاع و صلح و اصلاح بكار مى برد. از اين روست كه قريحه ى خطابه و شعر كه مولود بيان است در آنها راه كمال را سپرد. در جائى كه منطق و استدلال كمتر نفوذ دارد، كلام مرسل و شعر بهتر كار مى كند، چه: اين دو نوع كلام، با تخيل بيشتر سر و كار دارد تا برهان و تعقل. شعر زبان دل و روح است و خطابه و كلام مرسل فاصله ى بين استدلال و تخيل، و انفعالات و نفسانى ملتها در اين دو موضوع نهفته است، از اين رو است كه در عرب، خطبه و شعر واجد مقام بلندى است، و در ميان آنان خطباى بزرگى پيدا شدند از قبيل: هانى بن قبيصه، سخنران عصر جاهليت كه خطبه ى معروف "هالك معذور، خير من ناج فرور" در جنگ قار از اوست، وكلامى مسجع است، وديگر مرثد الخير كه خطبه بنام "اصلاح ذات البين" از او به جاست و پر از تكلفات لفظى است.
و نيز مشاهير خطباى جاهليت، اكثم بن صيفى، قس بن ساعده و كعب بن لوى مى باشند، كه نمونه خطب آنها در متون تاريخ عرب يافت مى شود، و همه متصنع و پر تكلف و شبيه به مقامه هاى ابوالقاسم حريرى و حميدى است.
در عصر اسلامى اين فن "خطابه" مقام خود را از دست نداد، بلكه تحول شگرفى در آن به وجود آورد. سبک خطابی عصر جاهلیت که در قید سجع و افکار محدود و موضوع های بدوی بود، جنبشاسلامی را کفایت نمی کرد، پیغمبر اسلام و جانشینان او بویژه علی بن ابی طالب، خطابه را از زمین به آسمان بردند،ازخطابه های مهم پیامبر(ص) خطابه غديراست.خطابه غدیر تنها خطابه ايست که پيامبر خدا (صلی الله عليه وآله) نه تنها شنيدن و دانستن آنرا برای همگان واجب دانسته اند، بلکه رساندنش به ديگران را نيز بر ما تکليف نموده اند و اين امر در مورد هيچ خطبه ديگری از ايشان سابقه ندارد.با توجه به فرمایش رسول اللَّه صلى الله عليه وآله در موضوع خطابه که فرمودند:
ما مِن عَبدٍ يَخطِبُ خُطبَةً إلّا اللَّهُعزّ و عجل سائِلُهُ عَنها ما أرادَ بِها(الزهد ابن حنبل : 391). هر بنده اى خطابه اى ايراد كند خداوند از او مى پرسد كه هدف او از خطابه چه بوده است،به بررسی نکات مهم خطبه غدیر می پردازیم:
نكاتي از خطبه غدير: (حجت الاسلام سيدجواد حسيني)
يك نگاه اجمالي به خطبه و حديث غدير , وقايعي قبل و بعد از آن بخوبي اين نكته را روشن مي سازد كه بحث امامت علي (ع ) و تداوم آن مطرح بوده است به جهت اين نكات :
- پيامبراكرم (ص ) حدود نودهزار نفر تا يكصد وبيست هزار نفر رادر گرماي شديد در چهار راهي جحفه متوقف ساخت كه نشانگر اهميت مسئله مطرح شده مي باشد.
- خطبه خويش را با ذكر اين نكته آغاز مي كند كه رحلت من نزديك است و به زودي عوت حق را لبيك مي گويم , اين خود نشان از آن دارد كه در پي مطرح كردن جانشين خويش مي باشد.
- از مردم اقرار و اعتراف گرفت كه آنچه را خداوند براي آنان از اعتقادات و احكام و اعمال فرستاده است به آنها ابلاغ نموده و خدا را بر اين اقرار شاهد گرفت .
- حديث ثقلين را مجددا يادآوري نمود كه اگر مي خواهيد دچار گمراهي نشويد از قرآن و اهل بيت (ع ) جدا نشويد , و اين سخن مقدمه اي است براي نكته بعدي .
- بعدازاين كه دست علي (ع ) را بالامي برد واز مردم اقرار مي گيرد كه خدا و رسولش بر آنان ولايت دارند , مي فرمايد : « هر كس كه من مولاي او هستم علي مولاي اوست » يعني همان ولايتي كه براي پيامبر اكرم (ص ) ثبات است , كه ولايت زعامت و حكومت بر آنان باشد , براي علي (ع ) نيز ثابت است .
- جمله « من كنت مولاه و ... » را سه بار و به قول احمد حنبل چهار بار تكرار نمود تا هم تاكيدي شده باشد و هم كساني كه متوجه نشده اند , متوجه شوند.
- در حق كساني كه ولايت علي (ع ) را بپذيرند دعا , و در حق كساني كه آن را رد كند نفرين نمود.
- آيات عديده اي از قرآن ازجمله آيه تبليغ اكمل و ... , مورد استدلال و استشهاد قرار گرفت كه بعدا بيان مي شود.
- تبريك گفتن حاضران و بيعت زن و مرد با امير مومنان (ع ) و ... همه نشانگر اين مطلبند كه هدف , معرفي امامت اميرمومنان (ع ) و تداوم آن بوده است .
باتوجه به اين نكات سراغ آياتي مي رويم كه در خطبه غدير و بعد از آن مورد استدلال و اشاره قرار گرفته و يا بعد از حادثه نازل شده است .
آيه تبليغ يا اعلام امامت
بعد از ثنا و ستايش الهي فرمود : « فاوحي الي ...
« يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ 2اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است , كاملا (به مردم ) برسان , و اگر نكني , رسالت او را انجام نداده اي , خداوند تو را از (خطرات احتمالي ) مردم نگاه مي دارد » . 3
آنگاه ادامه داد كه مردم ! جبرئيل سه بار نازل شده است كه خداوند فرمان داده كه در ميان اين جمع براي سفيد و سياه اعلام كنم كه :
« أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي، وَ اَلْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي ;4که به حقيقت علي بن ابي طالب برادر و وصي و جانشين و پيشواي بعد از من است . »
در منابع اهل سنت مي خوانيم كه اين عباس نقل كرده است كه آيه « يا ايها الرسول ... » در مورد علي (ع ) نازل شد. خداوند به رسول خدا فرمان داد كه در مورد (ولايت ) علي (ع ) تبليغ نمايد. سپس پيامبر خدا دست علي را گرفت و فرمود : هر كس من صاحب اختيار اويم پس علي صاحب اختيار اوست پس خدايا دوست بدار كسي را كه او را دوست بدارد و دشمن بدار كسي كه او را دشمن بدارد » .
علي سرپرست شماست
دومين ايه كه مورد استشهاد پيامبر اكرم (ص ) قرار گرفته آيه ولايت است , حضرت فرمود :
« و هو وليكم بعدالله و رسوله , و قد انزل الله تبارك و تعالي بذلك ايه من كتابه ;
علي صاحب اختيار و ولي شما است بعد از خدا و رسولش .
و در اين آيه در قرآنش نازل فرموده است , آنجا كه مي فرمايد :
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ;6
سرپرست و ولي شما , تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده اند , همانها كه نماز را برپا مي دارند , و در حال ركوع , زكات مي دهند , »
و اين علي بن ابي طالب بود كه اقامه نماز كرد و زكات (صدقه ) در حال ركوع در راه خدا داد . »7
و ضريس از علي (ع ) نقل نموده كه آيه « انما وليكم الله ... » بر پيامبر نازل شد , حضرت به مسجد وارد شدند درحالي كه مردم مشغول نماز بودند , ديد سائلي ايستاده است , پيامبر رو به سائل كرد و فرمود : آيا كسي چيزي به تو داده است عرض كرد : نه يا رسول الله جز ان ركوع كننده (به علي (ع ) اشاره كرد) كه انگشتر خود را به من داد . » 8
علامه شيخ عبدالحسين اميني شصت و شش نفر از دانشمندان اهل حديث و استوانه هاي روايي اهل سنت را با نام و نشاني دقيق كتابهايشان فهرست كرده و متن حديثي را كه حاوي انطباق آيه مذكور با شخص علي (ع ) است از انس بن مالك نقل مي كند و در آخر مي افزايد :
« مضمون اين حديث در اين كتابها موجود است و همه آنها تصريح دارند كه اين آيه در مورد خاتم بخشي حضرت اميرمومنان علي (ع ) در مسجد نبوي نازل گرديده است . » 9
مرتضي را دان ولي اهل ايمان تا ابد چون زديوان ابد دارد مثال « انما » 10
افشاي منافقان
در ادامه مي فرمايد : « از جبرئيل خواستم كه از بيان آيه تبليغ مرا معذور دارد , چرا كه مومنان (راستين ) در اقليت و منافقان و خدعه گران و... فراوانند چنان كه قرآن كريم در باره آنها فرمود : « وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَيْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ ;11 با دهان خود سخني مي گفتيد كه به آن يقين نداشتيد , و آن را كوچك مي پنداشتيد در حالي كه در نزد خدا بزرگ است . »
همانهايي كه مرا آزار دادند , تا آنجا كه مرا اذن (خوش باورم ناميدند)... و خداوند در رد آنها فرمود :
«: وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ ... ;12
از آنها كساني هستند كه پيامبر(ص ) را آزار مي دهند , و مي گويند « او آدم خوش باوري است ! » بگو « خوش باوربودن او به نفس شماست » . ... اگر بخواهم اسامي تك تك آنها را ببرم مي توانم , و اگر به خواهم به شخص آنان اشاره كنم مي توانم , ولكن به خدا در امور آنها(و كارهايشان ) به آنها احترام گذاشتم , با اين حال آيه تبليغ را بايد به گوش مردم برسانم . » 13
اين منافقان همانهايي بودند كه بعد از خطبه غدير و معرفي علي (ع ) به عنوان جانشين پيامبر(ص ) انواع توطئه ها را براي انحراف خلافت از مسير اصلي خود و افتادن آن به دست غاصبان به اجرا گذاشتند كه به نمونه هايي اشاره مي شود.
پی نوشت ها
11 ـ سوره نور , آيه 15
12 ـ سوره توبه , ايه 61
13 ـ بحارالانوار , همان ص 207