آیا امامامان شیعه مدعی حکومت بوده‌اند؟

آیا امامامان شیعه مدعی حکومت بوده‌اند؟

امامان شيعه هرگز مدعي امامت نبوده ‏اند و امامت را شيعيان به آنها نسبت مي‏ دهند.
پيامبران الهي همگي داراي جانشين بوده ‏اند؛ و اين از سنتهاي خداوند متعال مي‏ باشد گرچه اوصياي بعضي از انبياي پيشين خود نبي و پيامبر بوده ‏اند، اما بسياري از جانشينان انبيا، اوصياي خاصي بوده ‏اند كه به مقام نبوت برگزيده نشده ‏اند، ولي هدايت قوم را پس از رحلت آن پيامبر بر عهده مي‏ گرفته ‏اند و به عنوان جانشين پيامبر، اجراي دستورات شريعت آن پيامبر را عهده‏ دار مي ‏شدند و اين امر خود حكايت از اهميت و جايگاه والاي زعامت و رهبري جامعه دارد، به گونه‏ اي كه شأن و جايگاه آن، چنان والاست كه به مردم واگذار نشده است تا هركس را كه خود مي‏ خواهند انتخاب نمايند؛ زيرا واگذاري اين امر به مردم دو محذور عمده در پي خواهد داشت:
اول، ايجاد حساسيت، اختلاف و دو دستگي در ميان مردم مي نمايد.
دوم: مردم داراي شناخت بالايي از افراد نيستند، تا بتوانند اصلح‌ترين فرد را براي اجراي دستورات ديني و رهبري مردم انتخاب نمايند؛ بنا بر اين در طول تاريخ، انبيا اوصياي خود را به اسم و به طور دقيق مشخص مي‏ كرده ‏اند1.
اين شيوه كه در همه شرايع پيشين جاري بوده و سنّت پيامبر مكرّم اسلام (صلي الله عليه وآله) نيز بر همين سنت الهي بنا شده؛ زيرا مي‏ فرمايد: «لتتبعنّ سنن الذين من قبلكم شيراً شبراً»2.
پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) از نخستين روز دعوت آشكار خويش، امامت و رهبري پس از خود مطرح كردند و فرمودند: هركس در اين مجلس مرا تصديق نمايد و به گفته‌‏هاي من ايمان آورد او پس از من جانشين من خواهد بود و به گواهي و شهادت تاريخ، غير از علي بن ابطالب (عليه السّلام) كسي ديگر گفته ‏هاي پيامبر (صلي الله عليه وآله) را تصديق نكرد و نداي پيامبر (صلي الله عليه وآله) را لبيك نگفت و پيامبر نيز وصايت و جانشيني علي بن ابيطالب را اعلان نموده و فرمودند: «ان هذا اخي و وصّيي و خليفتي فيكم فاسمعواله و اطيعوا3؛ همانا بدانيد كه اين علي بن ابيطالب، برادر، وصي و جانشين من خواهد بود، پس حرف او را گوش داده و از او اطاعت كنيد».
در احاديث ديگر نيز پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تعداد امامان (عليه السّلام) را مشخص نموده و فرموده ‏اند: «اسلام عزيز نخواهد شد، مگر آنكه تعداد 12 خليفه بيايند كه همه از قريش‏اند»4 يا خطاب به امام حسن (عليه السّلام) و امام حسين (عليه السّلام) مي‏ فرمايد: «خداوند شما را از من و پدر و مادرتان به عنوان امام انتخاب فرمود و سپس خطاب به امام حسين (عليه السّلام) فرمود: و از فرزندان تو نه نفر را به عنوان امام برگزيد كه همگي داراي فضيلت يكسان هستند، پس از آنها اطاعت كنيد»5.
از اين رو، همه امامان بزرگوار امامت و رهبري ديني و سياسي جامعه را حق خود مي ‏دانسته‏ اند و همواره از آن سخن گفته‏ اند.
امام علي بن ابيطالب (عليه السّلام) در كتاب شريف نهج البلاغه كه در برگيرنده قسمتي از خطابه‏ ها، نامه ‏ها و مواعظ و جملات قصار و حكيمانه آن حضرت است، در موارد گوناگون و متعدد به اين مطلب اشاره نموده و مي ‏فرمايد: «الائمّه من قريش غرسوا في هذا البطن»6.
در جايي ديگر آنان را نگه دارنده راز نهان پيامبر (صلي الله عليه وآله) عزت رسول، ستارگان هدايت، شجره نبوت، ابواب حكمت، سرچشمه علم، اعاده كننده حق و حقيقت و اساس دين معرفي نموده است7.

و يا در وصف آل محمد (صلي الله عليه وآله) مي‏ فرمايد: «هم الائمه الطاهرون و العتره المعصومون»8.
امامان ديگر نيز به اين مطلب تصريح كرده و خود را به عنوان امام منصوب از ناحيه پيامبر (صلي الله عليه وآله) و از اهل بيت آن حضرت معرفي نموده ‏اند.
امام صادق (عليه السّلام) مي‏ فرمايد: «نحن الذين فرض الله طاعتنا»9. يعني ما (اهل بيت) كساني هستيم كه خداوند اطاعت و تبعيت از ما را واجب نموده است.
امام رضا (عليه السّلام) در سفر طوس در شهر نيشابور كه مردم آن ديار از حضرتش تقاضاي حديث نمودند، «قال ابي عن ابيه عن جده .... عن رسول الله قال الله تبارك و تعالي كلمه لا اله الا الله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي» خداوند متعال مي‏ فرمايد: كلمه لا اله الا الله (اعتقاد به توحيد) دژ محكم من است پس هر كس در اين دژ محكم من وارد شود، از عذاب من در امان خواهد بود10.
آنگاه امام به راه افتادند، پس از چند قدم روي به جمعيت نموده، فرمودند: «ولكن بشرطها و شروطها و انا من شروطها». امام در اين حديث، تمام سلسله راويان آن تا زمان پيامبر را كه امامان مي ‏باشند، ذكر مي‏ كند و شرط نجات از عذاب را رسيدن به كلمه طيّبه لا اله الا الله معرفي مي‏ كند و در واقع همان جمله‏ هاي امير المؤمنين و امام صادق (عليه السّلام) را به مردم مي‏ گويد كه براي رسيدن به مقام عبوديت و داخل شدن در حصن حصين لا اله الا الله طريقي غير از اقتداء به اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه وآله) كه اوصياي آن حضرت مي ‏باشند و مقام امامت پس از پيامبر (صلي الله عليه وآله) به آنان رسيده است، وجود ندارد و بايد آنان را شناخت تا به مقام عبوديت محض رسيد.
بنابراين اعتقاد شيعه به امامت و وصايت ائمه اطهار (عليه السّلام) مطلبي است كه پيامبر عظيم الشأن اسلام آن را بارها اعلان فرموده ‏اند و ائمه بزرگوار نيز در طول حيات نوراني و با بركت خويش آن را به مردم گوشزد نموده ‏اند و از روز نخست رحلت پيامبر (صلي الله عليه وآله) عده‏اي از بزرگان صحابه، مانند سلمان، ابوذر، مقداد، عمّار و عبدالله بن عباس پيرو واقعي و فدايي علي (عليه السّلام) گشتند و از آن زمان تاكنون شيعيان چنين بوده و هستند، بنا بر اين ادعاي مقام امامت، تبلور و نمود حقيقي سخنان پيامبر اسلام و امامان معصوم (عليه السّلام) مي ‏باشند، نه سخني و يا فكري ساخته و پرداخته افكار شيعيان.

پی نوشت ها

1. جعفر السبحاني، مفاهيم القرآن، ج 2، ص 170- 169.
2. احمد بن حنبل، المسند، ج 3، ص 84.
3. الطبري، تفسير الطبري، ج19، ص 75.
4. مسلم، صحيح مسلم، ج6، ص 3، كتاب الاماره، باب الناس تبع لقريش.
5. شیخ صدوق ابو جعفر محمد بن علي بن الحسين، كمال الدين و اتمام النعمه، 269/ 12.
6. نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه 144، ص 163.
7. نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه‏هاي 2، 87، 93.
8. رجب البرسي، مشارق انوار في اسرار امير المؤمنين.
9. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، 1/ 187/ 11.
10. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 133 و بحار الانوار، ج 49، ص 127.
منابع: 
 پاسخ به شبهات(1)، ص: 92