شعر چهاردهمین قرن شهادت امام علی (ع) از سوده صرافچی
یک هزار و چهارصد سال است که زمین و زمان نفس گیر است
ابرها هم همیشه منقلب اند ، آسمان گریه دار و دلگیر است
ظلم و کین بین مردمان رایج ، حق مظلوم هم که بی معناست
جای تان خالی است مولا جان ، دولت اینجا بدون تدبیر است
یا علی علم بی شما ، جهل است ، که شما باب علم الانواری
چارده قرن رفته و بی تو ، علم ها جملگی زمین گیر است
می شود کم کنید از سَر ما ، شَرِّ این عالمان وهابی ؟
وقت این جاهلان تکفیری ، روز و شب صرف لعن و تکفیر است
بی شما دست مهربانی نیست ، که نوازش کند یتیمی را
به گمانم که قلب ها سنگی است ، مهربانی به دست تعمیر است
هر چه اطراف خویش می نگرم ، چهره ای از نفاق می بینم
یعنی اینجا تمامِی اعمال ، جلوه ای از ریا و تزویر است
دل هر کس به دلبری شاد است ، عاشقِ هر چه غیر معبود است
دل ما هم چهارده قرن است ، در هوای تو پا به زنجیر است
میِ توحیدی ام بده آقا ، منِ وامانده را مسلمان کن
خسته ام از تمام آدم ها ، خسته از هر که اهل تزویر است
یا علی ! تشنه آب می خواهد ، این خمارت شراب می خواهد
دل ، تو را بی حساب می خواهد ، که نفس در هوات اکسیر است
نام تان آمد و هوایی شد ، دل من رفت باب قبلۀ تو
نجفت حال معنوی دارد ، دل عشاق پیش تان گیر است
*****
با ذکر یا علی دل ما زنده می شود
امشب هوای شعر ، پر از حس مبهم است
شعرم ردیف و قافیه اش ماتم و غم است
امشب دوباره بغض غزل در گلو شکست
احساس و بغض و آه دلم ، هر سه درهم است
امشب چه شد که ساعت غم طی نمی شود؟
گویی طنین ثانیه ها رنگ ماتم است
با ذکر یا علی دل ما زنده می شود
ای جان فدای آنکه مسیحای عالم است
طوفان حزن در دلم آشوب می کند
چون بحر پر خروش ، تلاطم ، دمادم است
میلت به جان و جسم و تن من عجین شده
چون ریشۀ درخت محبت که محکم است
از حجم داغ عشق تو، هستم ز دست رفت
زین رو روان ز دیده ام این اشکِ نم نم است
بعد از چهارده صده از داغ تو هنوز
بر چهرۀ زمین و زمان رنگ ماتم است
بعد از تو چهارده صده در جادۀ زمان
دنبال ردّ پای تو چشمان عالم است
امشب من آمدم که مرا مال خود کنی
امشب دلم خوش است که دل با تو محرم است
سوده صرافچی
(اصفهان)