شعر چهاردهمین قرن شهادت امام علی (ع) از محمد قدسی
چهارده قرن غربت
طپش قلب من وضویی ساخت
در گلو بغض شاعری وا شد
چون که نام تو در دهان چرخید
واژه ها شد ردیف و گیرا شد
***** *****
ای علی! ای بهانۀ شعرم
شعرهایم شروع یک رنگی است
شاعرت شعر سرخ خواهد گفت
شعرهایی که شرح دلتنگی است
***** *****
کوفه بود و اذان و آخر و فجر
دید چشم تو ابن ملجم را
او ز وحشت به رو در افتاده
زیر لب دارد اسم اعظم را
***** *****
شوق دیدار یار در دل تو
بی صدا رفت و کرد بیدارش
چشم بستی به روی شمشیرش
رد شدی تو ز خبث پندارش
***** *****
تو از آن تیغ تیزتر از مرگ
طلب وصل یار می کردی
تو به مقصد رسیدی و عالم
خوب فهمید تو اََبر مردی
***** *****
ضربه ای هولناک آمد و گفت
با منادی َتهَدَّمَت َو الله
ریخت اَرکانِ آسمان در هم
شد به هم آه و اشک ها، همراه
***** *****
کوفه ، مثل تو مصر غربت شد
آه ! یوسف فتاد در ته چاه
تا به امروز پهنۀ گیتی
بوده کنعانِ غربتت ای ماه !
***** *****
یا علی ! فُزُت گفتی و هر سال
کعبه همراه تو همان گوید
یک دهان می شود به ماه رجب
که تو را دم به دم ، ز تو جوید
***** *****
کی اگر فُز ُت گفتن تو نبود
سینۀ او شکاف بر می داشت
بهر دفع سپاه ابره ها
تیغ را بی غلاف بر می داشت
***** *****
از ترک خوردن تنش پیداست
کز غمت داغ بر جگر دارد
رَجَبیّون شود دلش هر سال
که شکافی عجیب بر دارد
***** *****
این ترک خوردنی است هر سالی
از تو دارد دهان گفتن را
از تو این زادگاه یاد گرفت
غربت از دیگران نهفتن را
***** *****
تو رسیدی به وصل جانانه
بی تو ماییم بی کس و تنها
چارده قرن رفته و هر روز
غمی از نو اَمان ُبرَد از ما
***** *****
ای علی ! ای توسل شب من !
تو غریبی غریب را دریاب !
تو که یا اِیُّهَا العَزی ِز منی
غرقِ اَمَّن ُیجیب را دریاب !
***** *****
خضر مایی تو ای علی ! ما را
جرعه ای ده ز چشمۀ ظلمات
چشم ما قرن های بعد از تو
هست شب زنده دار آب حیات
***** *****
ای جهان ! ما چهارده قرن است
که علی را غریب می بینیم
کودکانیم سر به دامن اشک
گُلِ غُربت ز چشم می چینیم
***** *****
در غَمِ آن یَلِ یتیم نواز
کارمان روز و شب پریشانی است
بی حضور بهار باور ها
فصل ها عمدتًا زمستانی است
***** *****
قرن ها هر چه بیشتر گذرد
بیشتر بین ما علی تنهاست
هِق هِق گریه های ما تا حال
نسخه ای ز آن کتابخانه نکاست
***** *****
آه از آن روبهان ، چه بد کردند
با تو ای شیر حق در آن اعصار
چه زبان ها در آمد از حلقوم
و چه سر ها که رفت بر سر دار
***** *****
گرگ های ُگرسنه ، َرم دادند
از سر آن دیار ، آهو را
زاغ با قار قار زشتش داد
کوچ از آن آشیان پرستو را
***** *****
باز را ، جغد بر نمی تابد
ماه را می کَشَد به زیر نقاب
آب ها را به گِل می آلاید
می نشاند به جای آب ، سراب
***** *****
یا علی ! ما چهارده قرن است
بغض فریاد در گلو داریم
هر یک از ما ، چه مشت محکم ها
بر دهان های یاوه گو داریم
***** *****
یا علی ! چاه غربتت ماییم
غم خود را نهان مدار از ما
ما که لا یُمکِّ ُن ال َفرار از تو
و تو لا یُمکِّنُ القَرار از ما
***** *****
چشم ها بعد از آن شهادت تو
دیده هر روز کربلایی نو
روبرو با سقیفه ای تازه
ماجرا پشت ماجرایی نو
***** *****
روزها بی حسین و بی حسن و
بی تو ای پادشاه کشور جان
گرچه هر روز هم شود نوروز
باز هم کهنه است مثل خزان
***** *****
یک هزار و چهار صد سال است
که همه عصرها ، نفس گیر است
گریۀ شیعیانت ای مولا !
دجله وار از مژه سرازیر است
***** *****
اشک چشم انتظار ها یک سو
روی گلبرگ گونه ها جاری است
سوی دیگر ز کودکان یتیم
ناله هاشان چه ناروا جاری است !
***** *****
غربتت از تمام غربت ها
هر نفس بیش و بیشتر گردد
نیست ُامّید رو به راه شدن
تا که وضع زمانه برگردد
***** *****
بعد از این هم ، همیشه مظلومی
تیرهای بلا به سمت شماست
از تو گفتن گناه رهرو تو است
شاهدش داستان کرببلاست
***** *****
یا علی ! ما چهارده قرن است
دیده ایم از مخالفان بیداد
کوچه ها را تمام پرسه زدیم
غربتت را زدیم بس فریاد
***** *****
به جز از عده ای که معدودند
دیگران نیستند ناب و نجیب
عهد نابسته با تو می شکنند
چه عجیب است حالشان چه عجیب!
***** *****
ما به هر عصر از این هوسناکان
کینه های کمر شکن دیدیم
جای یکرنگی و وفاداری
سست عهدی ز مرد و زن دیدیم
***** *****
اگر امروز بین ما بودی
ابن ملجم زیاد می دیدی
خنجر از پشت می زدند به تو
جای صِّحت ، فساد می دیدی
***** *****
در ارادت چو قاب تصویرند
جانِ در تن فسردۀ بی درد
رنگشان ، رنگ نقش سَنگیِ قبر
مثل سنگ مزار ، مرده و سرد
***** *****
هر یکی مست عیش و نوش و هوس
بی تفاوت به لحظۀ فرمان
دست بیعت دراز کرده ولی
عهد نابسته بشکند پیمان
محمد قدسی
(اصفهان)