واژه آیات ثلاث در فرهنگ غدیر

واژه آیات ثلاث در فرهنگ غدیر

فرهنگ واژگان فارسی به فارسی آیات · ( اسم ) جمع آیه. 1- نشانها علامتها. 2 - آیه های قر آن . 3 - معجزات . یا نماز آیات . نمازی که هنگام خسوف و کسوف و زلزله و مانند آن بر مسلمانان واجب است . ثلاث · سه, عدد سه · ( صفت ) 1- ثالث سوم . 2- سه سه . 3- سه گان مثلث . 3 آیه به ماجراى عظیم غدیر اختصاص دارد: 1-آیه 67 سوره مائده 2-آیه 3 سوره مائده . 3-آیه 1 و 2 سوره معارج


آيه67 مائده:

يَأَيهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُك مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِى الْقَوْمَ الْكَفِرِينَ
در آيه دو نكته بطور روشن بيان شده يكى دستوريست كه خداى تعالى به رسول الله (صلى الله عليه و آله ) داده است (البته دستور اكيدى كه پشت سرش فشار و تهديد است ) به اينكه پيغام تازه اى را به بشرابلاغ كند، و يكى هم وعده اى است كه خداى تعالى به رسول خود داده كه او را از خطراتى كه در اين ابلاغ ممكن است متوجه وى شود نگهدارى كند.(الميزان)
اين آيه به دلايلى كه خواهد آمد مربوط به جانشينى حضرت على‏ عليه السلام و نصب او به ولايت در غدير خم به هنگام برگشت پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله از سفر حج در سال دهم هجرى است. جالب اينكه اين آيه در ميان دو آيه‏ اى قرار گرفته كه مربوط به اقامه كتاب آسمانى است و شايد اشاره به اين باشد كه ميان رهبر معصوم و اقامه‏ى كتاب آسمانى، پيوند محكمى برقرار است. آرى، امام است كه مى‏ تواند كتاب آسمانى را به پا دارد و اين كتاب خداست كه مى ‏تواند امام واقعى را معرّفى كند.
همه‏ ى مفسّران شيعه به اتكاى روايات اهل بيت عليهم السلام و نيز بعضى از مفسّران اهل‏سنت به عنوان يكى از مصاديق، آيه را مربوط به نصب حضرت على ‏عليه السلام در غدير خم به ولايت و امامت دانسته‏ اند.(1) جالب آنكه صاحب تفسير المنار از مسند احمد و ترمذى و نسائى و ابن ماجه، حديثِ «مَن كنتُ مولاه فعلىّ مولاه» را با سند صحيح و موثّق بيان كرده است و سپس با دو جمله به خيال خود در آن تشكيك نموده است: اوّل اينكه مراد از ولايت، دوستى است. (غافل از آنكه دوستى نياز به بيعت گرفتن و تبريك گفتن و آن همه تشريفات در غدير خم نداشت) دوّم آنكه اگر حضرت على‏ عليه السلام امام و رهبر بعد از رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله بود، چرا فرياد نزد و ماجراى نصب خود را در غدير نگفت؟! (غافل از آنكه در سراسر نهج‏البلاغه و كلمات حضرت على‏عليه السلام ناله‏ ها و فريادها مطرح است، ولى صاحب المنار گويا آن ناله ‏ها و فريادها را نشنيده است. (2)
در تمام قرآن تنها در اين آيه است كه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله نسبت به كتمان پيام، تهديد شده كه اگر نگويى، تمام آنچه را كه در 23 سال رسالت گفته ‏اى هدر مى‏ رود. پس بايد ديد چه پيام مهمى است كه اين گونه بيان مى ‏شود؟
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به حضرت على ‏عليه السلام فرمود: «لو لم‏ابلغ ما اُمرت به من ولايتك لحبط عملى» اگر آنچه درباره ولايت تو است به مردم نرسانم تمام اعمال من محو مى ‏شود. (3)
در اين آيه چند نكته است كه جهت‏ گيرى محتوايى آن را روشن مى ‏كند:
  •  سوره مائده، در اواخر عمر شريف پيامبر نازل شده است.
  • - در اين آيه، بجاى «يا أيّها النّبى»، تعبير «يا أيّها الرّسول» آمده است، كه نشانه‏ى يك رسالت مهم است.
  •  به جاى فرمان «أبلغ»، فرمان «بَلّغ» آمده كه نشانه‏ى ابلاغ قطعى ورسمى ومهم است.
  •  پيامبر نسبت به نرساندن يك پيام مهم تهديد شده كه اگر نگويد، همه‏ى زحماتش به هدر مى‏ رود.
  •  رسول خداصلى الله عليه وآله از عواقب كارى هراس دارد كه خداوند او را دلدارى مى‏دهد كه ما تو را از شر مردم نگه مى ‏داريم.
  • پيامبر، از جان خود نمى ترسد. زيرا در روزگار تنهايى كه با بت‏ها مبارزه مى‏كرد و در جنگ‏ها كه با مشركين درگيرى نظامى داشت، از خطرها نمى‏ ترسيد. (در حالى كه سنگباران مى شد، و يارانش شكنجه مى ‏شدند، حالا در اواخر عمر و در ميان اين همه يار بترسد؟!)
  •  در آيه، پيامى است كه به لحاظ اهميّت، با همه پيام‏هاى دوران نبوّت و رسالت، برابر است كه اگر اين پيام به مردم نرسد، گويا همه‏ ى پيام‏ ها محو مى ‏شود.
  •  محتواى پيام، بايد مسأله‏ اى اساسى باشد، وگرنه در مسائل جزئى و فردى، اين همه تهديد و دلدارى لازم نيست.
  •  پيام آيه، مربوط به توحيد و نبوّت و معاد نيست، چون اين اصول، در روزهاى اوّل بعثت در مكّه بيان شده و نيازى به اين همه سفارش در اواخر عمر آن حضرت ندارد.
  •  پيام آيه، مربوط به نماز، روزه، حج، زكات، خمس وجهاد هم نيست، چون اينها در طول 23 سال دعوت پيامبر بيان شده و مردم نيز به آن عمل كرده‏ اند و هراسى در كار نبوده است.
پس، محتواى اين پيام مهم كه در اواخر عمر شريف پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده چيست؟
روايات بسيارى از شيعه و سنّى، ما را از تحيّر نجات داده و راه را نشان مى ‏دهد. روايات مى‏ گويد: آيه مربوط به هجدهم ذيحجه سال دهم‏ هجرى در سفر حجةالوداع پيامبر اسلام است، كه آن حضرت در بازگشت به سوى مدينه، در مكانى به نام «غدير خم» به امر الهى فرمان توقّف داد و همه در اين منطقه جمع شدند. مكانى كه هم آب و درخت داشت و در گرماى حجاز، كارساز بود و هم محلّ جداشدن كاروان‏هاى زائران مكّه بود و اهل يمن، عراق، شام، مدينه و حبشه از هم جدا مى‏ شدند.
در آنجا، پيامبر خدا در ميان انبوه ياران، بر فراز منبرى از جهاز شتران قرار گرفت و خطبه‏ اى طولانى خواند. ابتداى خطبه، توحيد، نبوّت و معاد بود كه تازگى نداشت. سخن تازه از آنجا بود كه پيامبر، خبر از رحلت خود داد و نظر مسلمانان را نسبت به خود جويا شد. همه نسبت به كرامت و عظمت و خدمت و رسالت او در حد اعلا اقرار كردند. وقتى مطمئن شد كه صدايش به همه‏ ى مردم، در چهار طرف مى رسد، پيام مهم خود را نسبت به آينده بيان كرد. و فرمود: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه» هر كه من مولاى اويم، اين علىّ مولاى اوست و بدين وسيله جانشينى حضرت على‏ عليه السلام را براى پس از خود به صراحت اعلام داشت. امّا پس از وفاتش، وقتى حضرت زهراعليها السلام به در خانه‏ هاى مردم مى‏ رفت و مى ‏گفت: مگر نبوديد و نشنيديد كه رسول خدا در غدير خم چه فرمود؟
مى‏ گفتند: ما در غدير خم، در فاصله دورى بوديم و صداى پيامبر را نمى ‏شنيديم!! اللّه اكبر از كتمان، از ترس، از بى ‏وفايى و از دروغ گفتن به دختر پيامبر خدا.
آرى، مردم با دو شاهد، حقّ خود را مى ‏گيرند، ولى حضرت على عليه السلام با وجود ده‏ها هزار شاهد، نتوانست حقّ خود را بگيرد. امان از حبّ دنيا، حسادت و كينه ‏هاى بدر و خيبر و حنين كه نسبت به حضرت علىّ عليه السلام در دل داشتند.
امام باقرعليه السلام فرمودند:
 «بُنى الاسلام على خمس على الصلاة و الزّكاة و الصوم و الحج و الولاية و لم يناد بشى‏ء كما نودى بالولاية فاخذ النّاس باربع و تركوا هذه»، اسلام بر پنج چيز استوار است: بر نماز، زكات، روزه، زكات و ولايت اهل‏بيت و چيزى به اندازه‏ى ولايت مورد توجّه نبود، امّا مردم چهارتاى آن را پذيرفتند و ولايت را ترك كردند! (4)
امام رضاعليه السلام فرمود:
 بعد از نزول اين آيه كه خداوند ضامن حفظ رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله شد، «واللَّه يعصمك من النّاس» پيامبر هر نوع تقيّه را از خود دور كرد. (5) (تفسیرنور)

 آيه3مائده:

حُرِّمَت عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لحَْمُ الخِْنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترَدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ مَا أَكلَ السبُعُ إِلا مَا ذَكَّيْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلى النُّصبِ وَ أَن تَستَقْسِمُوا بِالاَزْلَمِ ذَلِكُمْ فِسقٌ الْيَوْمَ يَئس الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلا تخْشوْهُمْ وَ اخْشوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْت لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتمَمْت عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضِيت لَكُمُ الاسلَمَ دِيناً فَمَنِ اضطرَّ فى مخْمَصةٍ غَيرَ مُتَجَانِفٍ لاثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
دو مطلب جداى از هم در اين آيه بيان شده است، يك مطلب مربوط به تحريم گوشت‏هاى حرام، مگر در موارد اضطرارى و مطلب ديگر مربوط به كامل شدن دين و يأس كفّار كه اين قسمت كاملاً مستقلّ است، به چند دليل:
  •  يأس كفّار از دين، به خوردن گوشت مردار يا نخوردن آن ارتباطى ندارد.
  •  رواياتى كه از طريق شيعه و سنى در شأن نزول آيه آمده، در مقام بيان جمله‏ى «اليوم يئس الّذين كفروا» و «أليوم اكملت لكم دينكم» است، نه مربوط به جملات قبل و بعد آن، كه درباره احكام مردار است.
  • طبق روايات شيعه وسنّى، اين قسمت از آيه: «اليوم اكملت...» پس از نصب علىّ‏بن ابى ‏طالب ‏عليهما السلام به امامت در غديرخم نازل شده است.
  •  غير از دلائل نقلى، تحليل عقلى نيز همين را مى‏رساند، چون چهار ويژگى مهم براى آن روز بيان شده است: 1- روز يأس كافران، 2- روز كمال‏دين، 3- روز اتمام‏ نعمت الهى بر مردم، 4- روزى كه اسلام به عنوان «دين» و يك مذهب كامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است.(تفسیرنور)
با توجه به مجموع مطالبى كه در رابطه با آيه اكمال دين مطرح شده روشن مى ‏شود كه امامت و ولايت از اركانى است كه با تحقق آن، هم كفار مأيوس مى ‏شوند و هم دين كامل مى ‏گردد و هم نعمت خدا به پايان مى‏رسد و هم دين اسلام به عنوان دين پسنديده مرضىّ خدا قرار مى‏گيرد. بنابراين پذيرش امامت و ولايت به عنوان امرى اعتقادى از اهميت فوق العاده‏ اى برخوردار است كه همگان بايد آن را بپذيرند و به آن ايمان پيدا كنند.

آیه1-2معارج:

سَأَلَ سَآئِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ. لِّلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ
«معارج» جمع «مَعرج» به معناى محلّ عروج و صعود است و مراد از آن، آسمان‏هاست كه محلّ نزول و عروج فرشتگان مى ‏باشد.
مرحوم علامه امينى ‏قدس سره در كتاب شريف الغدير(6) نام سى نفر از بزرگان مفسّرين و محدّثين، از قرن سوم هجرى تا قرن چهاردهم را نقل كرده كه گفته ‏اند: 
شأن نزول آيه «سأل سائل» مربوط به شخصى مى ‏باشد كه به پيغمبر گفت: نصب اميرالمؤمنين به خلافت در روز غدير از طرف خودت بود يا از طرف خدا؟! ما را به حج و روزه و زكات فرمان دادى و ما قبول كرديم، امّا راضى نشدى، تا آن كه پسر عموى خودت را بر ما حاكم كردى! سپس گفت: «اللّهم اِن كان هذا هو الحقّ من عندك فامطر علينا حجارة من السماء»(7) خدايا اگر اين امر حق است از آسمان سنگى بباران (تا نابود شويم و شاهد چنين روزى نباشيم). سنگى فرود آمد و او نابود شد و اين آيه نازل شد. «سأل سائل بعذاب واقع»


پی نوشت ها

1) تفاسير كبير فخررازى و المنار. 2) اين سطرها را در شب شهادت حضرت على‏ عليه السلام، نيمه شب 21 ماه رمضان 1380 نوشتم. 3) تفسير نورالثقلين وامالى صدوق،ص‏400. 4) كافى، ج‏2، ص‏18. 5) تفسير نورالثقلين و عيون اخبارالرضا، ج‏2، ص‏130. 6) الغدير، ج‏1، ص 239 تا 246. 7) انفال، 32.