واژه رب در فرهنگ غدیر

واژه رب در فرهنگ غدیر

رب پروردگار, خداوند, مالک, مصلح, ارباب وربوب جمع,

توحید ربوبیت
ربوبیت از جمله روابطی که بین خدا و خلق، لحاظ می شود اینست که مخلوقات نه تنها در اصل وجود و پیدایش شان نیازمند به خدا هستند بلکه همه شئون وجودی آنها وابسته به خدای متعال است و هیچگونه استقلالی ندارند و او به هر نحوی که بخواهد در آنها تصرف می کند و امورشان را تدبیر می نماید.
هنگامی که این رابطه را به صورت کلی در نظر بگیریم مفهوم ربوبیت ، انتزاع می شود که لازمه آن تدابیر امور است و مصادیق فراوانی، مانند حفظ و نگهداری کردن، حیات بخشیدن و میراندن، روزی دادن، به رشد و کمال رساندن، راهنمایی کردن و مورد امر و نهی قراردادن و... دارد.
شئون مختلف ربوبیت را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد: ربوبیت تکوینی که شامل اداره امور همه موجودات و تامین نیازمندی های آنها و در یک کلمه «کارگردانی جهان » می شود، و ربوبیت تشریعی که اختصاص به موجودات ذی شعور و مختار دارد و شامل مسائلی از قبیل فرستادن انبیاء و نازل کردن کتب آسمانی و تعیین وظایف و تکالیف و جعل احکام و قوانین می گردد.بر همین اساس زمانی که خداوند بواسطه ربوبیتش پیامبر اکرم(ص) را برای هدایت مردم فرستاد،بعد از او نیز جانشینانی معصوم تعیین نمود و پیامبر اکرم(ص)این رسالت عظیم را در روز 18 ذی الحجه سال دهم هجرت در غدیر خم به منصه ظهور رساند.
حاصل آنکه:ربوبیت مطلقه الهی بین معنی است که مخلوقات در همه شئون وجودی، وابسته به خدای متعال هستند و وابستگی هایی که به یکدیگر دارند سر انجام، به وابستگی همه آنها به آفریننده، منتهی می شود و اوست که بعضی از آفریدگان را بوسیله بعضی دیگر اداره می کند و روزی خواران را بوسیله روزیهایی که می آفرینند روزی می دهد، و موجودات ذی شعور را با وسایل درونی (مانند عقل و سایر قوای ادراکی)و با وسایل بیرونی (مانند پیامبران و کتب آسمانی) هدایت می کند و برای مکلفین، احکام و قوانینی وضع، و وظایف و تکالیفی تعیین می کند.
بادقت در مفهوم خالقیت و ربوبیت روشن می شود که این دو با یکدیگر تلازم دارند و محال است رب جهان غیر از خالق آن باشد بلکه همان کسی که مخلوقات را با ویژگیهای خاص و وابستگی به یکدیگر می آفریند آنها را نگهداری و اداره هم می کند. و در حقیقت، مفهومربوبیت ، و تدبیر، از کیفیت آفرینش مخلوقات و همبستگی آنها انتزاع می شود.


اعتقاد به ربوبیت خدا

ریشه ربوبیت «رب » است و راغب اصفهانی آن را این چنین معنا کرده است: «الرب فی الاصل: التربیة، و هو انشاء الشئ حالا فحالا الی حد التمام » یعنی: «رب » در اصل به معنای تربیت است و آن ایجاد و مراقبت لحظه به لحظه از چیزی تا سرحد کمال است.
و بر اساس تصریح فیروزآبادی و نیز راغب اصفهانی و دیگران از اهل لغت کلمه «رب » اگر به چیزی اضافه نشود جز به خداوند اطلاق نمی شود. و در صورت اضافه مانند: رب الدار، رب الابل و مانند آن به معنای مالک و صاحب آن چیز خواهد بود و به غیر خدا نیز گفته می شود، گر چه اطلاق آن در باره او نیز صحیح است. و آن گونه که از آموزشهای قرآنی به دست می آید از ارکان اصلی و بنیادین دعا، اعتقاد و باور قلبی به ربوبیت حق است. و خاستگاه واقعی دعا قلبی است که ایمان به ربوبیت او در آن راسخ و متجلی باشد.
«ربوبیت » وجهه پروردگاری مبدء هستی در کنار آفریدگاری اوست «تربیت » نیز از همین ریشه است و تنها مربی جهان و مربی حقیقی و واقعی انسان نیز هموست. و به دنبال این باور است که انسان در حال رشد و بالندگی و محتاج دست گیری با احساس بیچارگی و پریشان حالی فقط رو به سوی او می آورد و تنها از او کمک می خواهد.

یهودیان و ربوبیت حق

بنا بر مفاد برخی روایات، قوم یهود معتقد بودند که خداوند از کار عالم فارغ شده و مانند ساعتی که پس از کوک کردن آن، به طور خودکار عمل می کند، آن چه در جهان پیش می آید از دست خدا خارج است و او پس از آفرینش هستی هیچ نقشی در تغییر و تبدیل و تقدیم و تاخیر حوادث ندارد و دست او از این جهت بسته است. و بر طبق این روایات، قرآن کریم نیز حکایت این رای آنان را کرده است. آنجا که می فرماید: و قالت الیهود یدالله مغلولة » قوم یهود گفتند دست خدا بسته است ».
بر مبنای این نظر، اساسا در جهان مدیریتی وجود ندارد و ربوبیتی  در کار نیست و آن چه هست تنها بر طبق جبر حاصل می گردد.

مشرکان جاهلی و ربوبیت

مشابه این عقیده، گرایش مردم جاهلی و بت پرستان عصر نزول قرآن است آنها مطابق آیات قرآنی، منشا هستی و اصل وجود را خدای بزرگ می دانستند ولی اداره عالم و پروردگاری آن را به بتان نسبت می دادند.
قرآن کریم در برخی آیات می فرماید: اگر از آنها بپرسی آسمان و زمین را چه کسی آفریده است؟ در جواب می گویند: خدا آن را به وجود آورده است. در حالی که مفاد برخی دیگر از آیات این است که آنان غیر خدا را «رب » خود می دانستند. شاید منشا اصلی این اشتباه بزرگ در عرصه گرایشهای اعتقادی بشری این باشد که صاحبان این اندیشه غلط به درستی به نحوه آفرینش موجودات پی نبرده بودند و این انحراف ناشی از خطایی بزرگتر است. و آن قیاس پیدایش جهان هستی با چگونگی برخی آثار پدید آمده از انسان است.


آنها با مشاهده این که وقتی از ترکیب برخی مواد، به وسیله انسان دستگاهی و اثری بوجود می آید دیگران که سازنده آن نیستند نیز، می توانند آن را اداره کنند و ممکن است ارتباط آن را با سازنده آن قطع کرد، کار خدا رابر همین امر قیاس کردند و آن را موضوعی ممکن دانسته و معتقد شدند، خداوند ربوبیت جهان را پس از ایجاد آن به وسائط داده و آنها مدیر و مدبراند.
در صورتی که اگر آنان ساحت فکر خود را از این اعتقاد ناصواب پاک می کردند، هیچگاه در این مهلکه عظیم و این پرتگاه هولناک گرفتار نمی آمدند.
بنا بر تعالیم دینی و براهین عقلی و عرفانی، صدور موجودات از مبدء هستی مانند صدور نور خورشید از آن است. یعنی همان گونه که شعاع خورشید بستگی تمام به اشراق آن دارد و اگر لحظه ای تابش آن قطع شود، سراسر منظومه شمسی به ظلمتکده ای تبدیل خواهد گشت. اساس عالم نیز به گونه ای است که فرضا چنانچه کمتر از آنی عنایت حق و اراده و وجهه او از جهان گسسته شود نشانی از هیچ موجودی نخواهی یافت و این عین ربوبیت است.
بنابر این محال است چنین صدوری همراه با پروردگاری حق بر هستی نباشد و لذا در یکی از آیات قرآنی که در این زمینه آمده و قبلا اشاره شد، پس از آن که می فرماید: مشرکان خلقت آسمان و زمین را از خدا می دانند. می فرماید: «فانی یؤفکون » اینان با اعراض از طریق حق، به کجا روی آورده اند؟
راغب اصفهانی «افک » را این چنین معنا می کند: «الافک کل مصروف عن وجهه الذی یحق ان یکون علیه ». یعنی «افک » به هر چیزی گویند که وجهه اصلی خود را از دست داده باشد و از طریق شایسته خود منحرف شده باشد.
بنابراین مقصود از آیه کریمه این است که نتیجه قهری پذیرش خلقت آسمان و زمین به دست خداوند تسلیم و باور به ربوبیت او و سپس پرستش و اطاعت اوست. و اینان که در برابر غیر آفریدگار جهان کرنش می کنند و جز او را می پرستند، به بیراهه می روند و از التزام به لازمه قهری عقیده خود دور افتاده اند.
و در آیه ای دیگر، پس از ذکر این اقرار می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ» یعنی: سپاس خدا را که به چنین امری اقرار می کنند، ولی چرا اندیشه ای متناقض آن دارند؟ و به ربوبیت غیر خدا معتقدند؟ علت آن است که آنان از درک این خطای آشکار در صحنه اعتقادات خود ناتوانند.
و نیز می فرماید: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ یعنی همه آسمانیان و زمینیان از او می طلبند و او هر روز در شانی از تدبیر عالم است.
و دور نیست که مقصود از این طلب، همان نیاز و فقر ذاتی و احتیاج طبیعی باشد که تمامی موجودات را فرا گرفته و برای آنان لحظه ای انقطاع از مبدء، متصور نیست.
البته بر اساس آیاتی از قرآن مجید، مشرکان مکه نه تنها اصل آفرینش را از آن خداوند می دانستند بلکه حوادثی از قبیل باد و باران و روزی و حتی تدبیر مجموعه نظام هستی را به او مستند می کردند.
و لذا ممکن است گفته شود: بت پرستان جاهلی گر چه اصل آفرینش را در کل آن و نیز در حوادث جزئی به خدای بزرگ منتسب می کردند و همچنین تدبیر نظام کلی هستی وربوبیتو تدبیر معبودها را در دست او می دانستند ولی بر این باور بودند که خدای متعال،ربوبیت نسبت به حوادث جزئی را به شرکاء واگذار کرده و آنهایند که به تدبیر امور مشغول اند.
قریب به همین مطلب را، علامه طباطبایی در تفسیر «المیزان » بیان فرموده است.
ایشان می فرماید: «به اعتقاد مشرکان جاهلی ارباب و خدایان آنها موجودات ممکن و مخلوق خدای متعال بودند که تدبیر امور، بر اساس منزلت هر کدام بدو تفویض گردیده و کار خداوند را تنها در آفرینش و ایجاد منحصر می دانستند گذشته از این که او را رب ارباب و مدبر امر خدایان می شمردند.»
بنابر این فرق بین عقیده یهود و مشرکان جاهلی در این بود که آنان اساسا برای جهان مدیریتی قایل نبودند و اینان گرچه اصل آن را پذیرفته بودند ولی آنان را به غیر خدا نسبت می دادند.
 

قرآن و ربوبیت حق

برعکس این دو دیدگاه، در نظرگاه قرآنی و توحیدی، خداوند همچنان که خالق است مربی نیز هست، هم آفریدگار است و هم پروردگار. دست او بسته نیست، «بل یداه مبسوطتان » هر دو دست او باز است. بسطی بی نهایت و بی مرز، با وصف اطلاق که هیچ قیدی برایش متصور نیست. نه تنها از کار جهان فارغ نشده است بل: «کل یوم هو فی شان » یعنی هر روز او در شانی از تدبیر امور عالم است.
قرآن کریم در جهت مبارزه با آن فکر انحرافی و باطل و تثبیت ربوبیت مطلق حق در جای جای آیات نورانی خود خدای را بدین وصف توصیف کرده و با این عنوان یاد کرده است و در آن نزدیک به هزار بار واژه «رب » در صورتهای مختلف بر ذات باری اطلاق گردیده است.
در دیدگاه قرآن کریم نه تنها تدبیر مجموعه نظام هستی در دست اوست، بلکهربوبیتو اداره نظامات جزئی نیز مخصوص خداوند است.
از انسیان گرفته تا جنیان و ملائک، از زمین تا آسمان، از سرزمین حاصلخیز تا شکافتن ظلمت شب در سپیده دم، و در نهایت همه جهانیان و عوالم، تحت ربوبیت و پروردگاری آن ذات مقدس است.