واژه صمد در فرهنگ غدیر
( صفت ) 1 - بی نیاز غنی . 2 - آنکه دیگران بدان نیازمندند . 3 - یکی از نامهای خدای تعالی .
الله الصمد (اخلاص آيه 2)
براى صمد در روايات و كلمات مفسران و ارباب لغت معانى زيادى ذكر شده است : راغب در مفردات مى گويد : صمد به معنى آقا و بزرگى است كه براى انجام كارها به سوى او مىروند ، و بعضى گفته اند : صمد به معنى چيزى است كه تو خالى نيست بلكه پر است.
در مقاييس اللغة آمده است كه صمد دو ريشه اصلى دارد : يكى به معنى قصد است ، و ديگرى به معنى صلابت و استحكام و اينكه به خداوند متعال صمد گفته مىشود به خاطر اين است كه بندگانش قصد درگاه او مى كنند.و شايد به همين مناسبت است كه معانى متعدد زير نيز در كتب لغت براى صمد ذكر شده است : شخص بزرگى كه در منتهاى عظمت است ، و كسى كه مردم در حوائج خويش به سوى او مى روند كسى كه برتر از او چيزى نيست ، كسى كه دائم و باقى بعد از فناى خلق است.لذا امام حسين بن على (عليهم االسلام) در حديثى براى صمد پنج معنى بيان فرموده :
- صمد كسى است كه در منتهاى سيادت و آقائى است.
- صمد ذاتى است دائم ازلى و جاودانى.
- صمد وجودى است كه جوف ندارد.
- صمد كسى است كه نمى خورد و نمى آشامد.
- صمد كسى است كه نمى خوابد .
در عبارت ديگرى آمده است صمد كسى است كه قائم به نفس است و بى نياز از غير.
صمد كسى است كه تغييرات و كون و فساد ندارد.
از امام على بن الحسين (عليهم السلام) نقل شده است كه فرمود صمد كسى است كه شريك ندارد ، و حفظ چيزى براى او مشكل نيست ، و چيزى از او مخفى نمى ماند.
بعضى نيز گفته اند : صمد كسى است كه هر وقت چيزى را اراده كند مى گويد موجود باش ، آن هم فورا موجود مى شود.
در حديثى آمده است كه اهل بصره نامه اى به محضر امام حسين (عليه السلام) نوشتند ، و از معنى صمد سؤال كردند ، امام (عليه السلام) در پاسخ آنها فرمود :
بسم الله الرحمن الرحيم ، اما بعد در قرآن مجادله و گفتگو بدون آگاهى نكنيد ، چرا كه من از جدم رسول الله شنيدم مى فرمود : هر كس بدون علم سخن بگويد بايد در محلى از آتش كه براى او تعيين شده جاى گيرد ، خداوند خودش صمد را تفسير فرموده است : لم يلد ولم يولد و لم يكن له كفوا احد: نه زاد ، و نه زاده شد و احدى مانند او نيست ، ... آرى خداوند صمد كسى است كه از چيزى به وجود نيامده ، و در چيزى وجود ندارد ، و بر چيزى قرار نگرفته ، آفريننده اشياء و خالق آنها است ، همه چيز را به قدرتش به وجود آورده ، آنچه را براى فنا آفريده به اراده اش از هم متلاشى مى شود ، و آنچه را براى بقاء خلق كرده به علمش باقى مى ماند ، اين است خداوند صمد ... .
و بالاخره در حديث ديگرى مى خوانيم كه محمد بن حنفيه از امير مؤمنان على (عليهالسلام) در باره صمد سؤال كرد حضرت (عليه السلام) فرمود :
تاويل صمد آن است كه او نه اسم است و نه جسم ، نه مانند و نه شبيه دارد ، و نه صورت و نه تمثال نه حد و حدود ، نه محل و نه مكان ، نه كيف و نه اين نه اينجا و نه آنجا ، نه پر است و نه خالى ، نه ايستاده است و نه نشسته ، نه سكون دارد و نه حركت ، نه ظلمانى است نه نورانى ، نه روحانى است و نه نفسانى ، و در عين حال هيچ محلى از او خالى نيست ، و هيچ مكانى گنجايش او را ندارد ، نه رنگ دارد و نه بر قلب انسانى خطور كرده ، و نه بو براى او موجود است ، همه اينها از ذات پاكش منتفى است .
اين حديث به خوبى نشان مىدهد كه صمد مفهوم بسيار جامع و وسيعى دارد كه هر گونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفى مى كند ، چرا كه اسم هاى مشخص و محدود ، و همچنين جسميت و رنگ و بو و مكان و سكون و حركت و كيفيت و حد و حدود و مانند اينها ، همه از صفات ممكنات و مخلوقات است ، بلكه غالبا اوصاف جهان ماده است ، و مى دانيم خداوند از همه اينها برتر و بالاتر است.
در اكتشافات اخير آمده است كه تمام اشياء جهان ماده ، از ذرات بسيار كوچكى بنام اتم تشكيل يافته ، و اتم خود نيز مركب از دو قسمت عمده است : هسته مركزى ، و الكترون هائى كه به دور آن در گردش است ، و عجب اينكه در ميان آن هسته و الكترونها فاصله زيادى وجود دارد ( البته زياد در مقايسه با حجم اتم ) به طورى كه اگر اين فاصله برداشته شود اجسام به قدرى كوچك مى شوند كه براى ما حيرت آور است.مثلا اگر فاصله هاى اتمى ذرات وجود يك انسان را بردارند و او را كاملا فشرده كنند ممكن است به صورت ذرهاى درآيد كه ديدنش با چشم مشكل باشد ولى با اين حال تمام وزن بدن يك انسان را دارا است ( مثلا همين ذره ناچيز 60 كيلو وزن دارد).
بعضى با استفاده از اين اكتشاف علمى و با توجه به اينكه يكى از معانى صمد وجودى است كه تو خالى و اجوف نيست ، چنين نتيجه گرفته اند كه قرآن مى خواهد با اين تعبير هر گونه جسمانيتى را از خدا نفى كند ، چرا كه تمام اجسام از اتم تشكيل يافته اند ، و اتم تو خالى است ، و به اين ترتيب آيه مى تواند يكى از معجزات علمى قرآن باشد .
ولى نبايد فراموش كرد كه صمد در اصل لغت به معنى شخص بزرگى است كه همه نيازمندان به سوى او مىروند و از هر نظر پر و كامل است ، و ظاهرا بقيه معانى و تفسيرهاى ديگرى كه براى آن ذكر شده ، به همين ريشه باز مىگردد.
امام جواد عليه السلام در معناى «صمد» فرمود: «سيّدٌ مصمودٌ اليه: او بزرگى است كه موجودات به او رجوع مىكنند و محتاج اويند.» نظير آيه «انّ الى ربّك المنتهى».
امام حسين عليه السلام در پاسخ اهل بصره كه از معناى صمد سؤال كرده بودند، فرمود: معناى صَمد همان جملات پس از آن يعنى «لم يلد و لم يولد» است.
حضرت على عليه السلام در تفسير صَمد فرمود:
«هو اللّه الصمد الّذى لا من شىء و لا فى شىء و لا على شىء، مبدع الأشياء وخالقها و منشئ الأشياء بقدرته، يتلاشى ما خلق للفناء بمشيّته و يبقى ما خلق للبقاءبعلمه»(257) خداوند صمد است، يعنى از چيزى به وجود نيامده، در چيزى فرو نرفته، و برچيزى قرار نگرفته است، آفريننده اشياء و خالق آنها است، همه چيز را به قدرتش پديدآورده، آنچه براى فنا آفريده به اراده اش از هم متلاشى مىشود و آنچه براى بقاء خلقكرده به علمش باقى مى ماند.
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر اهلش را پيدامى كردم از همين كلمه «صمد» توحيد و اسلام و ايمان را استخراج مىكردم.