امامت و گستره آن
معنای امامت
امامت آن است که شخص به گونهای باشد که غیر او به او اقتدا کند به این صورت که اعمال و رفتار و گفتار خود را با قصد تبعیت با افعال و گفتار او تطبیق دهد.[۱] و با نگاهی دیگر کسى که متصدى حفظ و نگهدارى دين آسمانى است و از جانب خدا به اين سمت اختصاص يافته «امام» ناميده مى شود. چنان که کسى که حامل روح وحى و نبوت و متصدى اخذ و دريافت احکام و شرايع آسمانى از جانب خدا مى باشد «نبى» نام دارد.[۲]
مناصب امام
آيين اسلام زندگانى عموم بشر را از هم از جهت حیات صوری و هم از جهت حیات معنوی مورد بررسى قرار داده و راهنمايى مىكند. از همین رو امامت و پيشوائى دينى نیز در اسلام از هر دو جهت مورد توجه قرار میگيرد و امام از جهت حیات صوری بيان معارف و احكام اسلام را مینماید و رهبر حكومت اسلامى است و از جهت حیات معنوی رهبرى و ارشاد حيات معنوى افراد جامعه را مینماید.[۳]
نصب امام
بیشک عقل سلیم حکم میکند كسى كه متصدى اداره جهات خطیر نامبرده است و پيشوائى جماعت را در آن جهات به عهده دارد، از ناحيه خدا و رسول بايد تعيين شود و اگر به فرض محال تعيين زمامدار جامعه اسلامى در شرع اسلام به خود مردم مسلمان واگذار شده بود باز لازم بود پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم بيانات شافى در اين خصوص كرده باشد و دستورات كافى بايست بدهد تا مردم در مسئلهاى كه اساسا بقا و رشد جامعه اسلامى و حيات شعائر دين به آن متوقف و استوار است، بيدار و هشيار باشند.
و حال آن كه از چنين بيان نبوى و دستور دينى خبرى نيست. لذا ناگزیر بایستی پذیرفت که پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم متصدی این مقام را برای پس از خود به امر خدا تعيين فرموده است که در واقع نیز چنین است و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به موجب اخبار متواترى كه عامه و خاصه در جوامع حديث نقل كردهاند، همچون حديث غدير و حديث سفينه و حديث ثقلين و حديث حق و حديث منزلت و حديث دعوت عشيره اقربين و غير آنها این مهم را انجام دادهاند.
علاوه بر آن به موجب اخبار متواتر فریقین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از فتن و گرفتاريهايى كه پس از رحلتش دامنگير جامعه اسلامى شد و فسادهايى كه در پيكره اسلام رخنه كرد مانند حكومت آل مروان و غير ايشان كه آيين پاك را فداى ناپاكيها و بىبندوباريهاى خود ساختند، تفصيلاً خبر داده است و چگونه ممكن است كه از جزئيات حوادث و گرفتاريهاى سالها و هزاران سالهاى پس از خود غفلت نكند و سخن گويد.
ولى از مهمترين وضعى كه بايد در اولين لحظات پس از مرگش گويد، به وجود آيد غفلت كند! يا اهمال ورزد و امرى به اين سادگى (از يك طرف) و به اين اهميت (از طرف ديگر) به ناچيز گيرد و با اين كه به طبيعىترين و عادىترين كارها مانند خوردن و نوشيدن و خوابيدن، مداخله و صدها دستور صادر نموده و از چنين مسئله باارزشى به كلى سكوت ورزيده كسى را به جاى خود تعيين نفرمايد؟

به گفته مادلونگ در کتاب جانشینی محمد، اهل سنت معاصر مدعى هستند كه برخلاف سنت انبياي پيشين، لازم نبود كه يكى از خويشاوندان حضرت رسول صلی الله علیه و آله به جانشينى او كه خاتم پيامبران بود، از طرف خداوند تعيين شود و براي روشن ساختن اين موضوع حتى خدا مقدر كرد كه همه پسران آن حضرت در كودكى از دنيا بروند. به همين دليل نيز حضرت رسول صلی الله علیه و آله كسى را به جانشينى خود تعيين نكرد، چون مىخواست امر خلافت را بر اساس اصل قرآنى شورا به امت واگذارد.
مادلونگ با رد چنين تحليلى و با تبيين سنت جانشينى در قرآن، مىنويسد: دليلى وجود ندارد كه پيامبر صلی الله علیه و آله نتواند كسى را از خاندان خود براي رهبري دينى و دنيوي امت اسلامى پس از خود تعيين كند.
وي مىافزايد كه در قرآن، فرزندان و خويشاوندان نسبى پيامبران وارثان ملك، حكم، حكمت، كتاب و امامت آنان هستند. با وجود مستثناشدن امر نبوت، چرا نبايد جانشينى پيامبر صلی الله علیه و آله را مانند پيامبران گذشته، يكى از خويشاوندان او بر عهده گيرد؟ مادلونگ با رد تحليل عالمان سنى درباره سنت انتخاب جانشين از ميان خويشاوندان توسط انبياي پيشين، مىگويد: توصيه قرآن به مؤمنان در حل و فصل امور از راه شورا شامل مسأله جانشينى نمىشود.
اين امر به نص قرآن در مورد انبياي گذشته با انتخاب الهى صورت مىگيرد و خداوند معمولاً جانشينان آنان را از خويشاوندان خود آنان برمىگزيند، خواه اين جانشينان پيامبر باشند، يا نباشند.[۴]
فرق ميان نبى و امام
علامه طباطبائی علیهالرحمه مطابق با آیاتی همچون «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» و آیات مربوط امر الهی تبیین مینمایند که: امام هدایت کنندهای است که به امری ملکوتی که همنشین اوست هدایت میکند و به حسب باطن نحوی ولایت بر مردم در اعمالشان دارد و هدایتش، رساندن آنها به مطلوب به امرالله است نه مجرد ارائه طریق که شان نبی و رسول و هر مومنی است که به خدای سبحان با نصیحت و موعظه هدایت میکند.[۵]
دريافت داشتن احکام و شرايع آسمانى به واسطه پيغمبران انجام مى گيرد، لازم نیست که استمرار و همیشگی داشته و از اين رو لزوم ندارد. پيوسته پيغمبرى در ميان بشر وجود داشته باشد ولى وجود امام که نگهدارنده دين آسمانى است، پيوسته در ميان بشر لازم است و هرگز جامعه بشرى از وجود امام خالى نمى شود، بشناسند يا نشناسند.[۶]
امکان جمع شدن نبوت و امامت در یک نفر[۷]
نبوت و امامت گاهى جمع مى شود و يک فرد داراى هر دو منصب پيغمبرى و پيشوايى (اخذ شريعت آسمانى و حفظ بيان آن) مى شود و گاهى از هم جدا مى شوند، چنان که در ازمنه اى که از پيغمبران خالى است در هر عصر امام حقى وجود دارد و بديهى است عدد پيغمبران خدا محدود و هميشه وجود نداشته اند.
خداى متعال در کتاب خود جمعى از پيغمبران را به امامت معرفى فرموده است. چنان که درباره حضرت ابراهيم علیهالسلام مى فرمايد:
«و اذ ابتلى ابراهيم ربه بکلمات فاتمهن قال انى جاعلک للناس اماما قال و من ذريتى قال لاينال عهدى الظالمين؛[۸]وقتى که خداى ابراهيم او را به کلمه هايى امتحان کرد پس آنها را تمام کرده و به آخر رسانيد، فرمود: من تو را براى مردم امام و پيشوا قرار مى دهم، ابراهيم گفت و از فرزندان من، فرمود عهد و فرمان من به ستمکاران نمى رسد».
و مى فرمايد:
«وجعلناهم ائمة يهدون بامرنا؛[۹]و ما ايشان را پيشوايانى قرار داديم که به امر ما هدايت و رهبرى مى کردند».
ائمه و پيشوايان اسلام[۱۰]
در اسلام پس از رحلت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در ميان امت اسلامى پيوسته امامى (پيشواى منصوب) از جانب خدا بوده و خواهد بود و احاديث انبوهى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در توصيف ايشان و در عدد ايشان و در اين كه همهشان از قريشند و از اهل بيت پيغمبرند و در اين كه «مهدى موعود» از ايشان و آخرينشان خواهد بود، نقل شده است.
و همچنين نصوص از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در امامت امام على عليهالسلام كه امام اول است وارد شده است و همچنين نصوص قطعى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و على عليهالسلام در امامت امام دوم و به همين ترتيب گذشتگان ائمه به امامت آيندگانشان نص قطعى نمودهاند.
به مقتضاى اين نصوص، ائمه اسلام دوازده تن مىباشند و نامهاى مقدسشان به اين ترتيب است:على بن ابىطالب؛حسن بن على؛حسين بن على؛على بن حسين؛محمد بن على؛جعفر بن محمد؛موسى بن جعفر؛على بن موسى؛محمد بن على؛على بن محمد؛حسن بن على؛مهدى عليهمالسلام.

پی نوشت ها
[1]المیزان، ج 1، ص 271.
[2]شیعه در اسلام، علامه طباطبائی.
[3]شیعه در اسلام، علامه طباطبائی
[4]نقل از امامت: امامت نزد اهل سنت، حسن انصاری، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج 10.
[5] الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 272.
[6]شیعه در اسلام، علامه طباطبائی.
[7] شیعه در اسلام.
[8]سوره بقره، آیه 124.
[9]سوره انبياء، آیه 73.
[10]شیعه در اسلام، علامه طباطبائی
منبع
دانشنامه اسلامی