شعر چهاردهمین قرن شهادت امام علی (ع) از علی اکبر لطیفیان

شعر چهاردهمین قرن شهادت امام علی (ع) از علی اکبر لطیفیان

وا  نشد  جبریل  اگر سمت  نجف  بال و پَرش
بهتر آنکه بر زمین جاری شود خاکسترش 

خوش به حال آن کبوتر بچه ای که تا سحر
می پرد از صحن ایوانش به صحن دیگرش 

داستان سنگ و زر یعنی که ما و فضه اش
قصه شاه و گدا یعنی که ما و قنبرش 

خاک را گل می کند گل را خلائق می کند
نیست هر که خلق مولا خاک عالم بر سرش 

این هم از ظرفیت دنیای بی ظرفیت است
هر که  او  را  می پرستد  می نویسد کافرش 

با علی یکتا پرستیم ، ورنه می خواهیم چکار
آن خدایی را که این آقا نباشد مظهرش 

آرزوی مرگ کردن چارۀ کارش بود
سائلی که دست خالی می رود از محضرش 

چارده قرن است دارد رزق ما را می دهد
با همان یک مرتبه بخشیدن انگشترش 
 
آه ... ظلمت آه ... ظلمت آه ... ظلمت می شود
وای اگر خورشید را روزی براند از دََرش 

مرتضی یعنی قسیم النار و الجنة ، ولی 
هست معیارش در این تقسیم حّب همسرش 

تازه کعبه آبرویی یافت و قیمت گرفت
همچنانی که صدف قیمت گرفت  از  گوهرش 

از در کعبه نرفت و بر در کعبه نرفت 
چونکه  باید  بعد  ازین کعبه بیاید  بر  درش 

خاک یا خاکسترش کن مصحفی را  که  در آن
آیه ی «الیوم اکملت» نباشد محورش 

مبعث ختم رسل ترویج حب حیدر است
تا دهد نشر ولایت حق کند پیغمبرش 

به خودش که جای خود، حتی به خاک پاش هم
هر کسی شک می کند شک می کنم به مادرش 

کور دل ها احمقند، احمق چه می فهمد علی
جان احمد بود که خوابید بین بسترش 

جز علی و فاطمه دیگر ندیده روزگار
اینقدر شرمنده باشد همسری از همسرش

(از قم و از مفاخر شعر آیینی)