مناظره امام علی (ع) با جاثلیق دانشمند مسیحی

مناظره امام علی (ع) با جاثلیق دانشمند مسیحی

سلمان مي گويد: دانشمند مسيحي روي خود را به سوي علي (ع) برگردانيد وگفت:
 اي جوان! ما در کتابهاي پيامبران (ع) يافته ايم: خداوند هيچ پيامبري رانمي فرستد، مگر اينکه او داراي «وصي » اي مي باشد که جانشين او گردد، اما خبردارشده ايم در ميان امت محمد (ص) در مورد نبوت اختلاف ايجاد شده، قريش عليه انصار ادعايي، و انصار عليه قريش ادعايي دارند، و هر گروهي به خواست خودعمل مي کند!باري، پادشاه ما، گروه ما را فرستاده تا درباره دين محمد (ص) بحث کنيم، وببينيم آيا سنت پيامبران در اين دين وجود دارد؟ سخن آنان را که ادعاي جانشيني مي کنند بشنويم، و بدانيم آيا به حق سخن مي گويند، يا باطل؟ اما متوجه شديم، آنان چون امتهاي پيشين که به پيامبران خويش در مورد اوصياي آنان نسبت ناروامي دادند، اينان نيز مرتکب اين خطا شده اند!
آري، قوم موسي (ع) پس از آن حضرت، به سراغ «گوساله » رفتند، و «هارون » رااز وصايت کنار زدند، و امروز هم چنين وضعي مي بينيم، در صورتي که: سنت الهي در همه دورانها و امتهاي گذشته برقرار بوده، و سنت خداوند تبديل پذير نخواهد بود(1).
به هر حال، ما به اين شهر آمده ايم، و مردم ما را به سوي اين پيرمرد راهنمايي کردند، او ادعايي داشت، و ما هم از وصيت پيغمبر (ص) به او جويا شديم، که چيزي سراغ نداشت، از قرابت او با پيامبر (ص) نيز جويا شديم، چون تقاضاي ابراهيم (ع) در گذشته، براي اينکه امامت در «ذريه » او نيز باشد، پذيرفته نشده، وخطاب آمد: عهد امامت به ستمگران نمي رسد(2)بلکه ذريه و نسل بايد افراد پاک وبرگزيده باشند.
باري، ما مي خواهيم بدانيم، آيا سنت محمد (ص) هم مانند سنت پيامبران ديگراست؟ و امت او نيز چون امتهاي ديگر در مورد «وصي » آن حضرت به اختلاف دچار شده اند؟ و عترت وي در ميان آنان شناخته نشده است؟ !
خلاصه، اگر «وصي » پيامبر (ص) را پيدا کنيم، و جانشيني را که علم و دانش مورد احتياج مردم نزد او باشد، بشناسيم از او سؤالهايي داريم و جوابهاي او براي مادلايل محکم و روشنگري خواهد بود. ما مي خواهيم از وصي پيغمبر (ص) ازاسباب بلاها و حوادث، تبيين حق و باطل، ريشه هاي خانوادگي افراد، علمي که هرسال در «شب قدر» نازل مي شود، آنچه را فرشتگان و روح بر پيامبر براي اثبات نبوت او نازل مي کند، سؤال کنيم، و از وصي او پيروي کرده، به آن پيامبر و کتاب وي و به آنچه را پيامبران قبل از او آورده اند، ايمان بياوريم و اگر غير از اين باشد، بر دين خود باقي بمانيم و حساب کنيم، محمد (ص) مبعوث به رسالت نشده است!
به هر حال، ما مسايلي را از اين پيرمرد پرسيديم، و او نتوانست نبوت محمد (ص) را ترسيم کند، و آنان طوري محمد (ص) را معرفي کردند، که با قهر وغلبه بر قوم خود سلطه يافته، نشانه اي از نبوت نداشته، سنت پيامبران قبل از خودرا به کار نگرفته، و رحلت نموده و امت خود را چون حيوانات به حال خويش رهاکرده، تا هر گروهي توانست بر گروه ديگري غالب گردد، و با اختيار خويش به روزگار جاهليت تاريک بازگشت کنند! و هر دين و هر حکومتي را مي خواهندانتخاب نمايند!
آري، اينان محمد (ص) را از راه انبياء (ع) خارج کرده، نسبت به رسالت اوبي اطلاعند، وصي او را کنار زده اند، و پنداشته اند شخص ناآگاه مي تواند در جاي عالم بنشيند، در صورتي که چنين کاري موجب هلاکت حرث و نسل و ظهور فساد، در دريا و خشکي مي گردد، و خداوند منزه است از اينکه به چنين روشي راضي باشد، بلکه خداوند پيامبر پاک و درست و برگزيده براي جهانيان مي فرستد، و تاقيامت، عالم را بر جاهل امير قرار مي دهد.
خلاصه، من نزد اين پير مرد آمدم، نام او را سؤال کردم و کسي که در کنار او بود، وي را خليفه رسول خدا (ص) معرفي کرد، من هم اين عنوان را لغت جديدي يافتم، زيرا خلافت متعلق به آدم (ع) و داود (ع) است، و نيز اين عنوان براي انبياء و اوصياءسنت گرديده است.
من هم اين ادعا را نسبت ناروا به خدا و رسول خدا (ص) دانستم، پير مرد هم ازاظهار علم ناتوان ماند و از عنوان خلافت عذرخواهي نمود، بلکه گفت: مردم بارضايت خويش مرا به اين عنوان ناميده اند، در حالي که عالم تر از من هم در ميان امت وجود دارد، من هم بر آنچه اين مرد عليه خود و ديگران بيان کرد، قناعت کردم.
اکنون براي بحث و ارشاد حاضرم، اگر حقيقت براي من روشن شود، از آن پيروي مي کنم. اکنون اي جوان! به خاطر خداوند لحظه اي مرا مورد سرزنش قرارمده، و اگر آنچه را موجب شفاي درد سينه هاي ماست، نزد تو مي باشد بيان کن.

در چشمه سار علم

علي (ع) فرمود: شفاي درد سينه هاي شما، و روشنايي دلهاي شما نزد من است، من آنچه را شما دنبال آن هستيد شرح خواهم داد، به گونه اي که براي شما ترديدي باقي نماند. من از کارهاي شما خبر مي دهم و با دليل و برهان شما را راهنمايي خواهم کرد.
اکنون به من توجه کن، گوش جان به من بسپار، ذهن خود را کاملا آماده کن، وآنچه را من بيان مي کنم، به خاطر سپرده دار.
خداوند متعال، که ستايش دائم براي اوست، با فضل و لطف و عنايت خويش، عهد خود را تصديق نمود، دين خود را عزت بخشيد، و بنده و رسول خويش محمد (ص) را نصرت داد، و احزاب را به تنهايي در هم شکست، پس ملک مطلق وحمد بي پايان متعلق به اوست، و او بر همه کاري توانا است.
خداوند متعال، محمد (ص) را برگزيده و هدايت کرد، با رحمت خويش او راگرامي داشت و براي همه مردم فرستاد، و نيز با رافت خويش او را بر «جن و انس » مبعوث داشت، و اطاعت او را بر اهل آسمان و زمين واجب گردانيد، و آن حضرت را «امام » پيامبران قبل از خود، و «خاتم پيامبران - ع » و وارث آنان قرار داد.
آري، خداوند کليدهاي دنيا و آخرت را به او سپرد، او را نبي و رسول و حبيب وامام قرار داد، به سوي خود (معراج) برد، به سمت راست عرش خود، جايي که هيچ فرشته مقربي و نيز هيچ نبي مرسلي راه نداشت، نزديک گردانيد، و به او وحي کرد: آنچه را ديد، دل او هم حقيقت يافت(3)و نشانه هاي او را هم براي انبياء بيان کرد، و از آنان پيمان گرفت: به او ايمان بياورند، و او را ياري نمايند(4).
سپس خداوند به پيامبران فرمود: آيا آنچه را گفتم، اقرار کرديد، و از پيمان من پيروي خواهيد کرد؟ آنان گفتند: اقرار داريم، خداوند هم فرمود: پس شما گواه باشيد، و من هم بر شما شاهد خواهم بود(5).
هم چنين خداوند درباره پيامبر ما فرمود: او را در تورات و انجيلي که در دست آنهاست مي يابند، که آنها را امر به معروف و نهي از منکر مي کند، پاکيزه ها را حلال
و پليدها را براي آنان حرام مي گرداند، و احکام پر رنج را که چون زنجير به گردن نهاده بودند بر مي دارد، پس آنها که به او ايمان آوردند، و او را عزت و نصرت بخشيدند، نوري (قرآن) را که به او نازل شد، پيروي نمودند، آنان رستگاران خواهند بود(6).
خلاصه، وضع پيغمبر (ص) چنين بود، تا اينکه خداوند مقام او را کمال بخشيد، او را وسيله رحمت خود نمود، مقام او را بالا برد، هرگاه خداوند نام خود را مي برد، آن حضرت را به اطاعت خويش متصل ساخته و مي فرمايد: هر کس اطاعت رسول خدا کند، از خداوند اطاعت کرده است(7).
و نيز فرموده: هر چه را رسول (ص) به شما دستور مي دهد، بگيريد و به کاربنديد، و از هر چه شما را منع مي کند، پرهيز داشته باشيد(8).
پيامبر (ص) هم، رسالت الهي خويش را به پايان رسانيد، ولايت خود را با دليل وبرهان روشن نمود، آيات خداوندي را تحکيم بحشيد، راه احکام شريعت را هموارنمود، و امت را به راه نجات راهنمايي کرد، باب هدايت و حکمت را به روي آنان گشود، و اين ويژگي هاي پيامبر (ص) چيزي بود که، پيامبران قبل از او هم مژده آن داده بودند، عيسي روح الله و معجزه الهي در «انجيل » مي گويد: احمد عربي، پيامبردرس ناخوانده اي است، که صاحب شتر سرخ مو و عصا مي باشد، و وصي خود رابراي امت تعيين خواهد کرد.
وصي محمد (ص) کانون علم الهي، جايگاه اسرار خداوند، تحکيم بخش آيات کتاب او، تلاوت کننده حقيقي آيات قرآن، باب حطة(9)يعني باب توبه و گناه شويي، و وارث کتاب خداست، که او را با کتاب در ميان مردم به يادگار گذاشته، و از مردم
براي او پيمان اطاعت گرفته، و فرموده: قد خلفت فيکم ما ان تمسکتم به لن تضلواابدا، کتاب الله و عترتي اهل بيتي. . .
در ميان شما چيزي را به يادگار گذاشتم، که اگر بدان چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد، آنان: کتاب خدا و عترت من از اهل بيت من مي باشند، آنان دوسرمايه گران قيمت هستند، کتاب خدا «ثقل اکبر» است، که چون ريسماني ازآسمان تا زمين امتداد دارد، يک سر آن به دست شما و سر ديگر آن به دست خداوند متعال است، و کتاب و عترت (ع) جدايي ناپذيرند، تا روز قيامت کنار «حوض کوثر» بر من وارد شوند(10).
آري، از عترت جلوتر حرکت نکنيد، که از دين خارج مي شويد، و چيزي را ازديگران نپذيريد که هلاک مي گرديد، از ديگران چيزي نياموزيد، چون آنان از ديگران اعلم مي باشند، و من هم وصي پيامبر (ص) و مفسر کتاب، عارف به حلال و حرام آن، آشنا به محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، و مثالها و عبرتها و معاني آن هستم، وعلم و دانشي که پس از پيامبر (ص) مورد احتياج امت است نزد من مي باشد، ووضع هر شخص صالح و منحرف را مي دانم.
باري، علم به بلاها، مرگها، وصيتها، انساب، و تشخيص حق از باطل نزد من است، من از پيدايش اسلام و کفر، وضع کرات و حکومت دولتها اطلاع دارم، بنابراين، از هر چه تا روز قيامت واقع مي شود، از من سؤال کنيد، از وضع آنچه درروزگار عيسي (ع) آن گاه که خداوند او را به پيامبري مبعوث داشت بپرسيد، وضع هر «وصي » اي، هر گروهي را که صد نفر صد نفر هدايت يا گمراه مي شوند، و ازوضع پيشوايان و سردمداران آنان تا روز قيامت سؤال کنيد.
هم چنين، از هر آيه اي از کتاب خدا، که در شب يا روز نازل شده بپرسيد، ازتورات و انجيل و فرقان عظيم سؤال کنيد، زيرا رسول خدا (ص) چيزي از علم خويش را براي من مکتوم نداشته، و هر چه را امتهاي اهل تورات و انجيل وگروههاي کافران و مخالفان و اديان مختلف نياز داشته باشند، براي من بيان فرموده، زيرا آن حضرت «خاتم پيامبران - ع » است و بر همگان ايمان و اطاعت و نصرت وي واجب خواهد بود، و اين مطلب هم در تورات و انجيل و زبور آمده و خداوندمي فرمايد: در صحيفه هاي پيامبران پيشين، به خصوص در صحف ابراهيم (ع) وموسي (ع) آمده است(11) و خداوند هرگز عهد و پيمان خويش را در مورد بندگان ضايع نمي گرداند، و امت را پس از پيامبر (ص) سرگردان نمي گذارد، و اين کار ممکن نيست، چون خداوند خود را با خصلتهاي رافت و رحمت و عفو و امر به معروف ونهي از منکر و اقامه ميزان مستقيم، توصيف فرموده است.
آري، خداوند متعال به پيامبر (ص) وحي فرموده، همانطور که به «نوح - ع » وساير پيامبران بعد از وي وحي مي کرده، چنانکه به موسي (ع) و عيسي (ع) وحي نازل مي کرده، بنابراين، خداوند نبوت پيغمبر (ص) را تصديق فرموده، آن حضرت نيز رسالت خويش را به انجام رسانده، و من هم بر آن عمل شاهد مي باشم، چنانکه خداوند خود نيز فرموده است: چگونه است آن گاه که از هر امتي شاهدي بياوريم، و تو را نيز بر اين امت به گواهي بخواهيم؟ (12).
هم چنين خداوند فرموده: براي شهادت (به نبوت تو) خداوند و کسي که علم کتاب نزد او هست، کفايت خواهد کرد(13).
باز هم خداوند متعال، نبوت محمد (ص) را تصديق فرموده، به وي وسيله عطاکرده، و او را وسيله ارتباط با خويش قرار داده و مي فرمايد: اي اهل ايمان! خدا را درنظر داشته، و همراه صادقين باشيد. (14)و آن صادقين ما هستيم، من برادر پيامبر (ص) در دنيا و آخرت مي باشم، و شاهد او براي بعد از رحلت او خواهم بود، و من وسيله ميان پيغمبر (ص) و امت او هستم، و من و فرزندانم وارث او مي باشيم، و من وفرزندانم مانند «کشتي نوح - ع » در ميان امت او مي باشيم، که هر کس در آن نشست، نجات يافت و هر کس تخلف نمود هلاک گرديد، و من و فرزندانم مانند «باب حطه » براي توبه و بازگشت از گناه، در ميان «بني اسرائيل» هستيم، و من نسبت به پيامبر (ص) مثل «هارون » نسبت به «موسي - ع » مي باشم، با اين تفاوت که پس از پيغمبر (ص) پيامبر ديگري نمي آيد.
باري، شاهد از جانب پيامبر (ص) در دنيا و آخرت من هستم، و رسول خدا (ص) هم، که بر اساس هدايت و راهنمايي هاي الهي سخن مي گفت، اطاعت و محبت نسبت به من را براي اهل ايمان و کفر و نفاق واجب شمرده، هر کس مرا دوست بدارد مؤمن است، و هر کس با من کينه ورزد، کافر خواهد بود.
به خدا سوگند، من هرگز دروغ نگفته ام، هرگز پيامبر (ص) هم به من دروغ نگفته، من گمراه نشده ام، کسي هم مرا به گمراهي نکشانده، و من بر راه هدايتي که خداوندبراي پيامبر خويش تبيين فرموده، و آن حضرت نيز مرا بدان فرا خوانده حرکت مي کنم. بنابراين، شما از هر چه هست و هرچه خواهد شد تا روز قيامت، از من سؤال کنيد.

حجت اوصياء

جاثليق، با شنيدن سخنان علي (ع) متوجه همراهان خويش شد و گفت: به خداوند سوگند، اين شخص سخنگوي دانشمند پرتوان و گشاينده مشکل ما است، ما هم از خداوند مي خواهيم، به وسيله او به حق ست يابيم و نور هدايت گيريم، چون اين مرد «حجت اوصياء» از جانب «انبياء - ع » برقوم خويش مي باشد.
آن گاه، جاثليق علي (ع) را مخاطب قرار داد و گفت: اين مردم چگونه از تو، روي گردان شدند؟ و مقامي را ادعا کردند که تو بدان سزاوارتري؟ البته اين کار به زيان خود آنها تمام شده، آنان به حق خود ظلم کرده اند، و اين کار به ضرر «اوصياء» نخواهد بود، زيرا خداوند با عطاي علم و دانش و ارتباط با پيامبران (ع) ، آنان را ازديگران بي نياز کرده است.
اکنون، اي عالم حکيم! از وضع من و خود خبر بده، آيا تو در پيشگاه خداوند چه مقامي داري؟ و وضع من نزد خدا چگونه خواهد بود؟
امام علي (ع) فرمود:
  من، در پيشگاه خداوند مؤمن هستم، و نيز در نزد خود بافضل و رحمت و هدايت و نعمتي که به من عطا فرموده، مؤمن استواري هستم، خداوند متعال هم پيمان مرا از اهل ايمان گرفته و به عرفت خويش هدايت فرموده، و من در اين جهت هيچگونه شک و ترديدي ندارم، بر ميثاق الهي که از من گرفته استوار مي مانم، و با لطف و رحمت الهي، اين روش را تغيير نخواهم داد.
البته جايگاه من هم بهشت مي باشد، و در اين جهت هم هيچ شک و ترديدي ندارم، چنانکه اگر کسي هم پس از آنکه خداوند به من يقين و گواهي عطا کرده، شک و ترديد کند، گرفتار شرک و الحاد گرديده است.
اما تو، در پيشگاه خداوند کافر هستي، زيرا پيماني را که خداوند به هنگام ولادت و آن گاه که بالغ شده اي، و قدرت تشخيص خوب و بد، و خير و شر رايافته اي، از تو گرفته و بدان اقرار نموده اي، منکر شده اي، چنانکه آنچه را خداوند ازاخبار پيامبران (ع) در انجيل نازل فرموده، ناديده انگاشته اي، و اگر بر اين حال باقي بماني، بدون ترديد در آتش خواهي بود.

پي نوشت:

1. سوره احزاب، آيه 62.
2.  سوره بقره، آيه 124.
3. سوره نجم، آيه 11.
4. سوره اعراف، آيه 81.
5. سوره اعراف، آيه 81.
6. سوره اعراف، آيه 157.
7. سوره نساء، آيه 80.
8. سوره حشر، آيه 7.
9. اشاره به آيه 58، سوره بقره: و قولوا حطة، و سوره اعراف، آيه 161.
10. صحيح مسلم، ج 5، ص 26؛ کنزالعمال، ج 1، ص 173
11. سوره اعلي، آيه 18 - 19.
12. سوره نساء، آيه 41.
13. سوره رعد، آيه 43.
14. سوره توبه، آيه 119.

منبع

كتابخانه حوزه