جایگاه صلح از منظر فلسفه اسلامی با تأکید بر سیره امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
کنگره بازخوانی ابعاد شخصیتی امام علی (ع)
کنگره بازخوانی ابعاد شخصیتی امیرالمومنین امام علی(ع) در روزهای چهارشنبه25 دیماه (افتتاحیه کنگره در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان) و اختتامیه کنگره 26 دی 1398 در موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع) برگزار گردید. دبیر خانه کنگره از تاریخ دهم خرداد الی 30 آبانماه شروع به اعلام فراخوان و دریافت آثار در ۳۴ محور در بخشهای مقاله(475اثر)-پایان نامه(69اثر)-کتاب(131اثر)-شعر(305اثر)- هنرهای تجسمی (102اثر)انجام داد.در مجموع ۱۰۸۲ اثر به دبیرخانه کنگره بازخوانی ابعاد شخصیتی امام علی (ع) ارسال شد. بعد از ارزیابی اولیه، و نهایی و معرفی آثار برگزیده مقالات منتخب در کتاب کنگره مقالات منتشر شد.
چکیده
از منظر فلسفه اسلامی، صلح اصیل، کمالی عقلانی است که با رشد فاعلیت انسان محقق میشود و در مقابل، جنگ و نزاع، فعلی است که بر اساس فرو کاستن انسان به شیء مادی و بر پایه فشار و تحمیل بیرونی رخ میدهد. بااینحال در آثار فلسفی، از راه دستیابی به صلح اصیل کمتر بحث شده است. این مقاله با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی دادههای روایی از سخنان امام علی(ع) پرداخته است. از نگاه نگارنده سیره امیرالمؤمنین(ع) در دوران حکومتشان میتواند نمونه عینی برای تبیین فلسفی آن باشد. بر همین اساس، راه دست یافتن به صلح حقیقی، در معنای عدمی از صلح- عدم نزاع و درگیری- یافت میشود. زیرا در چنین بستری میتوان حق را تبیین و فاعلیت انسان را رشد داد و از همین رو اصل اولی در فلسفه اسلامی، برقراری صلح است. بااینحال ضرورت ورود در جنگ نیز بر اساس اصل فوق قابل تبیین است. زیرا که ورود در جنگ برای دفع فشار و تحمیل بیرونی و دفاع از کرامت انسان و ـ به یک معنا ـ در جهت تحقق صلح اصیل است. سیره امیرالمؤمنین(ع) در دوران خلافت ایشان نمونه عینی است که میتوان برای اصول فوق ذکر کرد. خودداری از ورود به جنگ برای تبیین حق و پایبندی به اصول اخلاقی از ویژگیهای بارز سیره آن حضرت است و میتوان آن را الهامبخش طرح جایگاه صلح در فلسفه اسلامی دانست.
کلیدواژهها: امام علی(ع) ، صلح، فلسفه اسلامی، سیره.
فهرست مطالب (مشاهده متن)
مقدمه
تاریخ زندگی بشر همواره، همراه با جنگها و نزاعهای بوده است که ویرانیها و خرابیها بسیار به بار آورده و از همین رو دست یافتن به صلح، آرزوی دیرین او در کره خاکی بوده است. اهمیت دستیابی به صلح، متفکران و اندیشمندان مختلف، با آراء گوناگون را بهسوی یافتن راهحلی برای پایان دادن به نزاعهای ویرانگر، فراخوانده است.
در میان اندیشمندان اسلامی نیز با توجه به معارف غنی اسلام- بحثهای زیادی درباره صلح و جنگ مطرحشده است. هرچند که غالب این مباحث در فقه و بحث جهاد مطرحشده است. بااینحال برخی از حکمای اسلامی مانند: فارابی در نظریه سیاسی خود، بر اساس مدینه فاضله در رابطه با تحقق صلح، مطالبی را بیان میکنند. در مدینه فاضله ازآنجاکه قوه عاقله حاکم بر آن است، اعتدال میان اهل آن برقرار میشود و همین امر موجب تحقق امنیت و آرامش است، ازاینرو مدینه فاضله به مدینه مسالمت نیز نامیده میشود (فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ص165).
در نگاه کلی، در فلسفه اسلامی توجه به قوه الهی یعنی عقل و عمل بر اساس آن، اصلی صلح آفرین دانسته شده است. (خامنهای،فلسفه و صلح جهانی مجموعه مقالات منتخب هجدهمین همایش حکیم ملاصدر، ص12)؛ اما بااینحال جزئیات رجوع عقل و چگونگی پیاده کردن آن موضوعی است که کمتر به آن توجه شده است. بهعنوان نمونه در مدینه فاضلهِ فارابی با حاکم شدن عقل، صلح در همهجا برقرار میشود؛ اما آیا پیش از برقراری آن، میتوان سخن از صلح گفت و راهی برای برقراری آن مطرح کرد؟
آنچه از نگاه نگارنده میتواند گامی نو در جهت تبیین نگاه فلسفی صلح باشد؛ سیره امیرالمؤمنین× در دوره حکومتشان است. سخنان و سیره عملی ایشان، به شکلی است که میتواند اصلی الهامبخش در نگاه فلسفی به صلح باشد و با توجه به آن، کمبود ذکرشده را جبران کرد.
حاصل این گام، این است که حقیقت صلح معنای شریف و والای دارد که با به کمال رسیدن فاعلیت انسان محقق میشود. اما برای تحقق این صلح، در ابتدا باید معنای ضعیفی از صلح را که معنای عدمی و به معنای نبود جنگ است، محقق کرد. در چنین بستری میتواند فاعلیت انسان را بر اساس توجه به قوه الهی عقل کامل کرد و معنای اصیل صلح را محقق ساخت. بااینحال، اگر در این میان نزاعی صورت بگیرد، این نزاع نیز بهغایت رسیدن به صلح و تکمیل فاعلیت بشری است و ازاینرو بسیار متفاوت از جنگی است که بر اساس فاعلیت قوای مادی بشر و همراه با تحمیل و فشار بیرونی است.
هرچند که در رابطه با صلح و جنگ در سیره امیرالمؤمنین× آثار متعددی نوشتهشده است؛ اما بااینحال این سیره بهعنوان اصلی الهامبخش در نگاه فلسفی قرار نگرفته است و ازاینرو نوشته حاضر را میتوان گامی نو در راستای تبیین این مهم دانست.
مقاله حاضر در ابتدا معنای لغوی صلح و نزاع را مورد بررسی قرار میدهد و پسازآن، در بحث فلسفی، منشأ نزاع و جنگ را در حیات مادی انسان تبیین میکند. نقش فاعلیت انسان در پیدایش نزاع و تبیین صلح در رابطه با آن حاصل تبیین مذکور است. با طرح نگاه فلسفی به صلح، سیره امیرالمؤمنین در دوران حکومتشان و رابطه آن مدعای فلسفی مذکور تبیین میشود.