حاکمیت و سیاست در سیره امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)

حاکمیت و سیاست در سیره امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)

کنگره بازخوانی ابعاد شخصیتی امام علی (ع)
کنگره بازخوانی ابعاد شخصیتی امیرالمومنین امام علی(ع) در روزهای چهارشنبه25 دیماه (افتتاحیه کنگره در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان) و اختتامیه کنگره  26 دی 1398 در موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع)‌ برگزار گردید. دبیر خانه کنگره از تاریخ دهم خرداد الی 30 آبانماه شروع به اعلام فراخوان و دریافت آثار در ۳۴ محور در بخشهای مقاله(475اثر)-پایان نامه(69اثر)-کتاب(131اثر)-شعر(305اثر)- هنرهای تجسمی (102اثر)انجام داد.در مجموع  ۱۰۸۲ اثر به دبیرخانه کنگره بازخوانی ابعاد شخصیتی امام علی (ع)‌ ارسال شد. بعد از ارزیابی اولیه، و نهایی و معرفی آثار برگزیده  مقالات منتخب در کتاب کنگره مقالات منتشر شد.

چكیده

اندیشه حاکمیتی و سیاسی ماکیاولی بر بستری از هست‌های تاریخی قرار دارد که سیمای انسان را به شدت بد نام و بد کاره نمایش داده است. هدف این پژوهش، نقدی بر اندیشه حاکمیتی و سیاسی ماکیاولی از منظر آموزه‌های امام علی(ع) در نهج البلاغه است. 
روش این پژوهش توصیفی ـ  تحلیلی است. اندیشه سیاسی امام علی× در نظام عزل و نصب مدیران از اتصال به نبوت و بر پایه قواعد انسانی و اخلاقی است. این رویکرد دارای جامعیت فرازمانی و فرامکانی با قابلیت عمومیت دادن، است. حضرت پای بندی به اصول اخلاقی را بر منافع سیاسی ترجیح می‌داد و حتی در شرایط حاد سیاسی مانند شورای شش نفره خلیفه دوم، حاضر نشد که دروغ بگوید. بر خلاف این دیدگاه و عملکرد، در نگاه ماکیاولی «حقیقت» فقط در حرف وجود دارد و در عمل معمولاً «غریزه» میدان‌دار است. انسان تاریخی معاصر ماکیاولی، انسان «فاسقی (دو شخصیتی یا چند شخصیتی)» است که مشخصه‌اش پیش از او، توسط فارابی بر اساس شواهد نظام کارگزارهای اموی و عباسی، ضمنی (با ایماء و اشاره) توصیف شده است. 
کلید واژه‌ها: امام علی(ع)، حاکمیت، سیاست، ماکیاولی، نهج البلاغه.

مقدمه

بررسی سیستم‌های اقتصادی و سیاسی کشورهای مختلف جهان به خوبی نشان می‌دهد که نقش مدیران و کارگزاران صالح در پیش‌برد اهداف حکومت‌ها تا چه حد منشا اثر بوده است. نکته حائز اهمیت در این زمینه آن است که هر نظام حکومتی بدون توجه به نقش کارگزاران وصالح و مدیر نخواهد توانست در نیل به اهداف، از خودکار آمدی نشان دهد و در این راستا تفاوتی میان حکومت دینی و غیر دینی یا لائیک وجود ندارد. یکی از الگوهای بسیار مناسب در جهت اثبات این مدعا، سیره مولا امیرالمؤمنین علی× در دوران زمام‌داری است که هم از باب سنت و هم از جهت مدیریت معقول می‌توان، در آن دقیق شد و از آن بهره گرفت. آن حضرت در سیره سیاسی خود به خوبی نشان داده‌اند که یکی از عوامل فروپاشی نظام‌های سیاسی، ناکارآمدی آن و زوال عدل است که عمدتا به دلیل مدیریت نا صالح و ناسالم رخ می‌دهد. 
در تمام نامه‌ها و عهدنامه‌های آن حضرت به کارگزاران، مسئله رعایت تقوا و ترس از خدا و توجه به آخرت ملاحظه می‌شود. دقت ایشان در رعایت حال مردم و حفظ شخصیت آن‌ها و پرهیز از زورگویی و تهدیدشان به این سبک در سایر رهبران دیده نمی‌شود. فرمان‌هایی که رهبران غیرالهی در عزل و نصب مدیران خود صادر می‌کردند، از آن جا که فاقد بینش کلی در ابعاد وجود انسان بود، عموماً به حکومت و جامعه لطمه وارد می‌کند. بدین ترتیب مشاهده می‌شود که در اندیشه حاکمیتی سیاسی حضرت علی×، اهمیت فوق العاده‌ای به مسئله ویژگی‌های مدیران حکومتی داده شده، که هلاکت و هدایت جامعه به آن داده شده است. از طرف دیگر، از دیدگاه حضرت امیر، احراز قدرت سیاسی وسیله‌ای جهت خدمت به خلق و رفع مشکلات و توسعه معیشت و اقامه عدل و آبادانی آخرت است. بنابراین در نگاه علی×، مسئولیت امانتی است جهت خدمت به خلق و برای رضای خالق، به همین جهت ایشان پاسخگویی به مردم را کراراً به مدیران خود متذکر شده‌اند و آنان را از عواقب امور بیم و هشدار داده‌اند (سرمد، مدیریت اسلامی، ص12). 
نکته حائز اهمیت در این زمینه آن است که داشتن صلاحیت‌های تخصصی، تجربی، خانوادگی و تربیتی و دینی، شرط لازم برای یک مدیر محسوب می‌شود، اما این شروط به هیچ وجه کافی نیست. اگر چه برای داشتن یک حکومت پایدار و موفق، عملکرد مطلوب مدیران در طول دوران صدارت و قدرت آنان الزامی است، نظارت مستمر بر مدیران و والیان از سوی حاکم اسلامی در این راستا کاملاً ضروری به نظر می‌رسد. مکرر اتفاق افتاده است که حکومت تنها با برگزیدن مدیران توانمند و صالح در راس امور، پس از مدتی رو به فساد و انحطاط رفتند و نتوانستند ثبات و کارآیی از خود نشان دهند. علت چنین امری، عدم نظارت بر عملکرد مدیران از سوی حاکم مافوق است. (پیروز و دیگران، مدیریت در اسلام، ص285). 
دقت‌ها و حساسیت‌هایی که حضرت علی×، در انتخاب مدیران و سپس نظارت بر عملکرد آنان به خرج می‌دادند، حاکی از آن است که اعطای مسئولیت به افراد نالایق و یا واگذاری آنان حتی صالح و متعهد به حال خود و عدم نظارت بر آنان، نتیجه‌ای جز فروپاشی و زوال تدریجی حکومت را در پی نخواهد داشت. اگر آن حضرت در برابر بی عدالتی‌ها، جاه طلبی‌ها، ثروت اندوزی و ستم کاری‌های بعضی از مدیران خود عکس العمل شدید نشان می‌دهد، برای آن است که می‌داند بی‌توجهی به این مسائل، برافروختن آتشی است که در درجه اول دامن خود مدیران و در نهایت حکومت را فرا خواهد گرفت. پس باید نتیجه گرفت که رفتار و عملکرد مدیران، تاثیر مستقیمی بر ثبات نظام های سیاسی دارد. 
ماکیاولی معتقد بود در راه تامین منافع دولت و حفظ قدرت هر کاری که صورت گیرد، پسندیده است. اندرزها و آموزه‌های سیاسی ماکیاولی به شهریاران و فرمانروایان همسان و هم سنخ نیستند. نه می‌توان همه را پذیرا شد و نه می‌توان همه را با یک چوب راند. ماکیاولی گاه فرمان‌روا را به مطالعه و تدبر در تاریخ فرا می‌خواند و گاه آینده نگری و تصمیم گیری در زمان مناسب را به او یادآور می‌شود و یا اندرز می‌دهد که مراعات حال مردم را بکند و جانب آنان را نگه دارد. (ر.ک: ماکیاولی، شهریار). بنابراین، در نوشتار حاضر به اندیشه‌های سیاسی ماکیاولی اشاره خواهیم داشت و معتقدیم این اندیشه‌ها است که در برابر مبانی فکری و عملکرد متعالی امام علی× قرار گرفته است. 

این مقاله در جلد دوازدهم کتاب کنگره بازخوانی ابعاد شخصیتی امام علی (ع)‌ موجود می باشد.جهت استفاده از متن کامل مقاله به لینکهای زیر مراجعه کنید