لیلةالمبیت
این مطلب راهنمایی است برای آشنایی با لیلةالمبیت و حوادث رخ داده در آن شب.
در تاريخ اسلام وتاريخ زندگاني پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) اصطلاح ليلة المبيت در مورد شب هجرت آن حضرت از مكه به مدينه به كار ميرود. چون مشركان مكه نتوانستند از دعوت پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) جلوگيري كنند تصميم به قتل آن حضرت گرفتند، غافل از اينكه خداوند حافظ و نگهبان پيامبر خويش هست. پس سران قريش تصميم گرفتند كه از هر قبيله فردى انتخاب شود و سپس افراد منتخب به هنگام نيمه شب يك باره بر خانه محمد(صلى الله عليه و آله و سلم) هجوم برده، او را قطعه قطعه كنند. بدين طريق، هم مشركان از تبليغات او آسوده مى شدند و هم خون او در ميان قبايل عرب پخش مى شد و لذا خاندان هاشم نمى توانست باتمام قبايلى كه در ريختن خون وى شركت كرده بودند به خونخواهى و مبارزه برخيزند.
فرشته وحى پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را از نقشه شوم مشركان آگاه ساخت و دستور الهى را به او ابلاغ كرد كه بايد هر چه زودتر مكه را به عزم يثرب ترك كند.
اين واقعه در اول ماه ربيعالاول سال چهاردهم بعثت رخ داد. شب مقرر فرارسيد. مكه و محيط خانه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) در تاريكى شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قريش هر يك از سويى به جانب خانه رسول خدا روى آوردند.
اكنون پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بايد بااستفاده از شيوه غافل گيرى خانه را ترك كرده، در عين حال، چنين وانمود كند كه در خانه است و در بستر خود آرميده است. براى اجراى اين نقشه لازم بود كه فرد جانبازى در بستر او بخوابد و روانداز سبز پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را به خود بپيچد تا افرادى كه نقشه قتل او را كشيده اند تصور كنند كه او هنوز خانه را ترگ نگفته است و لذا توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود و از راه عبور و مرور افراد در كوچه و بيرون مكه جلوگيرى نكنند.
اما كيست كه از جان خود بگذرد و در خواب گاه پيامبر بخوابد؟ اين فرد فداكار، لابد كسى است كه پيش از همه به وى ايمان آورده است و از آغاز بعثت، پروانه وار، گرد شمع وجود او گرديده است. آرى، اين شخص شايسته كسى جز امام علی عليه السلام نيست و اين افتخار بايد نصيب وى شود.
از اين رو، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رو به حضرت على(علیه السلام) كرد و گفت:
مشركان قريش نقشه قتل مرا كشيده اند و تصميم گرفته اند كه به طور دسته جمعى به خانه من هجوم آورند و مرا در ميان بستر بكشند. از اين جهت از طرف خدا مامورم كه مكه را ترك كنم. لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابى و آن پارچه سبز را به خود بپيچى تا آنان تصور كنند كه من هنوز در خانه ام و در بسترم آرميده ام و مرا تعقيب نكنند.
حضرت على(عليه السلام) در اطاعت امر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از آغاز شب در بستر آن حضرت آرميد.
چهل نفر آدم كش اطراف خانه پيامبر را محاصره كرده بودند و از شكاف در به داخل مى نگريستند و وضع خانه را عادى مى ديدند و گمان مى كردند كه پيامبر در بستر خود آرميده است. همه سراپا مراقب بودند و آن چنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند كه جنبش مورى از نظر آنان مخفى نمى ماند.
اكنون بايد ديد كه پيامبر اكرم با اين مراقبت شديد، چگونه خانه را ترك گفت:
نظر اول: بسيارى از سيره نويسان برآنند كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) در حالى كه آياتى از سوره يس را قرائت مى كرد.[۱] صف محاصره كنندگان را شكافت و آن چنان از ميان شان عبور كرد كه احدى متوجه نشد.
امكان اين مطلب قابل انكار نيست؛ چه هر گاه مشيت الهى بر اين تعلق گيرد كه پيامبر خود را از طريق اعجاز و به طور غير عادى نجات دهد، هيچ چيز نمى تواند مانع از آن شود. ولى سخن اينجاست كه قراين زيادى حكايت مى كند كه خدا نمى خواست پيامبر خود را از طريق اعجاز نجات بخشد، زيرا در اين صورت لازم نبود كه حضرت على علیه السلام در بستر پيامبر بخوابد و خود پيامبر به غار ثور برود و سپس با زحمات زيادى راه مدينه را در پيش گيرد.
نظر دوم: برخى نيز مى گويند هنگامى كه پيامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود و پيامبر از غفلت آنان استفاده كرد. ولى اين نظر دور از حقيقت است و هرگز شخص عاقل باور نمى كند كه چهل آدم كش كه خانه را براى اين محاصره كرده بودند كه پيامبر از خانه بيرون نرود تا در وقت مناسب او را بكشند، ماموريت خود را آن چنان سرسرى بگيرند كه همگى باخيال آسوده بخوابند!
نظر سوم: بعيد نيست، همان طور كه برخى نوشته اند، پيامبر پيش از گرد آمدن تروريست ها، خانه را ترك گفته بود.[۲]
ماموران قريش، در حالى كه دست هايشان بر قبضه شمشير بود، منتظر لحظه اى بودند كه همگى به خانه وحى يورش آورند و خون پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را كه در بسترش آرميده است بريزند. آنان از شكاف در به خواب گاه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) مى نگريستند و از فرط فرح در پوست نمى گنجيدند و تصور مى كردند كه به زودى به آخرين آرزوى خود خواهند رسيد. ولى امام على(عليه السلام) با قلبى مطمئن و خاطرى آرام، در خواب گاه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دراز كشيده بود، زيرا مى دانست كه خداوند پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عزيز خود را نجات داده است.
دشمنان، نخست تصميم گرفته بودند كه نيمه شب به خانه پيامبر هجوم آورند، ولى به عللى از اين تصميم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و ماموريت خود را انجام دهند. پرده هاى تيره شب به كنار رفت و صبح صادق سينه افق را شكافت. ماموران با شمشيرهاى برهنه به طور دسته جمعى به خانه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هجوم آوردند و از اين كه در آستانه تحقق بزرگترين آرزوى خود بودند از شادى در پوست خود نمى گنجيدند، اما وقتى وارد خواب گاه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شدند حضرت على(عليه السلام) را به جاى پيامبر يافتند.
خشم و تعجب سراپاى وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت على(علیه السلام) كردند و پرسيدند محمد كجاست؟! فرمود: مگر او را به من سپرده بوديد كه از من مى خواهيد؟ در اين موقع، از فرط عصبانيت به سوى حضرت على(عليه السلام) حمله بردند و او را به سوى مسجدالحرام كشيدند، ولى پس از بازداشت مختصرى ناگزير آزادش ساختند و در حالى كه خشم گلوى آنان را مى فشرد تصميم گرفتند كه از پاى ننشينند تا جايگاه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) را كشف كنند.[۳]
براى اين كه اين فداكارى بى نظير در تمام قرون و اعصار جاودان بماند، در طى آيه اى جانبازى حضرت على(عليه السلام) را مى ستايد و او را از كسانى مى داند كه جان به كف در راه كسب رضاى خدا مى شتابند:
«و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد؛(بقره،207)
برخى از مردم كسانى هستند كه جان خود را براى تحصيل رضاى خداوند از دست مى دهند; و خداوند به بندگان خود رئوف و مهربان است.»
دانشمندان سني و شيعه نقل کرده اند که خداوند در آن شب به دو فرشته بزرگ خود، جبرئيل و ميکائيل، خطاب کرد که:
اگر من براي يکي از شما مرگ و براي ديگري حيات مقرر کنم کدام يک از شما حاضر است مرگ را بپذيرد و زندگي را به ديگري واگذار کند؟ در اين لحظه هيچ کدام نتوانست مرگ را بپذيرد و در راه ديگري فداکاري کند.سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که: به زمين فرود آييد و ببينيد که علي چگونه مرگ را خريده، خود را فداي پيامبر کرده است؛ سپس جان علي را از شر دشمن حفظ کنيد.[4]
اگر از نظر بعضي مرور زمان بر اين فضيلت بزرگ پرده کشيده است، ولي در آغاز اسلام عمل حضرت علي(عليه السلام) در نظر دوست و دشمن بزرگترين فداکاري به شمار مي رفت. در شوراي شش نفري که به فرمان عمر براي تعيين خليفه تشکيل شد علي(عليه السلام) با ذکر اين فضيلت بزرگ بر اعضاي شورا احتجاج کرد و گفت:
من شما اعضاي شوري را به خدا سوگند مي دهم که آيا جز من کسي بود که براي پيامبر در غار حرا غذا ببرد؟ آيا جز من کسي در جاي او خوابيد و خود را سپر بلاي او کرد؟ همگي گفتند: والله جز تو کسي نبوده است.[5]
مرحوم سيد بن طاووس درباره فداکاري حضرت علي عليه السلام تحليل جالبي دارد و آن را به فداکاري اسماعيل و تسليم او در برابر پدر قياس کرده، برتري ايثار حضرت علي عليه السلام را اثبات کرده است.[6]