عدالت اجتماعی امام علی (ع)

عدالت اجتماعی امام علی (ع)

عدالت در رفتار اجتماعى

در روزگار خلافت خليفه دوّم، شخصى ادعائى نسبت به حضرت اميرالمؤمنين علي(عليه السلام)داشت و بناشد در حضور خليفه رسيدگى شود.
مدّعى حاضر شد و خليفه خطاب به امام علي (عليه السلام) گفت:اى اباالحسن در كنار مدّعى قرارگير تا حل دعوا كنم.كه آثار ناراحتى را در سيماى حضرت اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) نگريست، گفت:اى على! از اينكه تو را در كنار دشمن قرار دادم ناراحتى؟
امام علي(عليه السلام) فرمود:
نه بلكه از آن جهت كه در رفتارت نسبت به ما دو نفر عدالت را رعايت نكردى نگران شدم، زيرا او را با نام صدا كردى و مرا با كنيه و لقب «ابوالحسن» خواندى،[1] ممكن است طرف دعوا نگران شود.

عذر خواستن از پيادگان

حضرت اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) سواره به راهى مى‌‏رفت و جمعى از مردم كوفه براى پاس داشتن حرمت امام علي(عليه السلام) پياده بدنبالش روان بودند. امام رو به آنان كرد و پرسيد: آيا كارى داريد؟ پاسخ دادند: نه، دوست داريم بدنبال شما بيائيم.حضرت اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) فرمود:
برگرديد، زيرا همراهى پياده با سواره مايه ذلّت و خوارى پيادگان و غرور و تباهى سواره خواهد شد. [2]
امام علي(عليه السلام) به بزرگ قبيله شباميان فرمود:
ارْجَعْ، فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي فِتْنَةٌ لِلْوَالِي، وَمَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ.
باز گرد، كه پياده رفتن رييس قبيله‏اى چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونى مؤمن است.[3]
نكوهش از آداب جاهلى ذلّت‏‌بار
بسيارى از پادشاهان و قدرتمندان در طول تاريخ مردم را وادار مى‏‌كردند كه در برابرشان به خاك بيافتند، كُرنش كنند، خم شوند، و انواع ذلّت پذيرى‏ها را برخود هموار كنند.وقتى حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام براى رفتن به صفّين به شهر انبار رسيد ديد كه مردم شهر تا امام علي عليه السلام را ديدند از اسب‏ها پياده شده، و در پيش روى آن حضرت شروع به دويدن كردند.حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام علّت را پرسيد. گفتند:يك رسم محلّى است كه پادشاهان خود را اين‌گونه احترام مى ‏كرديم.امام علي(عليه السلام) ناراحت شد و فرمود:
فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا يَنْتَفِعُ بِهذَا أُمَرَاؤُكُمْ!وَإِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِي دُنْيَاكُمْ، وَتَشْقَوْنَ بِهِ فِي آخِرَتِكُمْ.وَمَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ، وَأَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّارِ!
به خدا سوگند! كه اميران شما از اين كار سودى نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مى‏افكنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت مى ‏گرديد، و چه زيانبار است رنجى كه عذاب در پى آن باشد، و چه سودمند است آسايشى كه با آن امان از آتش جهنّم باشد.[4]

اصلاح اجتماعى(شكست نظام طبقاتى)
بر أساس آيه 13 حجرات:
يا أيُّهَا النَّاسْ اِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى
اى مردم ما شما را از يك مرد و زن آفريديم، پس همه انسان‏ها، نژادها، قبيله‏ ها با هم برابرند
رسول گرامى اسلام‏ (ص) با همه بگونه‏‌اى مساوى برخورد مى‏ كرد.
امّا خليفه اوّل و خليفه دوّم و خليفه سوم به سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل نكردند، و انواع تبعيضات در تقسيم مديريّت‏ها، و توزيع بيت ‏المال صورت گرفت كه قابل چشم پوشى نبود.
خليفه اوّل، حتّى بزرگان انصار را در لشگرهاى خود فرماندهى نمى ‏داد و تنها ثابت بن قيس را با اصرار و اجبار به كار گماشت كه انصار اعتراض كردند.[5]
و دوّمى و سوّمى، آنقدر در زنده شدن روح نژاد پرستى، افراط كردند كه همه زبان به اعتراض گشودند.

عرب خود را بر غير عرب برترى مى‏ داد.
بنى ‏اميّه همه مراكز كليدى كشور را در زمان خليفه دوّم و به خصوص در زمان خليفه سوم در دست گرفتند و يك نظام طبقاتى جاهلى به وجود آوردند، كه شباهتى با جامعه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نداشت. حضرت اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) يكى از اهدافش، شكستن بافت طبقاتى ظالمانه موجود جامعه بود. موجودى بيت ‏المال را مساوى تقسيم كرد، كه اعتراض امتياز خواهان بلند شد. به همه 3 درهم داد و براى خودش هم 3 درهم برداشت، و به آزاد كرده خودش قنبر هم 3 درهم داد.برخلاف شيوه ‏هاى سه خليفه قبلى، بزرگان انصار را ولايت داد، از قريش و بنى هاشم هم استفاده كرد،و حتّى در نشستن و برخاستن نيز چونان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) عدالت رفتارى را رعايت كرد. روزى اشعث بن قيس بر امام علي(عليه السلام) وارد شد، ديد كه حضرت اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) در ميان عرب و غير عرب از نژادهاى گوناگون نشسته است و جاى خالى براى او نيست، با ناراحتى به امام علي عليه السلام اعتراض كرد كه: اى [6]اميرمؤمنان، سرخ پوست‏ها بين ما و تو فاصله انداختند. حضرت اميرالمؤمنين علي(عليه السلام)خشمناك شده، به او فرمود: چه كسى مرا بر اين آدم‏هاى چاق و فربه يارى مى‏ دهد؟ و نپذيرفت كه ايرانيان و غير عرب پراكنده شوند، تا اشعث و ديگر بزرگان عرب در كنار امام علي عليه السلام بنشينند.[7] و در تقسيم مساوى بيت ‏المال به حضرت اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) اعتراض كردند و گفتند: آيا اين عدالت است كه بين ما و آنان كه با شمشير ما مسلمان شدند يا بنده آزاد شده ما هستند، يكسان عمل كنيد و به همه 3 درهم بدهيد؟

پی نوشت ها

[1] شرح اين ابى الحديد ج 17 ص 65 - و - فرائد السمطين ج 1 ص 349.

[2] على و حقوق بشر ج 1 ص 77 جرج جرداق - و - نهج ‏البلاغه حكمت 322 معجم ‏المفهرس مؤلّف.

[3]حكمت 322 نهج ‏البلاغه مجم ‏المفهرس مؤلّف.
[4]حكمت 37 نهج ‏البلاغه معجم ‏المفهرس مؤلّف.
[5]تاريخ يعقوبى ج 2 ص 29 - و - الغارات ثقفى ص 32.
[6] به اعراب باديه نشين كه در آفتاب چهره‏ شان سرخ مى‏ شد و ايرانيان كه رنگشان سرخ و سفيد بود، سرخ پوست مى‏ گفتند.
[7]كتاب الغارات ثقفى ص 341 - و - نقش ائمّه در احياء دين ج 14 علاّمه عسگرى.

منبع

 امام علی (ع) و اخلاق اسلامی، محمد دشتی، صص83-87