امام علی (علیهالسلام) و مبارزه با عرفیگرایی در اندیشه مسلمانان سده نخستین اسلامی
کنگره بازخوانی ابعاد شخصیتی امام علی (ع)
کنگره بازخوانی ابعاد شخصیتی امیرالمومنین امام علی(ع) در روزهای چهارشنبه25 دیماه (افتتاحیه کنگره در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان) و اختتامیه کنگره 26 دی 1398 در موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع) برگزار گردید. دبیر خانه کنگره از تاریخ دهم خرداد الی 30 آبانماه شروع به اعلام فراخوان و دریافت آثار در ۳۴ محور در بخشهای مقاله(475اثر)-پایان نامه(69اثر)-کتاب(131اثر)-شعر(305اثر)- هنرهای تجسمی (102اثر)انجام داد.در مجموع ۱۰۸۲ اثر به دبیرخانه کنگره بازخوانی ابعاد شخصیتی امام علی (ع) ارسال شد. بعد از ارزیابی اولیه، و نهایی و معرفی آثار برگزیده مقالات منتخب در کتاب کنگره مقالات منتشر شد.
چکیده
سکولاریسم یا عرفیگرایی، امروزه در همه ابعاد زندگی بشر غربی حضوری پررنگ دارد. از آموزههای اعتقادی گرفته تا شیوههای تربیتی، میتوان ردپای شاخصهها، ابعاد و لوازم این تفکر را در غرب و آموزههایش یافت. دین مبین اسلام بهواسطه نظام ساختاری کامل، اساساً ظهور چنین پدیدهای را در ارکان خود پذیرا نمیباشد.
اما ورود اندیشههای غلط و وارداتی در بین مسلمین، تاریخ اسلام را نیز از این رهیافت بیبهره نگذاشته است. در این میان دوره حاکمیت امام علی(ع) را میتوان دوره بروز و ظهور عرفیگرایی در جهان اسلام دانست.
در این تحقیق با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و با رویکرد تاریخی، بهبررسی عوامل و راهکارهای مبارزه با عرفیگرایی امام علی(ع)در اندیشه مسلمانان سده اول هجری، پرداختهشده است. مهمترین نتایج حاصل از این تحقیق را میتوان در موارد ذیل اشاره کرد: جلوگیری از اجتماع نبوت و خلافت در یک خانه، جدایی قرآن و مفسر حقیقیاش، وجود مفسرین بیاطلاع از حقیقت دین و ظهور تفکر عثمانی در دوران فترت 25 ساله را میتوان از جمله دلائل ظهور این تفکر در دوره امام علی× دانست. امام علی× اما با دردستگرفتن حاکمیت، اصلاحات وسیعی را در اندیشه دینی امت اسلامی طراحی و ابعاد آن را در حوزه اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تبیین نمود و سعی در اجرای آن داشت.
کلیدواژهها: امام علی(ع)، دنیا، دین، عرفیگرایی، سکولاریسم، سده اول.
فهرست مطالب(مشاهده متن)
مقدمه
ارتباط دین و دنیا، مقوله گستردهدامنی است که شاید به جرات بتوان گفت در عرصه اجتماع بشری عمری بهاندازه حضور پیامبران دارد. تقابل و دینگریزی حاصل از زیادهخواهی و همچنین کجفهمی در شناخت دین، همواره با خدامحوری ادیان الهی در همه عرصههای زندگی که اصل و اساس تبلیغ پیامبران را تشکیل داده است، در گذر تاریخ، اندیشه دین قدسی را در ذهن برخی اندیشمندان دینگریز تداعی نمود، تا به نام دفاع از حیثیت دین، عملاً آن را به حاشیه رانده، زمینهساز دنیادوستی و دنیاپرستی شدند.
در این میان اما علمای مسیحیت با عملکرد نامناسب خود در نهادینهسازی حضور دین در عرصه اجتماع، سیاست و اقتصاد، در پرورش این اندیشه غلط، نقشی اساسی بازی کردهاند.
ازاینرو غرب مسیحی را میتوان مهد تولد و رشد اندیشه دین قدسی دانست. البته این بدانمعنا نیست که اندیشمندان دیگر ادیان چنین اندیشهای را در ذهن نپرورانیدهاند، بلکه بدینمعناست که غرب مسیحی بهواسطه معنای خاصی که از دین ارائه نموده است، زمینه بهتری را برای چنین مقولهای داشته است.
بررسی این اندیشه در گستره تاریخ، ما را با تعدد الفاظ و تفاوت معانی در این زمینه مواجه میسازد. دین قدسی، عرفیگرایی و سکولاریسم، الفاظی هستند که گرچه خود متعددند و هرکدام با معانی مختلف ارائه شدهاند، اما ریشه در یک اندیشه دارند. در بررسی این تعدد و تفاوت میتوان گفت، این تعدد الفاظ و تفاوت معانی در دو ساحت قابلبررسی است، یکی در باب تنوع ادیان و عقاید مواجه با دین قدسی و دیگری زاویهای است که هر محقق و پژوهشگر در آن نقطه با مسئله مواجه شده است. ازاینرو گاه نظریهپرداز در تعامل یا تقابل با سکولاریسم یا عرفیگرایی، در مقام تعریف، بر عوامل پدیدآورنده آن تکیه میکند و برحسب این عوامل درصدد تعریف برمیآید و لاجرم توجه خود را به معدّات این فرایند، مبذول میدارد و گاهی با ملاحظه ساختار درونی خودِ فرایند، بدون در نظرگرفتن عوامل و معدّات، به توصیف و تشریح آن میپردازد. در مواردی نیز بدون توجه به عوامل آن و با مفروغٌعنه لحاظکردنِ محتوای آن بهلحاظ توصیفنگاری به بررسی نتایج و پیآمدهای آن میپردازد.
بنابراین از عوامل پدیدآمدن تکثر در تعریف، بسترهایی است که احیاناً عرفیگرایی در آنها خودنمایی میکند، چراکه به عقیده صاحبنظران، این فرایند گاهی فقط در عرصه دین بررسی میشود، که بهمعنای عرفیشدن دین است و گاهی در عرصه فرد بررسی میشود، که بهمعنای عرفیشدن فرد است و گاهی در حیطه جامعه مورد بررسی قرار گرفته، که بهمعنای عرفیشدن جامعه است و چهبسا بهطور متوالی هر سه حیطه را در مینوردد. البته یکی از مباحث مطرح و مهم در این زمینه میتواند وجود ارتباط و تعامل میان این سه عرصه و تلازم این سه فرایند باشد. چراکه نوعی داد و ستد میان باور دینی، سلوک فردی و ساختار اجتماعی برقرار است.
به هر روی عرفیگرایی یک فلسفه عام است که ابعاد سیاسی و اجتماعی نیز دارد و بهمعنای نفی مرجعیت دین و خدا و پذیرش مرجعیت انحصاری عقل بشری است و میتواند در موضوعات مختلف، از فلسفه و علم گرفته، تا سیاست و اجتماع تحقق یابد، به همین جهت در برابر حاکمیت یا تملک نهاد دین نیست، بلکه در برابر ربوبیت و سرپرستی خداوند است.
براساس عرفیگرایی، همه ملاحظات ناشی از ایمان به خدا یا ایمان به آخرت بایستی کاملاً از عرصه زندگی حتی آموزش و پرورش یا تحصیلات عمومی مردم حذف گردد و اخلاقیات نیز صرفاً بر مراعات رفاه انسان در زندگی دنیایی بنا گذارده شود.
در تاریخ اسلام چنین اندیشهای بهصورت کاملاً وارداتی مطرح گردیده است. چراکه دین اسلام از ابتدا با نظامی ساختاری ارائه گردید. در این نظام ساختاری، جایگاه معارف اعتقادی اعم از عقلی و نقلی، معارف و آموزههای اجتماعی، اندیشههای اقتصادی و علوم و دستورهای سیاسی مشخصشده و ارتباط هرکدام با دیگران تبیین گشته است. ازاینرو زمینه ورود اندیشه عرفیگرایی یا سکولاریسم به افکار برخی مسلمین، باید با برهم خوردن نظام ساختاری مذکور حاصل شده باشد. اسلام در آغازین سالهای حیات خود، حضور در بالاترین عرصه اجتماعی، یعنی حاکمیت را با مدیریت پیامبر عظیمالشان اسلام(ص) تجربه نمود. این تجربه ارزنده پیادهسازی نظام ساختاری را بهدنبال داشته است. اما پس از رحلت رسول خدا(ص)با تبدیل انتصاب الهی حاکم اسلامی به انتخاب مردمی، پایههای نظام مذکور دچار تزلزل شد و در ادامه عدممشروعیت اجتماع نبوت و خلافت در یک خانه را با خود همراه ساخت.
این تغییر بنیادین در پایگاه حاکمیتی دین، تغییرات گستردهای در همه ارکان آن بهدنبال داشته است، تا آنجاکه در سالهای بعد شاهد قرائتهای جدیدی از دین هستیم که گاهی در پوستین ابوموسی اشعری جای خوش کرده و دین را مقدستر از آن میداند که در حوادث اجتماعی همچون نبرد بر سر ارزشها نقش ایفا کند. گاهی نیز سر از کاخ معاویه درآورده و اسلامی را شکل داده که حاکمیت سیاسی را امری جدای از دین دانسته و آن را پادشاهی میداند و گاهی نیز اسلامی شکلگرفته که همراه با تجملات دنیا بوده و سر از خانه طلحه و زبیر درآورده است.
امام علی(ع) با ایستادگی در مقابل این سه جریان منحرف، سعی در تبیین قرائت صحیح از اسلام داشته است. ازاینرو در کلام امام نهتنها با شاخصهایی برای اسلام راستین روبهرو میشویم، بلکه با نقد شاخصهای اسلام وارونه نیز برخورد مینماییم. این روشنگریها گرچه پژوهشهای متعددی را شکل داده است، اما تبیین سیره امام در مبارزه با عرفیگرایی کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
بدینسبب در این تحقیق برآنیم پس از تبیین شاخصهای عرفیگرایی، آنها را در کلام امام علی× در نهجالبلاغه بررسی نموده و نقد امام(ع) را نیز بیان نماییم.