علمای راوی غدیر از قرن ششم تا هشتم هجری

علمای راوی غدیر از قرن ششم تا هشتم هجری

(طبقات راويان حديث غدير از علمآء) بترتيب تاريخ وفاتشان توجّه و عنايت بموضوع مهم غدير خم در انحصار صحابه و تابعين نبوده و بلكه علمآء قرن‏هاى بعدى نيز در حفظ و اجراء اين سيره مهم و اثر زوال ناپذير نهايت مراقبت را داشته‏اند و با بررسى تاريخ مربوط، ملاحظه ميشود كه در هر قرنى گروه بسيارى از حفاظ با دقت نظر اين نشانه نمايان دين را از گروه پيشين دريافت و بر طبق تحقيقاتى كه در اين امر خطير نموده‏اند به طبقه بعدى كه جايگزين آنها شده‏اند با خضوع و تسليم بصحت آن، سپرده‏اند. اينك تعدادى از آنان را براى اثبات اين مدّعى نام مى‏بريم، كه در هر قرنى گواه بر تحقق اين داستان ميباشند، و احاطه به همه راويان اين حديث از طبقه علماء موكول بدامنه قدرت خواننده بزرگوار است كه در حدود كوششى كه داير بشناسائى اساتيد فن حديث بكار خواهند برد، به منظور خود نائل گردند.
    • حافظ- ابو حامد- محمّد بن محمّد طوسى- غزالى- مشهور به (حجّة الاسلام) :متوفاى 505، شرح حال و ستايش او در كتب تاريخ و تذكره رجال موجود است، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 101- 182 شرح حال او را ثبت نموده، و دكتر احمد رفاعي مصرى يك كتاب جداگانه در سه مجلد اختصاص بشرح احوال نامبرده داده، و اين تأليف از مزايا و محسنات عصر حاضر بشمار ميآيد، بنابر اين طالبين شرح تفصيلى احوالات نامبرده باين دو كتاب (طبقات سبكى- و كتاب دكتر رفاعى) مراجعه نمايند، گفتار نامبرده در پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
    • حافظ- ابو الغنايم- محمّد بن على كوفي- نرسى:(در سال 424 متولد و در 510 وفات يافته)، او محدّث كوفه بوده- ذهبى در جلد 4 تذكره‏اش ص 57 شرح حال او را ثبت و از ابن طاهر حكايت نموده كه: نرسى حافظى بوده با اتقان و مورد وثوق، همانند او را نيافتيم، پيوسته شب زنده دار و متهجد بود، حديث منسوب باو در صفحه 80 گذشت و در حديث تهنيت نيز خواهد آمد.
    • حافظ- يحيى بن عبد الوهاب- ابو زكريا اصفهانى- مشهور به (ابن منده):متوفاى 512، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 366 گويد: نامبرده از حفّاظ مشهور و بنام و يكى از مبرّزين اصحاب حديث بوده، مرديست جليل القدر، داراى فضل بسيار و روايات بى‏شمار، ثقه و داراى حفظ و احاديث بسيار و موصوف بصدق و صاحب تصانيف زياد بوده، حديث او در صفحه 91 گذشت.
    • حافظ- حسين بن مسعود- ابو محمّد فراء- بغوى- شافعى:متوفاى 516، ذهبى در جلد 4 تذكره‏اش ص 54 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته:امام حافظ، مجتهد، زنده كننده سنت، نامبرده از علماء ربّانى و دلداده بعبادت و متصف بقناعت بچيز كم، و ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 193 گويد: نامبرده صاحب تفسير و «شرح السنّة و التهذيب» در فقه، و كتاب «جمع بين صحيحين» و «مصابيح» در احاديث صحيح و حسن- و غير ذلك ميباشد، در علوم نامبرده تسلط و تخصص يافته و در آنها علّامه زمان خود بوده و متصف بدين دارى و ورع و زهد و عبادت و صلاحيت است، حديث منسوب باو نقل از «مصابيح» در صفحه 65 گذشت.
    • ابو القاسم هبة اللّه بن محمّد بن عبد الواحد شيبانى:(در سال 525 در سن 94 سالگى وفات يافته)؛ ابن كثير در تاريخش صفحه 203 گويد: نامبرده راوى مسند از ابى على ابن المذّهب از ابى بكر بن مالك از عبد اللّه بن احمد از پدرش ميباشد، و ابن جورى و عده‏اى از محدّثين از او روايت نموده‏اند، عالمى بوده ثقه و داراى دقت نظر و صحت سماع، حديث مناشده رحبه بطريق او و بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
    • ابن زاغونى- على بن عبد اللّه بن نصر بن سرّى زاغونى:متوفاى 527، ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 205 گويد: پيشوائى است بنام، احاديث را قرائت كرده، و آنها را استماع نموده، و اشتغال به فقه و نحو و لغت داشته و در اصول و فقه داراى مصنّفات بسيارى است، در وعظ و خطابه دستى داشته، مردم در تشييع جنازه او جمع شدند و جمعيّت قابل ملاحظه بودند، حديث مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى باسناد صحيح از او ذكر خواهد شد.
    • ابو الحسن رزين بن معاويه عبدرى- اندلسى:متوفاى 535، ذهبى در «عبر» شرح حال او را ثبت نموده، نامبرده در كتاب خود «الجمع بين الصحاح الستّه» از ابى سريحه- يا- زيد بن ارقم روايت نموده كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود من كنت مولاه، فعلى مولاه.
    • ابو القاسم جار اللّه- محمود بن عمر زمخشرى:زمخشر قريه بزرگى است از قراء خوارزم- متوفاى 538، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش صفحه 197 شرح حال او را نگاشته و درباره او گويد:امام كبير در تفسير و حديث و نحو و علم بيان، نامبرده پيشواى بلا معارض زمان خود بوده كه براى بهره‏گيرى از فنون او بار سفر مى‏بستند و بسوى او ميشتافتند، يافعى در «مرات» نگاشته كه: نامبرده در تفسير و حديث و نحو و لغت و بيان داراى اتقان و در فنون خود پيشواى زمان خود بوده، داراى تصنيف‏هاى بسيار و بى نظير است كه مورد ستايش قرار گرفته، سيوطى در «بغية الوعاة» ص 388 از او ياد كرده گويد: زمخشرى دامنه علمش وسيع و داراى فضل بسيار و منتهاى هوش و ذكاوت و خوش قريحه و متقن در هر علم بوده، نامبرده معتزلى بوده قوى و تواناى در مذهبش، و بدان تظاهر ميكرده و حنفى بوده است، سپس اساتيد و تأليفات او را نام برده، شرح حال او در «الفوايد البهيّه» ص 209 موجود است كه در كتاب مزبور نيز مورد ستايش قرار گرفته و تأليفات او تعداد شده، ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 219 از او ياد كرده، حديث او در استدلال و احتجاج دار ميّه بر معاوية بن ابى سفيان نقل از كتاب زمخشرى «ربيع الابرار» خواهد آمد- كتاب مزبور در نزد مؤلف «الغدير» موجود است، در آن گويد: شب غدير در نزد شيعه مورد تعظيم است و در آن شب- با تهجد و عبادت بيدارند و شب مزبور شبى است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله (در روز آن) در غدير خم بر جهاز شتران خطبه خواند و در خطبه خود فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه.
    • ابو الفتح- محمّد بن ابى القاسم- عبد الكريم شهرستانى- شافعى- متكلم بر روش اشعرى:متوفاى 548، ابن خلكان گويد: پيشوائى مبرّز و فقيهى متكلّم بوده، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 78 شرح حال او را ثبت و او و كتابش «الملل و النحل» را ستوده، نامبرده حديث غدير را در «الملل و النحل» ذكر نموده، لفظ او در حديث تهنيت خواهد آمد.
    • ابو الفتح- محمّد بن علىّ بن ابراهيم نطنزى:در سال 480 متولد شده (تاريخ وفات او بدست نيامده)، سمعانى در «انساب» او را ذكر نموده گويد:نامبرده از علمائى كه در خراسان و عراقند در فنون لغت و ادب و قيام بصنعت شعر افضل است، نامبرده در سال 521 بمرو آمد و بر ما وارد شد و من قسمت متناسبى از ادب را بر او قرائت نمودم و از او بهره‏مند شدم و از درياى علوم و فنون او كفى برگرفتم، سپس او را در همدان ملاقات نمودم، بعدا من در بغداد اقامت داشتم و چندين مرتبه بآنجا آمد و بر ما ورود نمود و هيچگاه او را ملاقات ننمودم مگر آنكه از كلمات و اشعار او نوشتم و از انوار دانش او اقتباس كردم، سپس نام مشايخ و استادان او را ذكر كرده، حديث غدير باسناد او در ص 85 گذشت و باز بطريق ديگر از او در آيه اكمال دين خواهد آمد.
    • حافظ- ابو سعد- عبد الكريم بن احمد سمعانى- شافعى:(در سال 506 متولّد و در 562/3 وفات يافته)، صاحب كتابهاى «الانساب» و «فضائل الصحابة»- ابن خلّكان در جلد 1 تاريخش ص 326 شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، ذهبى در جلد 4 تذكره‏اش ص 111 گويد كه: او عالمى است ثقه و حافظ- و حجّت، دامنه سير او از حيث عدل و دين وسيع بوده، مردى بوده خوش سيرت و نيكو معاشرت و داراى محفوظات بسيار، ابن نجّار گويد: از شخص آگاهى شنيدم كه: تعداد مشايخ و اساتيد سمعانى به هفتهزار نفر بالغ ميشد! و اين چيزى است كه احدى بآن نرسيده، حديث منسوب باو در ص 105 گذشت.
    • ابو بكر يحيى بن سعدون بن تمام الازدى- قرطبى- ملقّب به (سابق الدين):در سال 486/7 متولد و در 567 وفات يافته- صاحب تفسير كبير- ابن اثير در جلد 11 «كامل» ص 152 گويد: نامبرده در قرائت و نحو و غير آن از علوم پيشوا بوده، و در زهد و عبادت بمقامى رسيد كه مردم بسيارى از بلاد از وجود او منتفع ميشدند، بخصوص اهل موصل، زيرا نامبرده در آنجا اقامت گزيد و همانجا وفات يافت، ياقوت در دو كتاب خود شرح حال او را ثبت نموده، در جلد 7 «مجمع البلدان» ص 54 گويد: بسيارى از شيوخ و استادان ما بر او قرائت نمودند، او مردى بود، اديب، فاضل، آموزنده قرائت، عارف به نحو و لغت، بسيارى از كتب ادب را درك كرده و از اساتيد شنيده، و در جلد 20 «مجمع الادباء» ص 14 گويد: استادى است فاضل و عارف به نحو و وجوه قراآت، و نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و متصف بصدق و دين بوده و خير وجود او بسيار بوده، حديث او از تفسيرش در باب نزول آيه سأل سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد.
    • موفّق بن احمد- ابو المؤيّد- اخطب خطباء خوارزمى:متوفّاى 568، نامبرده يكى از شعراى غدير است، شعر او و شرح حالش در ضمن شعراء قرن ششم خواهد آمد،- حديث غدير را در «مناقب» و در «مقتل» خود- بطرق بسيار روايت كرده كه بعضى از آنها در صفحات 40 و 41 و 42 و 45 و 48 و 49 و 51 و 53 و 54 و 60 و 61 و 71 و 76 و 80 و 83 و 92 و 94- گذشت و طرق ديگرى از او خواهد آمد.
    • عمر بن محمّد بن خضر اردبيلى- معروف به: ملّا:حديث غدير را در «وسيلة المتعبّدين» - چلبى در« كشف الظنون» جلد 2 ص 634 اين كتاب را باو نسبت داده- بلفظ براء بن عازب روايت نموده، در حديث تهنيت خواهد آمد.
    • حافظ- على بن حسن بن هبة اللّه- ابو القاسم دمشقى- شافعى:حافظ- على بن حسن بن هبة اللّه- ابو القاسم دمشقى- شافعى- ملقّب به: ثقة الدين- مشهور به: ابن عساكر- متوفاى 571، صاحب تاريخ كبير- داير و مشهور است- ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 363 شرح حال او را ثبت كرده و ابن اثير در جلد 11 «كامل» ص 177 و ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 294 او را ستوده‏اند و در تاريخ اخير الذكر گويد: نامبرده يكى از بزرگان حفّاظ حديث است و كسى است كه از حيث سماع حديث و جمع و تصنيف و اطلاع و حفظ نسبت باسناد و متن احاديث و اتقان نسبت به اسلوب حديث و فنون آن مورد توجه و اقبال علاقمندان باين رشته بوده، نامبرده تاريخ شام را در هشتاد مجلّد - ابن كثير در تاريخش ذكر كرده كه: سه مجلد از آنها در شرح احوال و مناقب على امير المؤمنين عليه السلام است- تصنيف نموده، سپس (ابن كثير) در ستايش نسبت باو و تأليفاتش مبالغه و اطناب نموده، و رساترين و كامل‏ترين شرح حال او شرحى است كه سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 273- 277 ذكر كرده و او را و موثق بودن او را بسيار ستوده و اتقان او و تأليفات او را تقدير نموده، و چنانكه ابن كثير بيان داشته، نامبرده احاديث بسيارى درباره اين داستان مهمّ «غدير» در تاريخش آورده، بعض از آنها در صفحات 40 و 58 و 80 و 86 و 88 و 98 گذشت و حديث او در نزول آيه تبليغ و آيه اكمال درباره على عليه السّلام خواهد آمد.
    • حافظ محمّد بن موسى بن عثمان- ابو بكر حازمى (نسبت به جدّ او حازم است) همدانى- شافعى:حافظ محمّد بن موسى بن عثمان- ابو بكر حازمى (نسبت به جدّ او حازم است) همدانى- شافعى (در سال 548 متولد و در 584 وفات يافته)، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 189 شرح حال او را ثبت و او را پيشواى با اتقان و برجسته خوانده، و از ابن الزينبى نقل شده كه: نامبرده از حيث حفظ حديث و اسانيد و رجال آن با اوصافي كه در او است از قبيل زهد و التزام بعبادت و رياضت و ذكر، بهترين مردم زمان خود بوده، در علم حديث مصنفاتى دارد: و ابن نجّار گويد:نامبرده از پيشوايان حفّاظ عالمين بفقه حديث و معانى و رجال آن بوده و مورد اعتماد و وثوق و حجّت بزرگوارى بوده، متصف بزهد و ورع و ملازم با خلوت و مباشر امر تصنيف و نشر علم بوده، چنانكه در جلد 2 تاريخ ابن خلكان ص 223 و جلد 3 «معجم البلدان» ص 466 مذكور است نامبرده بخطبه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله در غدير خم تصريح نموده است.
    • حافظ- محمّد بن أبى بكر- عمر بن أبى عيسى- احمد ابو موسى مدينى:بطوريكه سمعانى در« انساب» ذكر نموده مراد از- مدينى- نسبت بشهر اصفهان است- اصفهانى- شافعى (در سال 501 متولّد و در 581 وفات يافته)، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 161 شرح حال او را ثبت و گفته: نامبرده در حفظ و شناسائى، پيشواى زمان خود بوده و در حديث و علوم داراى تأليفات سودمنديست، سپس بذكر تأليفات او پرداخته، و سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 90 و ذهبى در جلد 4 تذكره‏اش ص 128 او را ذكر نموده‏اند و ذهبى درباره او چنين نگاشته: حافظ- شيخ الاسلام- بزرگ، تقدم و پيشدستى در جمع و بررسى حديث با بلندى اسناد باو منتهي گشته، و ابن الزينبى گويد: ابو موسى چندان زيست و زندگى كرد تا يگانه عصر خود شد و از حيث اسناد و حفظ، استاد زمان خود گرديد، سمعانى گويد: من از او حديث استماع نمودم و از احاديث من نوشت و او ثقه و متّصف بصدق است، عبد القادر گويد: براى نامبرده مسموعات حديث در اصفهان بحدّى حاصل گشت كه براى احدى در زمان او حاصل نگشت و مضافا بر اين مزيّت كه مخصوص او است مراتب حفظ و اتقان او است، نامبرده داراى تصانيفى است كه در آن بر پيشينيان با وصف ثقه بودن و نيروى عفّت؟؟؟؟ برترى و زيادتى يافته، طرق متسوب باو در صفحات 54 -يكى از سه نفرى است كه در سطر يكم صفحه مزبور ذكر شد و آنها: ابن عقده و ابو نعيم و ابو موسى اصفهانى: ميباشند همانطور كه در پا صفحه مزبور توضيح داده شده، مترجم- و 57 و 62 و 87 و 89 و 100 و 108 و 109 و 111 گذشت و غير از طرق مذكوره نيز دارد
    • فقيه- اسعد بن ابى الفضايل محمود بن خلف عجلى- ابو الفتوح (باو- ابو الفتح- نيز گفته ميشود)- شافعى- اصفهانى:(در سن 85 سالگى در سال 600 وفات يافته)، ابن اثير در جلد 12 «كامل» ص 83 گويد:نامبرده پيشواى فاضلى بوده،. و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 40 گويد:استماع حديث نموده و در فقه تسلّط و احاطه يافته و كتاب تصنيف نموده، از مزاياى زهد و عبادت بهره‏مند بوده، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 50 شرح حال او را ثبت و بسيار او را ستوده و تأليفاتش را تعداد كرده، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 71 از او نام برده و نسبت باو ستايش نموده، حديث منسوب بنامبرده نقل از كتابش «الموجز» در فضايل خلفاء چهار گانه درس 57 و 89 گذشت.

    • ابو عبد اللّه- محمّد بن عمر بن حسن- فخر الدين رازى- شافعى: متوفاى 606، صاحب تفسير كبير مشهور، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 48 شرح حال او را ثبت نموده و گويد: يگانه عصر و پرورش يافته فطرت يگانه و مخصوص خود بوده، در علم كلام و معقولات و علم اوايل بر (دانشمندان) زمان خود تفوق و برترى يافته، سپس تأليفات او را تعداد نموده، و ابن اثير چنين گويد: نامبرده در عصر خود پيشواى جهانى بوده و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 55 از او نام برده، و سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 33- 40 در شرح حال او بسط كلام داده و او را ستوده و در ردّ نكوهش ذهبى بر او در «ميزان الاعتدال»- مبالغه نموده، حديث او در ص 46 و 99 گذشت و در آيه تبليغ نيز خواهد آمد.
    • ابو السعادات- مبارك بن محمّد بن عبد الكريم- ابن اثير شيبانى- جزرى- شافعى:متوفّاى 606، برادرش- ابن اثير در جلد 12 «كامل» ص 120- شرح حال او را ثبت و چنين نگاشته: برادرم- مجد الدين ابو السعادات، در عده‏اى از علوم، از جمله در فقه و اصول نحو و اصول حديث و لغت- عالم بود و داراى تصنيفات مشهوريست، در تفسير و حديث و نحو و حساب و غريب حديث، رساله‏هائى فراهم ساخته، نامبرده نويسنده برجسته و ممتازى بوده كه در ميان اهل زمان طرز نگارش او ضرب المثل بوده، داراى دين ثابت و استوار و ملتزم طريق مستقيم بوده، در كتاب خود «جامع الاصول في احاديث الرسول» اين روايت را از زيد بن ارقم- يا- ابى سريحه (شعبه- اين ترديد را نموده) نقل كرده كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:من كنت مولاه فعلى مولاه، ترمذى اين روايت را با بررسى در اسنادش روايت كرده و آنرا از شافعى (پيشواى شافعيان) در كتاب خود «النهايه» جلد 4 ص 246 حكايت نموده.
    • ابو الحجاج- يوسف بن محمّد بلوى- مالكى- مشهور به (ابن الشيخ):متوفاى حدود 605، مؤلّف كتاب «الف با»، اين كتاب نموداريست از مجامع فضل و ادب سرشار او، زركانى در جلد 3 «الاعلام» ص 1184 او را ذكر نموده- لفظ او در مجلد دوم- (الغدير) در شعراى قرن اول پيرامون ابيات أمير المؤمنين عليه السّلام خواهد آمد.
    • تاج الدّين- زيد بن حسن بن زيد كندى- ابو اليمن بغدادى:در بغداد ولادت و در آنجا پرورش يافته، سپس بشام منتقل و در آنجا اقامت گزيده و در سال 613 درگذشته، ابن اثير در جلد 12 «كامل» ص 130 گويد:نامبرده در نحو و لغت پيشوا بوده و در حديث داراى اسناد عالى است و فنون بسيار و علوم متنوّع را دارا بوده، حديث مناشده رحبه باسناد او و بلفظ عبد الرحمن بن ابى ليلى خواهد آمد.
    • شيخ على بن حميد قرشى:متوفاى 621، نامبرده- حديث غدير را در «شمس الاخبار المنتقى من كلام النبى المختار» ذكر نموده، چنانكه در ص 98 گذشت، و لفظ او در مفاد حديث خواهد آمد.
    • ابو عبد اللّه- ياقوت بن عبد اللّه:نژاد او رومى است و حموّى المولد است: مسكن او در بغداد بوده، نامبرده در كودكى اسير شده و در بغداد مرد تاجرى او را خريده، در سال 626 درگذشته، كتاب «معجم البلدان» و «معجم الادبآء» از او است، در ادبيات گامهاى بلندى برداشته و بر امير المؤمنين على عليه السّلام متعصب بوده، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 349- 355 شرح حال او را از حيث مقام و علم و ادب و تأليفات و مذهب ثبت نموده، نامبرده در جلد 3 «معجم البلدان» ص 466 از حازمى اين حديث را ذكر نموده كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در غدير خم خطبه ايراد فرمود ... و سخنان او نقل از كتاب «معجم الادباء» ضمن بيان مؤلّفين در مورد حديث غدير ذكر شده است.
    • ابو الحسن على بن محمّد شيبانى- معروف به- ابن اثير- جزرى:نسبت به جزيره ابن عمر است، شهرى است بفاصله سه روز راه در بالاى موصل- كه دجله از سه طرف آنرا احاطه نموده است- متوفاى 630، صاحب تاريخ «كامل» و «أسد الغابه»، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 378 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته: در حفظ حديث و شناسائى آنچه كه مربوط بآنست و در حفظ تاريخ متقدم و متأخّر پيشوا بوده. سپس تأليفات او را ذكر نموده و آنها را ستوده و يافعى در جلد 4 «مرآت الجنان» ص 70 او را ذكر و نسبت باو و تأليفاتش ستايش نموده، ذهبى در جلد 4 تذكره‏اش ص 191 نامبرده را از حفاظ بشمار آورده و از او ستايش كرده، حديث غدير را بطرق بسيار روايت كرده كه قسمتى از آن خواهد آمد و قسمتى هم در صفحات 41 و 48 و 53 و 54 و 55 و 61 و 76 و 87 و 89 و 91 و 93 و 100 و 108 و 110 ذكر شده است.
    • حنبل بن عبد اللّه بن فرج بغدادى- رصافي:(در سال 640 در سن 90 سالگى وفات يافته)، نامبرده محدّث است و حديث بسيار روايت نموده، مسند احمد بن حنبل باسنادش كه ذكر خواهد شد از پسرش عبد اللّه روايت ميكند، ابو شامه در «ذيل الروضتين -در حاشيه تذكرة الحفاظ ابو المحاسن دمشقى ص 33 ذكر شده است- »شرح حال او را درج كرده، حديث مناشده رحبه باسناد او بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
    • حافظ- ضياء الدين محمّد بن عبد الواحد- ابو عبد اللّه مقدسى- دمشقى- حنبلى:حافظ- ضياء الدين محمّد بن عبد الواحد- ابو عبد اللّه مقدسى- دمشقى- حنبلى (در سال 569 متولد و در 643 وفات يافته)، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 169 نام او را با ستايش از او ذكر نموده، و تأليفات او را ستوده است، ذهبى در جلد 4 تذكره‏اش ص 197 شرح حال او را ثبت و از قول عمر بن حاجب حكايت كرده كه او گفته: بزرگ و استاد ما ابو عبد اللّه بزرگ زمان خود و پرورش يافته بر فطرت و شخصيات انحصارى خودش ميباشد، و از حيث علم و حفظ و مورد وثوق بودن و دين از علماء ربّانى است، در روايت، بسيار دقت و بررسى ميكرده و در عبادت كوشش بسيار نموده، بسيار بياد خدا و منقطع از غير خدا و متصف بتواضع و فروتنى بوده ..بالاخره در وصف و ستايش او گويد: ابن النجار گفته: نامبرده حافظى است با اتقان و عالمى است حجّت و واقف بحال رجال حديث، موصوف بورع و تقوى است، در آگاهى و عفت نفس و حسن طريقت، همانند او نديدم-. تا آخر .. حديث او در صفحه 57 و 62 و 71 و 72 و 103 و 107 گذشت و احاديث ديگرى نيز از او خواهد آمد.
    • ابو سالم- محمّد بن طلحه قرشى- نصيبى- شافعى:متوفاى 652، نامبرده يكى از شعراء غدير است در قرن هفتم كه در محل خود شعر و شرح حال او خواهد آمد، حديث منسوب باو در ص 69 گذشت و حديث ديگر نقل از كتاب او «مطالب السئول» كه مكرّ را به چاپ رسيده نقل خواهد شد.
    • ابو المظفّر- يوسف- امير حسام الدين قز أوغلى:در تاريخ ابن خلكان و- فوايد البهيه- قرغلى مذكور است و در غير آندو- قزغلى- ولى بطوريكه در تاريخ ابن كثير مذكور است، صحيح آن- قزاغلى- است كه لغت تركى است و معناى آن- پسر دختر است، يعنى سبط- ابن عبد اللّه بغدادى- حنفى- متوفاى 654، سبط حافظ ابن جوزى (از دختر گرامى او «رابعه») يافعى در جلد 4 «مرآت» ص 136 و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 194 شرح حال او را ثبت نموده و ابن كثير ضمن شرح حال، او را نسبت بمراتب علم و فضل و حسن خطابه ستوده، و ابو الحسنات در «فوايد البهيّه» ص 230 او را نام برده و گفته: نامبرده در فقه تسلّط يافته، عالمى است فقيه و واعظ و خوش معاشرت، ابو المعالى سلامى- بطوريكه در «منتخب المختار» ص 236 مذكور است درباره او گفته: نامبرده استاديست صالح و دانشمند- عالم به تفسير و حديث و فقه، داراى تفسيرى است بزرگ در بيست نه مجلّد، و سپس استادان و تأليفات او را ذكر كرده- حديث او در ص 73 گذشت و در عنوانات ديگر بالفاظ ديگر غير از آنچه ذكر شده نقل از تأليف مشهور او «تذكرة خواص الأمّه» خواهد آمد.
    • عزّ الدين عبد الحميد بن هبة اللّه مدائنى- مشهور به «ابن ابى الحديد» معتزلى:متوفاى 655، مؤلّف شرح نهج البلاغه كه مشهور و در دسترس عموم است و اين شرح نمودار بارزى است از احاطه كامل او در حديث و كلام و تاريخ و ادب، شرح حال او در جلد 4 (شرح نهج البلاغه) او ص 575 مذكور است، حديث او در ص 104 گذشت و در داستان مناشده رحبه و داستان نفرين و داستان ركبان و احتجاج عمّار بحديث غدير و مناشده جوانى بر ابى هريره خواهد آمد.
    • حافظ- ابو عبد اللّه- محمّد بن يوسف- گنجى- شافعى:متوفاى 658- صاحب كتاب «كفاية الطالب -چلبى در جلد  2 «كشف الظنون» ص 323 كتاب مزبور را از او دانسته-» كه در مصر در 160 صفحه چاپ شده و اسناد آن حذف گرديده و در نجف اشرف با ذكر سند (مطابق اصل آن) چاپ شده، و كتاب مزبور نموداريست از پيشروى و تسلّط او در حديث و احاطه كامل او در علوم و فضيلت بسيارى كه احراز نموده و توجه و عنايت خاصى كه در كار حديث و فنون آن دارد، ابن صباغ مالكى در «فصول المهمّه» از او نقل ميكند و از نامبرده به جمله:امام- حافظ: تعبير مينمايد، حديث او در صفحات 46 و 50 و 72 و 80 و 92 و 98 گذشت و در داستان مناشده رحبه بطرق مختلف و در موضوع مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى و در حديث تهنيت خواهد آمد.
    • فضل اللّه بن ابى سعيد- حسن شافعى- توربشتى:سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 146 شرح حال او را ثبت و گفته: نامبرده مردى است محدّث و فقيه از اهل شيراز، شرح خوبى بر «مصابيح» بغوى نوشته و صحيح بخارى را از عبد الوهاب ابن مغرم (باسنادش) روايت كرده، گمان دارم، اين مرد بزرگ در حدود سال 660 وفات يافته، و بواسطه وقعه تاتار معرفت بحال او ميسّر نشده، پس از اين مطالب سبكى بعضى از فوائد مذكوره در شرح مصابيح (تاليف او را) ذكر نموده، نامبرده حديث غدير خم را در كتابش «المعتمد في المعتقد -چلبى در جلد 2« كشف الظنون» ص 462 كتاب مزبور را باو نسبت داده و ذكر نموده است-» روايت نموده.
    • حافظ- محى الدّين- يحيى بن شرف بن حسن- ابو زكريا نووى:نوى، قريه‏ايست از قراء حوران- دمشقى- شافعى متوفاى 676، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 166- 168 شرح حال او را ذكر و ستايش بليغ نسبت باو نموده، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 278 او را ذكر نموده و گويد: استاد مذهب و بزرگ فقهاء زمان خود بوده و از حيث زهد و عبادت و ورع و تحقيق و فراهم ساختن موجبات بهم پيوستگى مردم- بمرتبه‏اى رسيد كه احدى از فقهاء قادر بوصول بآن نبودند، سپس تأليفات او را ذكر و توصيف نموده، ذهبى نيز در جلد 4 تذكره‏اش ص 259- 264 در شرح حال او بسط كلام داده، حديث غدير نقل از تأليف او «رياض الصالحين» در ص 72 گذشت، و در كتاب ديگرش كه در تهذيب اسماء و لغات تأليف نموده چنين نگاشته: و در كتاب ترمذى از ابى سريحه صحابى- يا زيد بن ارقم (ترديد از شعبه است) از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله روايت شده كه: فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه، ترمذى آنرا روايت نموده و گويد حديث حسن است و شكّ در شخص صحابى (راوى) بصحت حديث لطمه نميزند، زيرا تمام آنها عدول هستند.
    • شيخ مجد الدين- عبد اللّه بن محمود بن مورود حنفى- موصلى:(در سال 599 متولّد و در 683 وفات يافته)، ابو الحسنات در «الفوائد البهيّه» ص 106 شرح حال او را ثبت نموده و گفته: نامبرده در فروع و اصول يگانه روزگار بوده و پيوسته تا پايان عمر خود بامر فتوى و تدريس اشتغال داشته، ابن حمويّه صاحب «فرايد السمطين» حديث مناشده مردى را بر جابر انصارى كه خواهد آمد از او روايت نموده.
    • قاضى ناصر الدين- عبد اللّه عمر- ابو الخير بيضاوى شافعى:متوفاى 685 صاحب «الطوالع و المصباح» در اصول دين و «الغاية القصوى» در فقه و «المنهاج» در اصول فقه و «مختصر الكشّاف» در تفسير و «شرح المصابيح» در حديث، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 59 گفته: نامبرده پيشواى مبرّزى بوده- و بسيار اهل نظر و داراى صلاحيت و ملازم با عبادت و متصف بزهد بوده، در شيراز متصدى مقام- قاضى القضاة شد و به تبريز رفت، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 309 شرح حال او را ثبت نموده و گفته كه در تبريز وفات يافت، حديث او در موضوع غدير خم از كتابش «طوالع الانوار» در ص 27 گذشت.
    • حافظ- احمد بن عبد اللّه- فقيه حرم- محبّ الدين- ابو العباس طبرى- مكى- شافعى:متوفاى 694، سبكى شرح حال او را در جلد 5 طبقاتش ص 9 ثبت و او را ستوده و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 340 او را ذكر نموده و ذهبى در جلد 4 «تذكره» ص 264 او را از جمله حفّاظ بشمار آورده و گفته: نامبرده در فقه تسلّط يافت و تدريس نمود و فتوى داد و كتاب تصنيف نمود، و استاد شافعيّه و محدّث حجاز بود، پيشوائى بود داراى صلاحيّت و متصف بزهد و عاليقدر، حديث غدير را در كتابش «رياض النضره» و «ذخائر العقبى» بطرق متعدد با بررسى در اسناد روايت نموده كه بعضى از آن در حديث مناشده رحبه و در حديث ركبان و در داستان تهنيت خواهد آمد و بعضى ديگر از طرق او در صفحات 46 و 55 و 61 و 68 و 92 و 97 و 105 گذشت.
    • ابراهيم بن عبد اللّه وصّابى- يمنى- شافعى:مولّف كتاب «الاكتفاء في فضل الاربعة الخلفآء» حديث غدير را بطرق متعدد در «الاكتفاء» ذكر نموده كه بعضى از آن در حديث مناشده رحبه و در احتجاج امير المؤمنين عليه السّلام در روز جمل و در نزول آيه سأل سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد، و بعضى از طرق نامبرده در ص 50 و 53 و 56 و 83 و 98 و 100 و 103 و 107 و 109 گذشت.
    • سعيد الدين- محمّد بن احمد فرغانى:قصيده تائيّه ابن فارض را شرح داده، در حدود سال 700 وفات يافته، ذهبى در «العبر» تاريخ وفات او را- 699 ضبط كرده، نامبرده اول كسى است كه قصيده تأئيه ابن فارض را شرح نموده، چنين حكايت شده كه قصيده مزبور را اوّل در حضور جلال الدين رومى- مولوى- خوانده بعدا شرح فارسى بر آن نوشته و سپس شرح عربى بر آن نگاشته و نام آنرا «منتهى المدارك» گذارده و كتاب بزرگى است، چلبى در جلد 1 «كشف الظنون» صفحه 209 اين جريان را چنين نگاشته، و از كفوى نقل شده كه: نامبرده علوم شرعيه و حقيقيّه را جمع نموده، زبان گوياى عصر خود و برهان زمان خود و دليل راه حق و سنّ خداوندى در بين خلق بوده، شرح حال او در جلد 1 صفحه 270 «عبقات الانوار» موجود است، لفظ او در سخنان پيرامون مفاد حديث غدير خواهد آمد.

    • شيخ الاسلام- ابو اسحق- ابراهيم بن سعد الدين- محمد بن مؤيّد حمويّه خراسانى جوينى:متوفاى 722 (در سن 78 سالگى درگذشته)؛ ذهبى در جلد 4 «تذكره» ص 298 او را ستوده و درباره او گويد: امام محدّث يگانه اكمل: و نيز درباره او گويد: نسبت بروايت بسيار توجه و عنايت داشته و در بررسى و بدست آوردن جهات حديث كوشش بسيار مينموده، ملك غازان بدست او اسلام آورده، ابن حجر در جلد 1 «درر» ص 67 شرح حال او را نگاشته و نسبت باو ستايش كرده، نامبرده حديث غدير را بطرق بسيار در كتاب خود «فرائد السمطين» كه در فضيلت مرتضى عليه السّلام و بتول و سبطين (عليهم السّلام) تأليف نموده (و در نزد مؤلّف «الغدير» موجود است) روايت نموده بعضى از طرق او در صفحات 40 و 46 و 50 و 53 و 57 و 68 و 80 و 86 و 87 و 103 و 104 و 119 ذكر شده و روايت او در حديث مناشده رحبه و حديث مناشده مرد عراقى بر جابر انصارى و در موضوع احتجاج عمر بن عبد العزيز و در نزول آيه اكمال دين درباره على عليه السّلام و در نزول آيه سأل سائل پيرامون قضيه غدير و در حديث تهنيت، خواهد آمد.
    • شيخ الاسلام- ابو اسحق- ابراهيم بن سعد الدين- محمد بن مؤيّد حمويّه خراسانى جوينى:متوفاى 722 (در سن 78 سالگى درگذشته)؛ ذهبى در جلد 4 «تذكره» ص 298 او را ستوده و درباره او گويد: امام محدّث يگانه اكمل: و نيز درباره او گويد: نسبت بروايت بسيار توجه و عنايت داشته و در بررسى و بدست آوردن جهات حديث كوشش بسيار مينموده، ملك غازان بدست او اسلام آورده، ابن حجر در جلد 1 «درر» ص 67 شرح حال او را نگاشته و نسبت باو ستايش كرده، نامبرده حديث غدير را بطرق بسيار در كتاب خود «فرائد السمطين» كه در فضيلت مرتضى عليه السّلام و بتول و سبطين (عليهم السّلام) تأليف نموده (و در نزد مؤلّف «الغدير» موجود است) روايت نموده بعضى از طرق او در صفحات 40 و 46 و 50 و 53 و 57 و 68 و 80 و 86 و 87 و 103 و 104 و 119 ذكر شده و روايت او در حديث مناشده رحبه و حديث مناشده مرد عراقى بر جابر انصارى و در موضوع احتجاج عمر بن عبد العزيز و در نزول آيه اكمال دين درباره على عليه السّلام و در نزول آيه سأل سائل پيرامون قضيه غدير و در حديث تهنيت، خواهد آمد.
    • علاء الدين- أحمد بن محمّد بن أحمد سمنانى:و در 736 وفات يافته - بطوريكه در« منتخب المختار» ص 172 مذكور است- سلامى او را نام برده و تاريخ وفات او را 753 ذكر نموده- ابن حجر در جلد 1 «الدّرر الكامنه» ص 250 شرح حال او را ثبت و گفته: نامبرده در فقه تسلّط يافت و در مقام طلب حديث برآمد و در فضايل شركت نمود و در علم تبحّر يافت، ذهبى درباره او گويد: پيشوائى بود جامع، بسيار تلاوت (قرآن) مينمود، موقعيّتى در نفوس يافت، و چنين ذكر كرده كه مصنّفات او بيش از سيصد كتاب است، صدر الدين ابن حمويه از او اخذ حديث كرده، لفظ او نقل از كتابش «عروة الوثقى» در باب سخنان پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
    • حافظ- شمس الدين محمّد بن احمد بن عثمان ذهبى- شافعى:متوفاى 748، جزرى در جلد 2 «طبقات القرّآء» شرح حال او را ثبت و گفته: نامبرده استادى است بزرگ و مورد وثوق و اعتماد، ... تا آنجا كه درباره او گويد: و اشتغال بحديث و اسماء رجال آن داشت تا بحدّى كه تعداد استادان او در فن حديث و ساير فنون بهزار تن بالغ گشت!. و سبكى در جلد 5 تاريخش ص 216- 219 از او نام برده و در ستايش و توصيف او تفصيل و مبالغه زيادى بكار برده، و ابن كثير در جلد 14 تاريخش ص 225 نيز از او نام برده و در شأن او گويد: حافظ كبير- مؤرّخ اسلام و استاد بزرگان محدّثين- حفّاظ حديث و ساير فنون بوجود او ختم شد، و ابن حجر در جلد 3 «الدّرر» ص 336- 338- شرح حال او را ثبت و گويد: در فنّ حديث و گردآورى تاريخ اسلام بطورى مهارت و تسلّط يافت كه در نگارش و ثبت اخبار علماء حديث (مخصوصا) بر پيشينيان برترى و تفوّق يافت، سپس تأليف او را ذكر و مورد ستايش قرار داده، نامبرده كتاب جداگانه درباره حديث غدير تأليف نموده - در ضمن مؤلفين غدير در صفحه 146- طليعه پارسى-( در همين مجلد) ذكر شده است- و حديث او در صفحات 68 و 72 و 82 و 103 ذكر شده است.
    • نظام الدّين- حسن بن محمّد قمى- نيشابورى:صاحب تفسير كبير موسوم به (غرائب القرآن) كه چندين بار در مصر و ايران چاپ شده، حديث غدير را نامبرده در تفسيرش ذكر كرده، بصفحات 46 و 86 و 99 مراجعه نمائيد، و حديث او در باب نزول آيه تبليغ درباره على عليه السّلام پيرامون واقعه غدير خواهد آمد.
    • ولى الدّين- محمّد بن عبد اللّه- خطيب- عمرى تبريزى:مؤلّف «مشكاة المصابيح» متوفاى 737، حديث از او در صفحه 46 و 73 گذشت و در داستان تهنيت بطريق احمد خواهد آمد.
    • تاج الدّين- احمد بن عبد القادر بن مكتوم- ابو محمّد قيسى- حنفى- نحوى:متوفاى 749، جزرى در جلد 1 «طبقات القرّآء» ص 70 شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، و ابن حجر در جلد 1 «الّدرر» ص 174- 176- ضمن شرح حال بذكر استادان و تأليفات او پرداخته و گويد: در فقه و تدريس پيشروى نموده و نيابت در حكم يافت، سپس تأليفاتش را ذكر و از جمله آنها «تذكره» را نام برده و گويد: كتاب مزبور را در سه مجلد تدوين و نام آنرا «قيد الاوابد» نهاد و من آنرا بخطّ خود او از محموديّه يافتم- نامبرده در كتاب خود «تذكره مذكور» ابيات حسان را در حديث غدير ذكر نموده كه ضمن شعراء قرن اول خواهد آمد.
    • زين الدّين- عمر بن مظفر بن عمر- معرّى- حلبى- شافعى- مشهور به- ابن الوردى:متوفاى 749، سيوطى در «بغية الوعاة» شرح حال او را نگاشته و گويد: نامبرده پيشوائى بود كامل در فقه و نحو و ادب و مسلّط در علم و نظم او در عالى‏ترين مرتبه (از زيبائى و نيكوئى) بود فضايل مشهورى دارد، سپس تأليفات و قسمتى از اشعار او را ذكر كرده، نامبرده حديث ولايت را در «تتمة المختصر في اخبار البشر» چاپ مصر- ذكر نموده است.
    • جمال الدّين- محمّد بن يوسف بن حسن بن محمّد زرندى- مدنى- حنفى- شمس الدّين:متوفاى در حدود 757، بطوريكه در «منتخب المختار» ص 210 مذكور است، سلامى- معاصر او- شرح حال او را نوشته و استادان او را ذكر كرده و ملاقات با او را بيان كرده، و ابن حجر در جلد 4 «الدّرر» ص 295 او را نام برده و گويد: نامبرده، كتاب (درر السمطين في مناقب السبطين) را تصنيف نموده و بعد از پدرش در مدينه برياست رسيد و كتب متعددى تصنيف كرد و فقه و حديث تدريس نمود، سپس بشيراز مسافرت كرد و در آنجا متصدى مقام قضاوت شد تا اينكه در سال 747 يا 748 وفات يافت، ابن فرحون اين جريان را از او ذكر كرده و از بزرگان و استادان جنيد حكايت شده كه تاريخ وفات او را در شيراز 757 تعيين كرده، و ابن صبّاغ مالكى در «فصول المهمّه» از او به: شيخ- و پيشوا و علّامه محدّث در حرم شريف نبوى تعبير نموده.نامبرده (جمال الدين زرندى) در كتاب (نظم درر السمطين في فضايل المصطفى و المرتضى و البتول و السبطين) گويد: امام حافظ- ابو بكر- احمد بن حسين بيهقى رحمه اللّه بسند خود از براء بن عازب روايت ميكند كه گفت: با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) آمديم .... تا آخر لفظ مذكور در حديث تهنيت.
    • قاضى عبد الرحمن بن احمد ايجى- شافعى:متوفاى 756، سبكى در جلد 6 طبقاتش ص 108 گويد: نامبرده پيشوائى بوده در معقولات و عارفي بوده است بهر دو اصل (اصول فقه و حديث) و بمعانى و بيان و نحو و فقه، و كتاب «المواقف» را در كلام او نوشته، و ابن حجر در جلد 2 «الدّرر» ص 322 شرح حال او را ثبت و او را ستوده و تأليفاتش را تعداد نموده، لفظ نامبرده در پيرامون غدير نقل از «المواقف» در ص 27 گذشت.
    • سعيد الدين، محمّد بن مسعود بن محمّد بن خواجه مسعود كازرونى:متوفاى 758، ابن حجر در جلد 4 «الدّرر» ص 255 شرح حال او را ثبت و استادان او را ذكر كرده سپس گويد: سعيد الدين محدّثى بود فاضل، حديث بسيار شنيد و- مزّى- باو اجازه حديث داد آه ... و او شاگرد ابن حمويّه مؤلّف «فرايد السمطين» مذكور در ص 200 است و از او روايت ميكند، نامبرده در كتابش «المنتقى في سيرة المصطفى» گويد: و گفت (يعنى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله درباره على): من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
    • ابو السعادات- عبد اللّه بن اسعد بن على يافعى- شافعى- يمنى- سپس مكّى:متوفاى 768، سبكى در جلد 6 «طبقاتش» ص 103 او را ذكر و صلاحيّت او و تصنيفات بسيار و نظم زياد او را ستوده، ابن حجر در جلد 2 «الدّرر» ص 247 شرح حال او و استادان او را در حديث و فقه ذكر و او را مورد ستايش قرار داده و گويد:نامبرده را در مذمّت و نكوهش ابن تيميّه سخنى هست، نامبرده حديث غدير را در جلد 1 تاريخش «مرآت الجنان» ص 109 از طريق احمد بن حنبل از جمله احاديث ارسال مسلم بشمار آورده است.
    • حافظ عماد الدين- اسماعيل بن عمر بن كثير شافعى- قيسى- دمشقى:متوفاى 774، ابن حجر در جلد 1 «الدّرر» ص 384 شرح حال و استادان و تأليفات او را ذكر نموده، سپس از قول ذهبى در «المعجم المختص» گويد: پيشوائى است صاحب فتوى و محدّث با احاطه و جامع و فقيه صاحب فنون، محدّثى است متقن و مفسّريست كه بسيار نقل حديث نموده، داراى تصانيف سودمندى است حديث غدير را نامبرده بطرق بسيار خود در تاريخ كبير خود روايت كرده كه قسمتى از آن در صفحات 40 و 46 و 53 و 55 و 58 و 61 و 82 و 86 و 89 و 92 و 97 و 99 و 103 و 105 و 122 گذشت و قسمتى هم در مورد حديث مناشده رحبه و در حديث ركبان و در مناشده جوانى بر ابى هريره و در مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى خواهد آمد.
    • ابو حفص- عمر بن حسن بن مزيد بن اميله مراغى:نسبت به( مراغه) آذربايجان و از توابع تبريز است، انساب سمعانى-سپس- حلبى سپس- دمشقى- سپس- مزّى- مشهور به «ابن اميله» (در سال 679 متولد و در 778 وفات يافته)، جزرى در جلد 1 «طبقات القرآء» ص 590 و ابن حجر در جلد 3 «الدّرر» ص 159 شرح حال او را ثبت نموده‏اند و ابن حجر درباره او گويد: مسند زمان خود بوده، احاديث بسيار روايت كرده و از وجود او بسيار منتفع شده‏اند، در حدود پنجاه سال حديث گفته و بسيار تلاوت نموده .. اه، و ابن الجزرى در «طبقات القرّآء» نامبرده را بموثق بودن و ديندارى و صلاحيت و نيكوئى ستوده، و از فضل ابن روز بهان نقل شده كه درباره او گفته: نامبرده ثقه و با اتقان است، و اسناد بزرگان از اساتيد و اجله اصحاب باو منتهى ميشود، حديث او در موضوع مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
    • شمس الدين ابو عبد اللّه- محمّد بن احمد بن علىّ الهوارى- مالكى:شمس الدين ابو عبد اللّه- محمّد بن احمد بن علىّ الهوارى- مالكى- مشهور به- ابن جابر اندلسى- متوفاى- 780، نامبرده يكى از شعراى غدير است، شعر و شرح حالش ضمن شعراى قرن هشتم خواهد آمد.
    • سيد على بن شهاب بن محمّد همدانى:سيد على -از بعض كتب تذكره و شرح حال علماء حديث بر مى‏آيد كه نامبرده ملقب به( شهاب الدين) بوده- بن شهاب بن محمّد همدانى، متوفاى 786، عده‏اى از اعلام و بزرگان نسبت باو و تأليفات و مقامات و كراماتش مدح و ستايش نموده‏اند، شرح حال نامبرده در «العبقات» جلد 1 مجلد مخصوص «غدير» ص 241- 244 مذكور است نامبرده حديث غدير را در كتاب خود «موّدة القربى» كه از كتب داير و چاپ شده است بطرق متعدده روايت نموده، قسمتى از طرق نامبرده در صفحات 51 و 105 و 107 گذشت، و در باب نزول آيه تبليغ در شأن على عليه السّلام و در حديث تهنيت خواهد آمد.
    • حافظ، شمس الدّين- ابو بكر محمّد بن عبد اللّه بن احمد مقدّسى- حنبلى معروف به (صامت):متوفاى 789، جزرى در جلد 2 طبقاتش، ص 174 شرح حال او را ثبت و گويد: پيشواى مبرّزما، حافظ بزرگ، شمس الدّين، سپس بذكر بعض از استادان او در قرائت و تأليفاتش پرداخته و او را نظما و نثرا ستايش نموده، و ابن حجر در جلد 3 «الدّرر» ص 465 شرح حال او و اساتيد و اجازات او را درج و درباره او گويد: نامبرده استادان بسيارى را درك و سماع او زياد بوده و خود نيز شخصا در كاوش و طلب احاديث بوده و بسيار قرائت كرده و مبانى و اسناد را بخوبى بدست آورده و از اين راه سود بسيارى عايد طالبين حديث نموده، نامبرده عالمى بوده است ذو فنون كه در اين راه رنج و مشقت بسيار تحمل كرده تا بحدى كه كسى چون او رنج نبرده روزگارى بكار حديث و نقل آن اشتغال ورزيده تا در «صالحيّه» وفات يافت، نامبرده در راه كسب كمال بمدارج عاليه نائل شد تا آنجا كه بر اقران خود برترى يافت، و متصدى فتوى و درس بود و در عين حال بسيار داراى مردانگى و متصف بصفات كمال انسانى بود، جزرى حديث احتجاج و استدلال صديقه طاهره سلام اللّه عليها را بحديث غدير در «اسنى المطالب» از او روايت ميكند، چنانكه خواهد آمد.
    • سعد الدين- مسعود بن عمر بن عبد اللّه هروى تفتازانى- شافعى: در سن قريب به هشتاد سالگى در سال 791 وفات يافته- ابن حجر در جلد 4 «الدّرر» ص 350 شرح حال او را ثبت و تأليفات او را تعداد نموده، سپس گفته: براى او جز آنچه ذكر شد تصنيفات ديگرى نيز شامل انواع علوم هست بطوريكه ائمّه حديث در بدست آوردن آنها و اعتناء بدانها مبالغه بسيار مينمودند، مقام نامبرده در علم و معرفت بحدى رسيد كه شناسائى رموز بلاغت و علم معقول در شرق و حتّى در ساير مناطق و بلاد به او منتهى ميشد، همانند و نظيرى در شناسائى اين علوم نداشت، سيوطى در «بغية الوعاة» ص 391 او را ستوده و تاليفات او را تعداد نموده است، لفظ نامبرده از كتابش «شرح المقاصد» در ص 28 گذشت.