نهج‌البلاغه: خطبه 175

نهج‌البلاغه: خطبه 175

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است در پند و اندرز و فضل قرآن و نهى از بدعت

انْتَفِعُوا بِبَيانِ اللّهِ، وَاتَّعِظُوا بِمَواعِظِ اللّهِ، وَاقْبَلُوا نَصيحَةَ اللّهِ،
از بیان خداوند سود گیرید، و از موعظه هاى الهى پند پذیرید، و نصیحت خدا را قبول کنید،
فَاِنَّ اللّهَ قَدْ اَعْذَرَ اِلَيْكُمْ بِالْجَلِيَّةِ، وَ اَخَذَ عَلَيْكُمْ الْحُجَّةَ.
که خداوند با آیات روشنش راه عذر را بر شما بسته، و حجّتش را بر شما تمام کرده، 
 وَ بَيَّنَ لَكُمْ مَحابَّهُ مِنَ الاَْعْمالِ وَ مَكارِهَهُ مِنْها، لِتَتَّبِعُوا هذِهِ وَ تَجْتَنِبُوا هذِهِ، 
و از اعمال آنچه را دوست داشته و آنچه را مورد نفرتش بوده براى شما بیان فرموده، تا محبوبش را انجام دهید، و منفورش را ترک نمایید، 
فَاِنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كانَ يَقُولُ:
رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ مکرّر مى فرمود:
«اِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكارِهِ، وَ اِنَّ النّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَواتِ».
«بهشت پیچیده به سختى ها، و دوزخ آمیخته به شهوات است».
وَاعْلَمُوا اَنَّهُ ما مِنْ طاعَةِ اللّهِ شَىْءٌ اِلاّ يَأْتِى فى كُرْه، وَ ما مِنْ
بدانید طاعتى نیست جز اینکه انجامش گران، و گناهى نیست
مَعْصِيَةِ اللّهِ شَىْءٌ اِلاّ يَأْتى فى شَهْوَة. فَرَحِمَ اللّهُ رَجُلاً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ،
مگر اینکه انجامش لذّت بخش است. پس رحمت خدا بر کسى که از شهوت بازایستد، 
 وَ قَمَعَ هَوى نَفْسِهِ، فَاِنَّ هذِهِ النَّفْسَ اَبْعَدُ شَىْء مَنْزِعاً،
و هواى نفس را ریشه کن کند، که این نفس دورترین چیزى است که از شهوت قطع شود،
وَ اِنَّها لا تَزالُ تَنْزِعُ اِلى مَعْصِيَة فى هَوًى.
و پیوسـته میل به هوسـرانى و معصیـت دارد.
وَاعْلَمُوا عِبادَاللّهِ اَنَّ الْمُؤْمِنَ لا يُصْبِحُ وَ لا يُمْسى اِلاّ وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ،
بندگان خدا، بدانید که مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمى برد مگر آنکه به نفس خود بدگمان است،
 فَلايَزالُ زارِياً عَلَيْها وَ مُسْتَزيداً لَها. 
 هماره از خود عیبجویى مى کند، و خواهان افزایش کار نیک از نفس است.
فَكُونُوا كَالسّابِقينَ قَبْلَكُمْ وَ الْماضينَ اَمامَكُمْ، 
 در امر دین چون گذشتگان که پیش از شمابودند، و رفتگانى که دربرابر شما از دنیا رفتند باشید،
قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْيا تَقْويضَ الرّاحِلِ،
 از دنیاخیمه برکندند همچون خیمه برکندن کسى که کوچ مى کند، 
 وَ طَوَوْها طَىَّ الْمَنازِلِ.
و آن را طىّ کردند چنانکه منازل را طى کنند.
وَاعْلَمُوا اَنَّ هذَا الْقُرْآنَ هُوَ النّاصِحُ الَّذى لايَغُشُّ، وَ الْهادِى الَّذى لا يُضِلُّ، 
بدانید که قرآن خیرخواهى است که خیانت نمى کند، و هدایتگرى است که گمراه نمى نماید، 
وَالْمُحَدِّثُ الَّذى لا يَكْذِبُ. وَ ما جالَسَ هذَا الْقُرْآنَ اَحَدٌ اِلاَّقامَ عَنْهُ بِزِيادَة اَوْ نُقْصان:
و سخنگویى است که دروغ نمى گوید. احدى با قرآن ننشست جز اینکه به فزونى یا کمى از پیش آن برخاست: 
 زِيادَة فى هُدًى، اَوْ نُقْصان مِنْ عَمًى.
فزونى در هدایت، و کم شدن در کوردلى. 
 وَاعْلَمُوا اَنَّهُ لَيْسَ عَلى اَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فاقَة،
بدانید که براى کسى بعد از بودن با قرآن تهیدستى نیست، 
 وَ لا لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى. فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ اَدْوائِكُمْ، وَاسْتَعينُوا بِهِ عَلى لاَْوائِكُمْ، 
و براى احدى منهاى قرآن بى نیازى نمى باشد. از قرآن براى بیماریهاى خود شفا جویید، و از آن براى پیروزى بر مشکلات یارى خواهید، 
فَاِنَّ فيهِ شِفاءً مِنْ اَكْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَىُّ وَ الضَّلالُ. 
که شفاى از بزرگترین بیماریها که کفر و نفاق و تباهى و ضلالت مى باشد در قرآن است.
فَاسْاَلُوا اللَّهَ بِهِ، وَ تَوَجَّهُوا اِلَيْهِ بِحُبِّهِ، وَلاتَسْاَلُوا بِهِ خَلْقَهُ،
 پس به وسیله قرآن از خدا بخواهید، و با عشق به قرآن به خدا توجه کنید، و به وسیله آن از مردم چیزى مخواهید،
 اِنَّهُ ما تَوَجَّهَ الْعِبادُ اِلَى اللّهِ بِمِثْلِهِ.
 قطعاً عباد الهى در این دنیا با وسیله اى به مانند قرآن به خداوند توجه نکرده اند.
وَاعْلَمُوا اَنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ قائِلٌ مُصَدَّقٌ;
بدانید که قرآن شافعى است که شفاعتش پذیرفته گشته، و گوینده اى است که گفتارش تصدیق شده است;
وَ اَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيامَةِ شُفِّعَ فيهِ، وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيامَةِ صُدِّقَ عَلَيْهِ، 
آن که قرآن در قیامت به شفاعتش برخیزد شفاعتش در مورد او قبول است، و از هر که شکایت نماید شکایتش پذیرفته است،
فَاِنَّهُ يُنادى مُناد يَوْمَ الْقِيامَةِ: 
 زیرا ندا دهنده اى در قیامت ندا مى دهد: 
«اَلا اِنَّ كُلَّ حارِث مُبْتَلًى فى حَرْثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِهِ غَيْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ».
«امروز هر انسانى دچار بذرى است که افشانده و گرفتار نتیجه عمل خود است جز آنان که زارع بذر قرآن در سرزمین حیات خود بودند».
فَكُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ اَتْباعِهِ، وَاسْتَدِلُّوهُ عَلى رَبِّكُمْ، وَاسْتَنْصِحُوهُ عَلى اَنْفُسِكُمْ، 
پس از بذرافشانان قرآن و تابعان آن باشید، آن را رهنماى بر خداى خود قرار دهید، براى خود از قرآن طلب نصیحت کنید، 
وَ اتَّهِمُوا عَلَيْهِ آراءَكُمْ، وَاسْتَغِشُّوا فيهِ اَهْـــواءَكُـــمْ .
آراء خود را که بر خلاف قرآن است متّهم نمایید، و خواهش خود را که مخالف قرآن است خائن بدانید.
الْعَمَلَ الْعَمَلَ! ثُمَّ النِّهايَةَ النِّهايَةَ! وَالاِْسْتِقامَةَ الاِْسْتِقامَةَ!
عمل! عمل! سپس عاقبت! عاقبت! پایدارى! پایدارى!
ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ! وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ! اِنَّ لَكُمْ نِهايَةً فَانْتَهُوا اِلى نِهايَتِكُمْ، 
آن گاه صبر! صبر! پاکدامنى! پاکدامنى! قطعاً براى شما پایانى است، خود را به آن برسانید;
وَ اِنَّ لَكُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِكُمْ، وَ اِنَّ لِلاِْسْلامِ غايَةً فَانْتَهُوا اِلى غايَتِهِ; 
 و شما را نشانه اى است، به آن هدایت جویید، و اسلام را هدفى است به آن برسید; 
وَ اخْرُجُوا اِلَى اللّهِ بِمَا افْتَرَضَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَقِّهِ،
با انجام آنچه خداوند از حق خود بر شما واجب نموده، و تکالیفى که
وَ بَيَّنَ لَكُمْ مِنْ وَظائِفِهِ. اَنَا شاهِدٌ لَكُمْ، وَ حَجيجٌ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَنْكُمْ.
براى شما بیان داشته به خداوند روى آورید، من شاهد شمایم، و روز قیامت به نفع شما اقامه حجت مى کنم.
اَلا وَ اِنَّ الْقَدَرَ السّابِقَ قَدْ وَقَعَ، وَالْقَضاءَ الْماضِىَ قَدْ تَوَرَّدَ،
بدانید که آنچه در علم الهى مقدر گشته بود واقع شد، و قضایى که باید انجام مى شد تدریجاً وارد گشت،
وَ اِنّى مُتَكَلِّمٌ بِعِدَةِ اللّهِ وَ حُجَّتِهِ، 
من از وعده خدا و حجت او سخن مى گویم، 
قالَ اللّهُ تَعالى: «اِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ اَلاّتَخافُوا وَ لاتَحْزَنُوا
خداى تعالى فرموده: «آنان که گفتند پروردگار ما اللّه است، سپس استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان فرود مى آیند که نترسید و محزون
وَ اَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتى كُنتُمْ تُوعَدُونَ». 
نباشید، و شاد باشید به بهشتى که وعده داده مى شدید». 
وَ قَدْ قُلْتُمْ رَبُّنَا اللّهُ،فَاسْتَقيمُوا عَلى كِتابِهِ، وَ عَلى مِنْهاجِ اَمْرِهِ، وَ عَلَى الطَّريقَةِ الصّالِحَةِ مِنْ عِبادَتِهِ، 
شما گفتید پروردگار ما خداست،پس بر کتاب خدا و بر طریق فرمان او، و بر راه شایسته بندگیش استقامت ورزید، 
ثُمَّ لاتَمْرُقُوا مِنْها، وَ لاتَبْتَدِعُوا فيها،
و از آن طریقه بیرون نروید، و بدعت در آن مگذارید،
وَلاتُخالِفُوا عَنْها، فَاِنَّ اَهْلَ الْمُرُوقِ مُنْقَطَعٌ بِهِمْ عِنْدَ اللّهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ.
و با آن مخالفت نورزید، زیرا آنان که از راه بیرون شوند در قیامت به خداوند راه نیـابنـد.
ثُمَّ اِيّاكُمْ وَ تَهْزيعَ الاَْخْلاقِ وَ تَصْريفَها، وَاجْعَلُوا اللِّسانَ واحِداً، 
از شکستن و دگرگون کردن اخلاق پسندیده برحذر باشید، و زبان را یکى کنید،
وَلْيَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسانَهُ، فَاِنَّ هذَا اللِّسانَ جَمُوحٌ بِصاحِبِهِ،
 مرد باید زبان خود را ضبط کند، زیرا زبان نسبت به صاحبش چموش است،
وَاللّهِ ما اَرى عَبْداً يَتَّقى تَقْوى تَنْفَعُهُ حَتّى يَخْزُنَ لِسانَهُ.
به خدا سوگند بنده باتقوایى را نمى بینم که تقوایش او را سود دهد مگر آنکه زبانش را حفظ کند.
 وَ اِنَّ لِسانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَراءِ قَلْبِهِ، وَ اِنَّ قَلْبَ الْمُنافِقِ مِنْ وَراءِ لِسانِهِ،
 قطعاً زبان مؤمن پشت قلب او، و دل منافق پشت زبان اوست،
لاَِنَّ الْمُؤْمِنَ اِذا اَرادَ اَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلام تَدَبَّرَهُ فى نَفْسِهِ، 
زیرا مؤمن چون بخواهد سخنى گوید درباره آن در دل خود اندیشه نماید، 
فَاِنْ كانَ خَيْراً اَبْداهُ، وَ اِنْ كانَ شَرًّا واراهُ. وَ اِنَّ الْمُنافِقَ يَتَكَلَّمُ بِما اَتى عَلى لِسانِهِ،
اگر خیر بودآشکارش کند، و اگر شر بود نهفته اش دارد. و منافق هرچه به زبانش آید بگوید،
لايَدْرى ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَيْهِ. وَ لَقَدْ قالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: 
نمى فهمد چه سخنى براى او سودمند و کدام گفتار براى او زیان آور است. رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله فرمود: 
«لايَسْتَقيمُ ايمانُ عَبْد حَتّى يَسْتَقيمَ قَلْبُهُ، وَلايَسْتَقيمُ قَلْبُهُ حَتّى يَسْتَقيمَ لِسانُهُ». 
«ایمان بنده اى استوار نمى شود مگر دلش استوار شود، و دلش استوار نمى گردد مگر زبانش استوار شود». 
فَمَنِ اسْتَطاعَ مِنْكُمْ اَنْ يَلْقَى اللّهَ تَعالى وَ هُوَ نَقِىُّ الرّاحَةِ مِنْ دِماءِ الْمُسْلِمينَ وَ اَمْوالِهِمْ، 
پس هریک از شما بتواند خدا را ملاقات کند در حالى که دستش از خون و مال مسلمین پاک، 
سَليمُ اللِّسانِ مِنْ اَعْراضِهِمْ فَلْيَفْعَلْ.
و زبانش از هتک آبروى آنان سالم باشـد بایـد چنین کنـد.
وَاعْلَمُوا ـ عِبادَ اللّهِ ـ اَنَّ الْمُؤْمِنَ يَسْتَحِلُّ الْعامَ مَا اسْتَحَلَّ عاماً اَوَّلَ،
بندگان خدا، بدانید قطعاً مؤمن در امسال حلال مى داند آنچه را سال اول حلال دانسته،
 وَ يُحَرِّمُ الْعامَ ما حَرَّمَ عاماً اَوَّلَ. وَ اَنَّ ما اَحْدَثَ النَّاسُ لايُحِلُّ لَكُمْ شَيْئاً مِمّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ، 
 و این سال حرام مى داند آنچه را سال نخست حرام مى دانسته، بدعتى که مردم پایه گذارى کرده اند چیز حرام را بر شما حلال نمى کند، 
وَلكِنَّ الْحَلالَ ما اَحَلَّ اللّهُ، وَ الْحَرامَ ما حَرَّمَ اللّهُ.
بلکه حلال همان است که خدا حلال کرده، و حرام همان است که خدا حرام نموده. 
 فَقَدْ جَرَّبْتُمُ الاُمُورَ وَ ضَرَّسْتُمُوها، وَ وُعِظْتُمْ بِمَنْ كانَ قَبْلَكُمْ، 
به تحقیق امور را تجربه کرده و خوب آزمایش نموده اید، و از اوضاع گذشتگان پندتان داده اند، 
وَ ضُرِبَتِ الاَْمْثالُ لَكُمْ، وَ دُعيتُمْ اِلَى الاَْمْرِ الْواضِحِ،
و براى شما مثلها زده اند، و به آیینى واضح دعوت شده اید،
فَلايَصَمُّ عَنْ ذلِكَ اِلاّ اَصَمُّ، وَ لايَعْمى عَنْ ذلِكَ اِلاّ اَعْمى، 
از شنیدن دعوت کر نمى شود مگر بى گوش، و از دیدن آن کور نمى شود مگر بى چشم،
وَ مَنْ لَمْ يَنْفَعْهُ اللّهُ بِالْبَلاءِ وَ التَّجارِبِ لَمْ يَنْتَفِعْ بِشَىْء مِنَ الْعِظَةِ،
 آن که خداوند از آزمایش ها و تجربه ها سودش نرساند به موعظه دیگر سود نبرد، 
 وَ اَتاهُ التَّقْصيرُ مِنْ اَمامِهِ حَتّى يَعْرِفَ ما اَنْكَرَ، وَ يُنْكِرَ ما عَرَفَ.
و او را از پیش رو و آشکارا کوته فکرى درآید تا آنجا که آنچه را نمى شناخته پندارد که مى شناسد، و آنچه راکه مى شناخته ناشناخته انگارد.
وَ اِنَّمَا النّاسُ رَجُلانِ: مُتَّبِعٌ شِرْعَةً، وَ مُبْتَدِعٌ بِدْعَةً لَيْسَ مَعَهُ مِنَ اللّهِ سُبْحانَهُ بُرْهانُ سُنَّة وَ لا ضِياءُ حُجَّة.
زیرا مردم دو دسته اند: تابع شریعت، و پدیدآورنده بدعت که او را از جانب خدا نه برهانى از سنّت و نه نورى از دلیل و حجّت است.
وَ اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ لَمْ يَعِظْ اَحَداً بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ، فَاِنَّهُ حَبْلُ اللّهِ الْمَتينُ وَ سَبَبُهُ الاَْمينُ، 
خداوند احدى را به مانند این قرآن پند نداده، که قرآن رشته متین خدا و وسیله امین اوست،
وَ فيهِ رَبيعُ الْقَلْبِ وَ يَنابيعُ الْعِلْمِ، وَ ما لِلْقَلْبِ جَلاءٌ غَيْرُهُ، 
 در آن بهار دل و چشمه هاى دانش است، دل را به غیر آنمایه جلا نیست، 
مَعَ اَنَّهُ قَدْ ذَهَبَ الْمُتَذَكِّرُونَ، وَ بَقِىَ النّاسُونَ اَوِ الْمُتَناسُونَ. 
با آنکه پندپذیران از قرآن از دنیا رفتند، و فراموشکاران یا آنان که خود را به فراموش زده اند ماندند
فَاِذا رَاَيْتُمْ خَيْراً فَاَعينُوا عَلَيْهِ، وَ اِذا رَاَيْتُمْ شَرًّا فَاذْهَبُوا عَنْهُ، فَاِنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كانَ يَقُولُ:
. چون خیرى دیدید آن را کمک کنید، و چون شرى مشاهده نمودید از آن دورى جویید، که رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ هماره مى فرمود:
«يَا بْنَ آدَمَ، اِعْمَلِ الْخَيْرَ وَ دَعِ الشَّرَّ فَاِذا اَنْتَ جَوادٌ قاصِدٌ».
«اى فرزند آدم، کار خیر انجام ده، و کار شرّ را رها کن، که در این حال نیکوکار و معتدلى».
اَلا وَ اِنَّ الظُّلْمَ ثَلاثَةٌ: فَظُلْمٌ لايُغْفَرُ، وَ ظُلْمٌ لايُتْرَكُ، و ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لايُطْلَبُ.
بدانید ستم سه گونه است: ستمى که بخشیده نشود، و ستمى که بازخواست شود، و ستمى که بخشیده شود و بازخواست نشود.
 فَاَمَّا الظُّلْمُ الَّذى لايُغْفَرُ فَالشِّرْكُ بِاللّهِ، قالَ اللّهُ تَعالى:
 اما ستمى که آمرزیده نشود شرک به خداوند است، خداوند سبحان فرموده:
«اِنَّ اللّهَ لايَغْفِرُ اَنْ يُشْرَكَ بِهِ.» 
«خداوند این گناه را که به او شرک آورند نمى آمرزد.» 
وَ اَمَّا الظُّلْمُ الَّذى يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَناتِ. 
اما ستمى که آمرزیده شود ستم عبد بر خود است در ارتکاب بعضى از گناهان کوچک.
وَ اَمَّا الظُّلْمُ الَّذى لايُتْرَكُ فَظُلْمُ الْعِبادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً. 
 امّا ستمى که بازخواست شود ستم بعضى از مردم بر بعض دیگر است.
الْقِصاصُ هُناكَ شَديدٌ، لَيْسَ هُوَ جَرْحاً بِالْمُدى،
 قصاص در قیامت شدید است، و آن زخم زدن با کارد،
وَ لاضَرْباً بِالسِّياطِ، وَلكِنَّهُ ما يُسْتَصْغَرُ ذلِكَ مَعَهُ. فَاِيّاكُمْ وَالتَّلَوُّنَ فى دينِ اللّهِ،
یا ضربه زدن با تازیانه نیست، بلکه برنامه اى است که اینها در برابرش اندک است. از تلوّن و رنگ به رنگ شدن در دین خدا بپرهیزید، 
 فَاِنَّ جَماعَةً فيما تَكْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَيْرٌ مِنْ فُرْقَة فيما تُحِبُّونَ مِنَ الْباطِلِ، 
زیرا اتّفاق در آنچه که از حق میل ندارید از تفرقه در آنچه از باطل دوست دارید بهتر است، 
وَ اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ لَمْ يُعْطِ اَحَداً بِفُرْقَة خَيْراً مِمَّنْ مَضى وَ لا مِمَّنْ  بَقِىَ.
و خداوند پاک به هیچ یک از گذشتگان و فعلى ها بر اثر تفرقه خیرى عطا نکرده است.
يا اَيُّهَا النّاسُ، طُوبى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النّاسِ،
اى مردم، خوشا به حال کسى که عیب خودش او را از دنبال کردن عیوب مردم بازدارد،
وَ طُوبى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ، وَ اَكَلَ قُوتَهُ، و اشْتَغَلَ بِطاعَةِ رَبِّهِ،
و خوشا آن که در خانه اش بنشیند، روزى خود را بخورد، به طاعت پروردگارش مشغول باشد،
وَ بَكى عَلى خَطيئَتِهِ، فَكانَ مِنْ نَفْسِهِ فى شُغُل، وَ النَّاسُ مِنْهُ فى راحَـة .
و بر گناهش گریه کند; او سرگرم کار خود بوده، و مردم از او در آسایش باشند.


خطبه‌های نهج‌البلاغه

نهج‌البلاغه: خطبه 1 نهج‌البلاغه: خطبه 2 نهج‌البلاغه: خطبه 3 نهج‌البلاغه: خطبه 4 نهج‌البلاغه: خطبه 5 نهج‌البلاغه: خطبه 6 نهج‌البلاغه: خطبه 7 نهج‌البلاغه: خطبه 8 نهج‌البلاغه: خطبه 9 نهج‌البلاغه: خطبه 10 نهج‌البلاغه: خطبه 11 نهج‌البلاغه: خطبه 12 نهج‌البلاغه: خطبه 13 نهج‌البلاغه: خطبه 14 نهج‌البلاغه: خطبه 15 نهج‌البلاغه: خطبه 16 نهج‌البلاغه: خطبه 18 نهج‌البلاغه: خطبه 21 نهج‌البلاغه: خطبه 22 نهج‌البلاغه: خطبه 23 نهج‌البلاغه: خطبه 24 نهج‌البلاغه: خطبه 25 نهج‌البلاغه: خطبه 26 نهج‌البلاغه: خطبه 27 نهج‌البلاغه : خطبه 28 نهج‌البلاغه: خطبه 29 نهج‌البلاغه: خطبه 30 نهج‌البلاغه: خطبه 31 نهج‌البلاغه: خطبه 32 نهج‌البلاغه: خطبه 33 نهج‌البلاغه : خطبه 34 نهج‌البلاغه: خطبه 35 نهج‌البلاغه: خطبه 36 نهج‌البلاغه: خطبه 37 نهج‌البلاغه: خطبه 38 نهج‌البلاغه: خطبه 39 نهج‌البلاغه: خطبه 40 نهج‌البلاغه: خطبه 41 نهج‌البلاغه: خطبه 42 نهج‌البلاغه: خطبه 43 نهج‌البلاغه: خطبه 44 نهج‌البلاغه: خطبه 45 نهج‌البلاغه: خطبه 46 نهج‌البلاغه: خطبه 47 نهج‌البلاغه: خطبه 48 نهج‌البلاغه: خطبه 49 نهج‌البلاغه: خطبه 50 نهج‌البلاغه: خطبه 51 نهج‌البلاغه: خطبه 52 نهج‌البلاغه: خطبه 53 نهج‌البلاغه: خطبه 54 نهج‌البلاغه: خطبه 55 نهج‌البلاغه: خطبه 56 نهج‌البلاغه: خطبه 57 نهج‌البلاغه: خطبه 58 نهج‌البلاغه: خطبه 59 نهج‌البلاغه: خطبه 60 نهج‌البلاغه: خطبه 61 نهج‌البلاغه: خطبه 62 نهج‌البلاغه: خطبه 63 نهج‌البلاغه: خطبه 64 نهج‌البلاغه: خطبه 65 نهج‌البلاغه: خطبه 66 نهج‌البلاغه: خطبه 67 نهج‌البلاغه: خطبه 68 نهج‌البلاغه: خطبه 69 نهج‌البلاغه: خطبه 70 نهج‌البلاغه: خطبه 71 نهج‌البلاغه: خطبه 72 نهج‌البلاغه: خطبه 73 نهج‌البلاغه: خطبه 74 نهج‌البلاغه: خطبه 75 نهج‌البلاغه: خطبه 76 نهج‌البلاغه: خطبه 77 نهج‌البلاغه: خطبه 78 نهج‌البلاغه: خطبه 79 نهج‌البلاغه: خطبه 80 نهج‌البلاغه: خطبه 81 نهج‌البلاغه: خطبه 82 نهج‌البلاغه: خطبه 83 نهج‌البلاغه: خطبه 84 نهج‌البلاغه: خطبه 85 نهج‌البلاغه: خطبه 86 نهج‌البلاغه: خطبه 87 نهج‌البلاغه: خطبه 88 نهج‌البلاغه: خطبه 89 نهج‌البلاغه: خطبه 90 نهج‌البلاعه: خطبه 91 نهج‌البلاغه: خطبه 92 نهج‌البلاغه: خطبه 93 نهج‌البلاغه: خطبه 94 نهج‌البلاغه: خطبه 95 نهج‌البلاغه: خطبه 96 نهج‌البلاغه : خطبه 97 نهج‌البلاغه: خطبه 98 نهج‌البلاغه: خطبه 99 نهج‌البلاغه : خطبه 100 نهج‌البلاغه: خطبه 101 نهج‌البلاغه: خطبه 102 نهج‌البلاغه: خطبه 103 نهج‌البلاغه: خطبه 104 نهج‌البلاغه: خطبه 105 نهج‌البلاغه: خطبه 106 نهج‌البلاغه: خطبه 107 نهج‌البلاغه: خطبه 108 نهج‌البلاغه: خطبه 109 نهج‌البلاغه: خطبه 110 نهج‌البلاغه: خطبه 111 نهج‌البلاغه: خطبه 112 نهج‌البلاغه: خطبه 113 نهج‌البلاغه: خطبه 114 نهج‌البلاغه: خطبه 115 نهج‌البلاغه: خطبه 116 نهج‌البلاغه: خطبه 117 نهج‌البلاغه: خطبه 118 نهج‌البلاغه: خطبه 119 نهج‌البلاغه: خطبه 120 نهج‌البلاغه: خطبه 121 نهج‌البلاغه: خطبه 122 نهج‌البلاغه: خطبه 123 نهج‌البلاغه: خطبه 124 نهج‌البلاغه: خطبه 125 نهج‌البلاغه: خطبه 126 نهج‌البلاغه: خطبه 127 نهج‌البلاغه: خطبه 128 نهج‌البلاغه: خطبه 129 نهج‌البلاغه: خطبه 130 نهج‌البلاغه: خطبه 131 نهج‌البلاغه: خطبه 132 نهج‌البلاغه: خطبه 133 نهج‌البلاغه: خطبه 134 نهج‌البلاغه: خطبه 135 نهج‌البلاغه: خطبه 136 نهج‌البلاغه: خطبه 137 نهج‌البلاغه: خطبه 138 نهج‌البلاغه: خطبه 139 نهج‌البلاغه: خطبه 140 نهج‌البلاغه: خطبه 142 نهج‌البلاغه: خطبه 143 نهج‌البلاغه: خطبه 144 نهج‌البلاغه : خطبه 146 نهج‌البلاغه: خطبه 147 نهج‌البلاغه: خطبه 148 نهج‌البلاغه: خطبه 149 نهج‌البلاغه: خطبه 150 نهج‌البلاغه: خطبه 151 نهج‌البلاغه: خطبه 152 نهج‌البلاغه: خطبه 153 نهج‌البلاغه: خطبه 154 نهج‌البلاغه‌: خطبه 155 نهج‌البلاغه: خطبه 156 نهج‌البلاغه: خطبه 157 نهج‌البلاغه: خطبه 158 نهج‌البلاغه: خطبه 159 نهج‌البلاغه: خطبه 160 نهج‌البلاغه: خطبه 161 نهج‌البلاغه: خطبه 162 نهج‌البلاغه: خطبه 163 نهج‌البلاغه: خطبه 164 نهج‌البلاغه: خطبه 165 نهج‌البلاغه: خطبه 166 نهج‌البلاغه: خطبه 167 نهج‌البلاغه: خطبه 168 نهج‌البلاغه: خطبه 169 نهج‌البلاغه: خطبه 170 نهج‌البلاغه: خطبه 171 نهج‌البلاغه: خطبه 172 نهج‌البلاغه: خطبه 173 نهج‌البلاغه: خطبه 174 نهج‌البلاغه: خطبه 175 نهج‌البلاغه: خطبه 176 نهج‌البلاغه: خطبه 177 نهج‌البلاغه: خطبه 178 نهج‌البلاغه: خطبه 179 نهج‌البلاغه: خطبه 180 نهج‌البلاغه: خطبه 181 نهج‌البلاغه: خطبه 182 نهج‌البلاغه: خطبه 183 نهج‌البلاغه: خطبه 184 نهج‌البلاغه: خطبه 185 نهج‌البلاغه: خطبه 186 نهج‌البلاغه: خطبه 187 نهج‌البلاغه: خطبه 188 نهج‌البلاغه: خطبه 189 نهج‌البلاغه: خطبه 190 نهج‌البلاغه: خطبه 191 نهج‌البلاغه: خطبه 192 نهج‌البلاغه: خطبه 193 نهج‌البلاغه: خطبه 194 نهج‌البلاغه: خطبه 195 نهج‌البلاغه: خطبه 196 نهج‌البلاغه: خطبه 197 نهج‌البلاغه: خطبه 198 نهج‌البلاغه: خطبه 199 نهج‌البلاغه: خطبه 200 نهج‌البلاغه: خطبه 201 نهج‌البلاغه: خطبه 202 نهج‌البلاغه: خطبه 203 نهج‌البلاغه: خطبه 204 نهج‌البلاغه: خطبه 205 نهج‌البلاغه: خطبه 206 نهج‌البلاغه: خطبه 207 نهج‌البلاغه: خطبه 208 نهج‌البلاغه: خطبه 209 نهج‌البلاغه: خطبه 210 نهج‌البلاغه: خطبه 211 نهج‌البلاغه: خطبه 212 نهج‌البلاغه: خطبه 213 نهج‌البلاغه: خطبه 214 نهج‌البلاغه: خطبه 215 نهج‌البلاغه: خطبه 216 نهج‌البلاغه: خطبه 217 نهج‌البلاغه: خطبه 218 نهج‌البلاغه: خطبه 219 نهج‌البلاغه: خطبه 220 نهج‌البلاغه: خطبه 221 نهج‌البلاغه: خطبه 222 نهج‌البلاغه: خطبه 223 نهج‌البلاغه: خطبه 224 نهج‌البلاغه: خطبه 225 نهج‌البلاغه: خطبه 226 نهج‌البلاغه: خطبه 227 نهج‌البلاغه: خطبه 228 نهج‌البلاغه: خطبه 229 نهج‌البلاغه: خطبه 230 نهج‌البلاغه: خطبه 231 نهج‌البلاغه: خطبه 232 نهج‌البلاغه: خطبه 233 نهج‌البلاغه: خطبه 234 نهج‌البلاغه: خطبه 235 نهج‌البلاغه: خطبه 236 نهج‌البلاغه: خطبه 237 نهج‌البلاغه: خطبه 238 نهج‌البلاغه: خطبه 239