نظارت بر قضات از نظر امام علی (ع)

نظارت بر قضات از نظر امام علی (ع)

امام علی (ع) متصدیان حکم و قضاوت و تصدی افراد ناشایست که صلاحیت احراز این مقام را ندارند، و خود را در آن مقام جازده‌اند و احتمالاً مشکلاتی برای مردم و جامعه اسلامی پدید آورده اند و به خاطر صدور احکام ناحق و جابرانه ای مال و جان و عرض مردم را به خطر انداخته و باعث گمراهی و تضییع حقوق و حتی خونریزی شده اند، را این‌گونه توصیف می کند:
«مبغوض ترین مخلوقات خداوند، دو دسته هستند: اول کسی که خداوند او را به خودش واگذاشته باشد که از راه راست و اعتدال منحرف گردیده است. دوم کسی است که نادان ها را دور خویش جمع کرده و در میان جاهلان امت موضع گرفته است و در تاریکی های فتنه و فساد و بی خبری است... به ناحق بر کرسى قضاوت میان مردم مى نشیند، تا بیان مسائلى را که بر دیگران مشتبه شده به عهده گیرد! چون با مسأله مبهمى روبرو شود، آراء بى فایده و بى پایه اش را به میدان آورده، قاطعانه حکم مى کند. از این رو در برابر شبهات به مانند مگسى در تارهاى سست عنکبوت گرفتار است، این بى مایه نمى داند، رأیش بر صواب است یا بر خطا؟ اگر حکمى به صواب راند، مى ترسد بر خطا باشد و چون به خطا حکم کند، امیدوار است که راه صواب رفته باشد! در امواج جهالت‌هایش گم شده. با دیده کور در تاریکى هاى نادانى راه پوید، هیچ امر مشتبهى را قاطعانه بر اساس دانش حل نمى کند. روایات را همچون کاهى که بر باد مى رود مى پراکند، به خدا قسم این بى خرد را نه در حل مسائلى که بر او وارد مى شود مایه اى از دانش و علم است، و نه شایسته مسندى است که به او واگذار شده، چون امرى بر او تاریک گردد بر آن سرپوش نهد؛ زیرا به نادانى خود واقف است.[1]
بدین سان حضرت (ع) چنین قاضی را مبغوض ترین خلایق نزد خدا می داند.

نتایج قضاوتهای جابرانه:

امام علی (ع) با توجه به خطبه 17 نهج البلاغه نتیجه قضاوت های جاهلانه این گروه را در چهار چیز خلاصه می کند:
علی (ع) نتیجه قضاوت های جابرانه را چنین می شمارد:
1. خونریزی ناحق و جابرانه «تصرخ من جور قضائه الدماء»
2. ظلم در حقوق مالی و دادن میراث ناحق به دیگران «و تعج منه المواریث».
3. رنجش دل راهبران حق و الهی «انی اشکو من معشر یعیشون جهالا»
4. نتیجه چنین قضاوتی زندگی در جهالت و مرگ و ضلالت است «یموتون ضلالا»  

نظارت بر کار قضات 

امام علی(ع) در پندی مدبرانه به مالک اشتر گوشزد می کند که پس از نصب قاضی او را نباید رها کرد، بلکه باید قضاوتها و حرکات و سکنات وی و صحنه دادگاه او را مواظب و مراقب باشد که مبادا به انحراف و گناه قدم بگذارد و شیطان نفس او را وسوسه کند. لذا در نامه 53 نهج البلاغه چنین به مالک اشتر می گوید: 
ثُمَّ اَكْثِرْ تَعاهُدَ قَضائِهِ؛
قضاوت قاضى را هرچه بیشتر بررسى کن، 
بعد دستور می دهد که به امر معاش و زندگی و حقوق کافی قضات توجه نما.
وَافْسَحْ لَهُ فِى الْبَذْلِ ما يُزيلُ عِلَّتَهُ،  وَ تَقِلُّ مَعَهُ حاجَتُهُ اِلَى النّاسِ، 
و در پرداخت مال به او گشاده دست باش آن مقدار که نیازش را برطرف کند، و احتیاجش به مردم کم شود،
و آخرین دستور به کسی که مسئول نظارت بر کار قضات است در خصوص موقعیت قاضی است که می فرماید:
وَ اَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَيْكَ ما لايَطْمَعُ فيهِ غَيْرُهُ مِنْ خاصَّتِكَ، لِيَأْمَنَ بِذلِكَ اغْتِيالَ الرِّجالِ لَهُ عِنْدَكَ. 
 و آنچنان مقامش را نزد خود بالا بر که از نزدیکانت احدى در نفوذ به او طمع ننماید، تا از ضایع شدنش به توسط مردم نزد تو در امان بماند. 
و در پایان باز نیز تاکید می کند که نظارت بر کار قضات امری است حیاتی و شریانی
فَانْظُرْ فى ذلِكَ نَظَراً بَليغاً، فَاِنَّ هذَا الدّينَ قَدْ كانَ اَسيراً فى اَيْدِى الاَْشْرارِ، يُعْمَلُ فيهِ بِالْهَوى، وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيا.
در زمینه انتخاب قاضى از هر جهت دقت کن دقّتى بلیغ و رسا، که این دین اسیر دست اشرار بود، در آن به هوا و هوس عمل مى کردند، و وسیله دنیاطلبى آنان بود.

بهترین روش قضاوت

کاملترین روش های قضایی نیز در اسلام وجود دارد و مخصوصاً تبلور این کمال در کاملترین انسان پس از رسول خدا (ص) یعنی علی بن ابی طالب (ع) باید جستجو نمود. چون شخص پیامبر (ص) درباره علی (ع) فرمود: «اقضاکم علی» و این جمله را عمر بن خطاب درباره علی (ع) گفته است: «علی اقضانا»  آگاهترین و داورترین شما علی است یا آگاهترین و دادورترین ما علی است.
پس اصولی ترین کار و موثرترین روش آن است که قاضی پیش از شروع کار حساس قضاوت، از تجربیات دیگران و گذشتگان و پیشکسوتان در این کار بهره بگیرد و این گفته امام (ع) را نصب العین خود سازد که «اعلم الناس من اضاف علوم الناس الی علمه ...» «داناترین مردم کسی است که دانش مردم را بر دانش خود بیفزاید». امام علی (ع) در مواردی از دادرسی های خود از روش انبیاء گذشته (داوود و دانیال نبی) بهره مند می شد.
علی (ع) می فرماید: «هر شخص مبتلا به امر قضاء در میان مسلمانان گردد، باید حتی در اشارات و نگاه و نشستن و نشاندن متخاصمین در مجلس خود مراعات مساوات و مواسات را بنماید» «و من ابتلی بالقضاء بین المسلمین فلیواس بینهم فی الاشاره فی النظر و فی المجلس ...» وسایل الشیعه، ج1، ص 159.
آدابی که ترکش بر قاضی لازم و واجب است:
1. مترافعین را به چیزی تلقین نکند که مستلزم ضرر بر طرف دیگر دعوا باشد، حرمت تلقین تقریبا بین فقهاء اتفاقی است.
2. غریم را از قصد اقرار و اعتراف باز ندارد و به تعبیر محقق حلی ایقاف و بازداری غیر از اقرار ظلم است و جایز نیست!
3. قاضی هنگام گواه و شهادت کاری نکند و کلماتی نگوید که وسیله شود تا او از شهادت خود عدول کند، یا راهنمایی قاضی موجب نفع یا ضرری باشد تا عدول از شهادت نماید.


منبع

برگرفته از کتاب حقوق و قضا از دیدگاه حضرت علی (ع) و نهج البلاغه؛ (1388)، دکتر علی اکبر حسنی