عدالت در قضاوت از دیدگاه امام علی (ع)
عدالت یکی از مسایلی است که به وسیله اسلام حیات و زندگی را از سر گرفت و ارزش فوق العاده یافت در قران کریم به قسط و عدل بسیار تاکید شده است و در تعالیم نظری و عملی ائمه معصومین نیز سفارشهای فراوانی درباره اجرای عدالت به چشم می خورد خصوصا در سخنان و نیزکردارهای پیشوای متقیان امام علی (ع) این مساله موج می زند
عدالت در نزد آن بزرگوار بسیار اهمیت داشت به طوری که حتی بسیاری از اصول و ارزشها را هم بالاتر می دانست چنانکه فردی از او سئوال کرد: «آیا عدالت شریفتر و بالاتر است یا بخشندگی؟» مورد سئوال دو خصیصه انسانی است، بشر همواره از ستم گریزان بوده است و همیشه احسان و نیکی به دیگری را بدون چشمداشت مادی انجام می داده و مورد تحسین و ستایش قرار داده است.
پاسخ این پرسش با یک دید ساده و بسیط خیلی آسان به نظر می رسد جود و بخشندگی از عدالت برتر است زیرا عدالت، رعایت حقوق دیگران و تجاوز نکردن به حدود و حقوق آنهاست اما جود این است که آدمی با دست خود حقوق مسلم خود را نثار غیر می کند آنکه عدالت می کند به حقوق دیگران تجاور نمی کند و یا حافظ حقوق دیگران است ولی آنکه بخشش می کند و فداکاری می نماید حق مسلم خود را به دیگری تفویض می کند پس جود و بخشش بالاتر است . در واقع اگر تنها معیارهای اخلاقی و فردی را بسنجیم به این شکل است. یعنی جود بیش از عدالت، معرف و ناشنه کمال نفس و روح انسان است
ولی امام علی (ع) که با دید عمیق خود کل جامعه را در نظر یم گیرد به عکس این جواب می دهد و می فرماید به دو دلیل عدل از جود بالاتر است :«عدل کارها را در مجرای خود قرار می دهد اما جود کارها را از مجرای طبیعی خود خارج می کند.. از نظر امام علی (ع) ان اصلی که می تواند تعادل را در اجتماع حفظ کند و همه را راضی بدارد و به پیکر اجتماع سلامت و به روح آن آرامش بدهد عدالت است ظلم و جور و تبعیض قادر نیست حتی روح خود ستمگر و روح آن کسی را که به نفع او ستنمگری می شود راضی نگه دارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان
اجرای عدالت در قضاوت
اجرای عدالت در نظام قضائی اسلام یک اصل و ارزش واقعی و والا است که باعث حیات و زندگی جامعه و ملت و امت است که نظام هستی و آسمان و زمین بر آن استوار است «و بالعدل قامت السموات و الارض!».
بنابراین نظام صحیح اسلام و جامعه حق باید بر اساس عدالت و قضاوت به حق و عدل تشریعی برقرار باشد و مجریان عمده عدالت و قسط در جامعه، قُضات هستند و مسئولیت سنگین این رسالت بر عهده قوه قضائیه و در گرو شیوه اجراء قضاء می باشد. به همین مناسبت کار اساسی حاکم الهی و قاضی باید اجرای عدالت و برقراری قسط باشد.
به همین دلیل است که کمتر نظام و منصبی در اسلام مثل قوه قضائیه و منصب قضاوت اهمیت دارد؛ زیرا همین منصب است که از منصب الهی و مقام انبیاء است. و از سوی دیگر هماهنگ کننده نظام تشریعی عدالت و قسط در جامعه با نظام تکوینی عدل الهی است که آسمان و زمین بر آن استوار می باشد و از طرف جان و مال، نوامیس، عرض و آبروی مردم و همۀ شرف و هستی انسان ها به دست قاضی و در اختیار قاضی است، و او امین مال و جان مردم است.
علی (ع) به مالک فرمود:
«و اعلم ان الرعیه طبقات لا یَصلَح بعضَها اِلّا ببعض و لا غنی ببعضا عَن بَعض ... مِنها قُضاه العَدلِ»[1]«جامعه و رعیت طبقات مختلف دارد که اصلاح نمی شود برخی مگر به وسیله برخی دیگر و نیز برخی بی نیاز از برخی نیستند و نیاز جامعه به قاضیان عادل بر زمره آن ها است»
امام علی (ع) فرمود:
عدالت و رفتار عادلانه از شجاعت برتر است زیرا اگر مردم جامعه عدالت را پیشه سازند و همگی آن را به کار بندند، جامعه چنان معتدل و کارها استوار می گدرد که نیازی به اعمال شجاعت برای رفع کژی هانمی باشد.
«العدل افضل من الشجاعه لان الناس لو استعملوا عموماً فی جمیعهم، لاستغنوا من الشجاعه ...» [2]امام علی (ع) به اسود بن قُطَنه، فرمانده جوان لشکر خود نوشت که باید امور مردم و حقوق آنان در نزد تو یکسان و مساوی باشد و باید به آنان به دیده یکسان بنگری.«فلیکن امر الناس عندک فی الحق سواء»او به والی دیگرش نوشت که حتی در لحظات و اوقات، نگاه و اشاره و سلام و جواب سلام با مردم خویش به مواسات عمل کن .
جامعه بدون تشکیلات دادرسی، جامعه ای پر هرج و مرج و حیوانی است و از دیدگاه علی (ع) جامعه ای بی ارزش و نامقدس است.
حضرت در باره اینکه من بارها از رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله شنیدم مى فرمود:
«لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لايُؤْخَذُ لِلضَّعيفِ فيها حَقُّهُ مِنَ الْقَوِىِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِع».«امتى به پاکى و قداست نرسد مگر اینکه حق ناتوان را از قدرتمند با صراحت و روانى کلام بگیرد»[3]
در اهمیت این کار همین بس که نظام اجتماع بدون آن به هم می ریزد و اداره امور بدون آن امکان ندارد. عامل مهم حیات، سعادت، خوشبختی، موجب برکات و نعمات خدا است و از نزول باران رحمت برتر است. آثار اجتماعی، اخلاقی، اعتقادی و حیاتی دادگستری را ]که اصولی ترین وظیفه قضات و تشکیلات دادرسی است از دیدگاه امام علی (ع) عبارتست از:
حیات واقعی و سعادت جامعه بستگی به اجرای عدل و عدالت دارد، وگرنه جامعه به تیرگی و فساد و نابودی کشیده می شود.
«علی عدالت را میزان خداوند در میان مخلوق می داند» «ان العدل میزان الله سبحانه الذی وضعه فی الخلق و نصبه» .[4]
گزیده ای از سخنان امام علی (ع) درباره عدالت
- امام علی (ع) درباره عدالت می فرماید: «العدل حیاه» غررالحکم، ج1، ص 57 «عدل عامل حیات جامعه است».
- عدل عامل احیاء انسان و اصلاح جامعه است «العدلُ یُصلِحُ البَریّه»غررالحکم، ج1، ص133.
- قوام و نظام امت و امارت بر مردم به عدالت بستگی دارد «العدل قوام الرعیه» غررالحکم،ج1، ص183.
- العدل نظام الامره (غررالحکم،ج1، ص 198)
- العدل قوام البریه (غررالحکم،ج1، ص216)
- رعیت و مردم اصلاح نمی شوند مگر به عدل «»الرَّعیه لا یُصلِحها ال العدل» غررالحکم،ج1، ص 254.
- ثبات دولت و حکمت با برپایی عدالت است. «ثُبات الدّولِ باقامه سنن العدل»غررالحکم، ج3، ص 353.
- عدل رأس ایمان و مجمع و سرچشمه نیکی ها است. «العدل راس الایمان و حماع الاحسان» غررالحکم،ج2، ص 30.
- عدل عامل افزایش برکات است. با عدل برکات الهی دو چندان می شود «بالعدل تتضاعف البرکات»غررالحکم، ج1، 206.
- امام عادل از باران مفید و فراوان بهتر است. «امام عادل خیر من مطر و ابل» غررالحکم،ج1، 386.
- عادلترین انسان، دادرس ترین و قضاوتگرترین آنها به حق است «اعدل الخلق، اقضاهم بالحق» غررالحکم،ج2، ص401.
- «لا یسعد احد الّا باقامه حدود الله و لا یشقی الا باضاعتها » قامه حدود برای تعظیم فرمان و محارم الهی است. «اقامه الحدود اعظاماً للمحارم» .
- اگر ناچار به مسابقه هستید در اجراء حدود الهی از همگان، گوی سبقت بگیرید. «ان کنتم لا محاله متسابقین فتسبقوا الی اقامه حدود الله» .
پی نوشت ها
[1]وسایل الشیعه، ج 18، کتاب قضا.
[2] نهج البلاغه، نامه 53 و نامه 27 تحف العقول صص 276 و 177، ابن شیعه حرّانی (م 283 ق الغارات، ثقفی، ج1، صص230، تاریخ طبری، ج3، ص 556 در حوادث سال 36.
[4]غررالحکم و دررالکلم، آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصحیح خوانساری، چاپ دانشگاه تهران.
منابع
- حقوق و قضا از دیدگاه حضرت علی (ع) و نهج البلاغه؛ (1388)، دکتر علی اکبر حسنی
- تجلی امامت : تحلیلی از حکومت امیرالمومنین علی (ع) ، مولف: سیداصغر ناظم زاده قمی، الهادی: قم: 1372، ص67-66