امام علی (ع) و قضات خطاکار
عزل ابولاسود دوئلی:
ابن اخوه حکایت می کند که امیرالمومنین(ع) ابوالاسود دوئلی را در همان نخستین روز که به منصب قضا گماشته بود عزل کرد. ابوالاسود چون فرمان عزل خود را دریافت کرد، حیران و سرگردان به محضر امام (ع) شتافت و گفت: یا امیرالمومنین! علت عزل من چیست؟ در صورتی که به خدا قسم ! نه خیانت کرده ام و نه متهم به خیانت شده ام.
حضرت فرمود: تو در دعوای خود صادقی و در انجام وظیفه شرط امانت را رعایت کرده ای لکن بازرسان به من اطلاع داده اند که چون متخاصمین نزد تو به محاکمه می آیند تو بلندتر از ایشان سخن می گویی.(معالم القربه، ص203)
توبیخ شریح قاضی:
امیرالمومنین (ع) در مورد قضات حتی احتمال خلاف یا رغبت آنان را به دنیا گذشت نمی کرد و مورد مواخذه قرار می داد لذا شریح بن الحارث که به روزگار خلافت امیرمومنان خانه ای به مبلغ هشتاد دینار خریدهب ود وقتی خبرش به ان حضرت رسید او را نیزد خویش فراخواند و فرمود:«به من گزارش رسیده که تو خانه ای به مبلغ هشتاد دینار خریده ای و قباله ای در این باره نوشته و شهودی را به شهادت خواسته ای».
شریح گفت: چنین است یا امیرالمومنین
در این هنگام امام (ع) نگاهی خشم آلود به او افکند و فرمود:«ای شریح، آگاه باش که به زودی کسی به سراغ تو خواهد آمد که به قباله ات نگاه نکند و از شاهد و بنیه ات نپرسد تا تو را از آن خانه آواره سازد و به قعر گور فرستد. پس بیندیش ای شریح تا مبادا این خانه را از غیرمال خود خریده باشی یا بهای آن را جز از مال حلال خویش پرداخته باشی زیرا در این صورت ناگهان می فهمی که خانه دنیا و خانه آخرت هر دو را باخته ای همانا که هرگاه تو به هنگام خریدن آنچه خریده ای نزد من می آمدی قباله ای برای تو می نوشتم تا در خریدن آن خانه، به بهای یک درهم یا بیشتر رغبت نکنی و مضمون آن قباله این است:
«این چیزی است که بنده ای ذلیل از بنده ه ای در شرف کوچ کردن به سرای آخرت خریده است او خانه ای از دار غرور از ناحیه فانی شدگان از نقشه و محله هلاک شدگان را زا وی خریده است و آن خانه از چهار جهت محدود است :اولا به علل و موجبات آفات، ثانیا به هوی و هوس کشنده و به شیطان گمراه کننده و ورودی آن خانه در همین ضلع گشوده می شود.
این مغرور آرزوها از آن پریشان اجل این خانه را به بهای بیرون شدن از عزت قناعت و درامدن به ذلت مسالت و مسکنت خریده است. پس هرگونه درک و خسارت این معامله متوجه خریدار شود بر عده لرزاننده اجسام ملوک، و برکننده جباران و زایل کننده ملک فراغنه از قبیل کسری و قیصر و... که با گرد آوردن طلا و در و گوهر بر ثروتهای خود بیفزودند و کاخها را برافراشتند و در آراستن و بالابردن آن بکوشیدند و ثروتها بیندوختند و املاک و مزارع ساختند و چنین گمان کردید که آن همه مال و ثروت اندوخته و مکنت را برای فرزاندان خود می نهند آری هرگونه خسارت متوجه خریدار شود بر عهده اوست که برای رسیدگی به ان خریدار و فروشنده را به موقف عرض قضایا و حساب اعمال و جای پاداش و کیفر گسیل سازد. در آن روز که فرمان فصل قضایا و مخاصمات سر رسد درآنجاست که تبهکاران به خسارن و زیان درافتاده اند. اما شاهد این معامله عقل است هنگامی که از قید هوی برهد و از علایق دنیا آزاد شود
عمربن خطاب مورد اعتراض امام علی (ع)
یکی از نمونه های بارز کوشش امام علی (ع) در برقراری موازین قضایی اسلام داستانی است که ابن ابی الحدید نقل می کند: مردی نزد عمربن خطاب ،علیه امام علی (ع) اقامه دعوی کرد در حالی که امام علی (ع) نیز در این مجلس حضور داشت در این هنگام عمر رو به حضرت کرد و گفت: یا اباالحسن برخیز و دوشادوش مدعی بنشین
حضرت علی (ع)برخواست و در کنار مدعی نشست و طرفین دعوی دلیل و برهان خویش را گفتند تا کار محاکمه به پایان رسید. مدعی پی کار خویش رفت و امام علی (ع) به جای خود بازگشت در این موقع عمر آثار خشم در سیمای امام علی (ع) را دید و برای کشف علت گفت: آیا این پیشامدرا ناگوار داشتی و از وضع جلسه ناراحت شدی؟امام فرمود: آری عمر گفت: چرا
امام علی (ع) فرمود: موجب ناراحتی من ان بود که تو مرا در حضور مدعی با کنیه (اباالحسن) صدا کردی در صورتی که حق آن بود که مرا به نام «علی» می خواند و امتیازی میان من و او قائل نمی شدی. عمر چون این سخن را شنید برخاست و امیرالمومنین را در آغوش کشید و صورتش را بوسه باران کرد و گف: پدرم به فدای شما که خدا ما را در پرتو وجودتان هدایت فرمود و از ظلمت تاریکی به روز روشنایی آورد.
سفارش به امام حسن (ع)
مرحوم طبرسی از سیره نویسان نقل می کند : که دو کودک خطی را نوشته بودند خدمت امام حسن (ع) آوردند و او را حکم قرار دادند تا قضاوت کند که کدام خط نیکوتر است در آن هنگام امام علی (ع) چشم به وی دوخت و فرمود:
ای پسرم دقت کن چگونه قضاوت می کنی؟ بی گمان این یک قضاوت است خداوند روز قیامت از آن تو را مورد سئوال قرار خواهد داد
منبع