نهجالبلاغه: خطبه 205
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است در وصف پیامبر و عالمان، و اندرز مردم
وَ اَشْهَدُ اَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ، وَ حَكَمٌ فَصَلَ.
شهادت مى دهم که خداوند عدل محض است که به عدالت رفتار نموده، و حاکمى که حق و باطل را از هم جدا مى کند.
وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَيِّدُ عِبادِهِ،
و شهادت مى دهم که محمّد بنده و رسول او و آقاى عِباد اوست،
كُلَّما نَسَخَ اللّهُ الْخَلْقَ فِرْقَتَيْنِ جَعَلَهُ فى خَيْرِهِما، لَمْ يُسْهِمْ فيهِ عاهِرٌ، وَ لا ضَرَبَ فيهِ فاجِرٌ.
خداوند هرگاه بندگان را دو گروه کرد پیامبرش را در بهترین گروه قرار داد، آلوده دامن و بدکاره را در تبارش سـهمى نبـود .
اَلا وَ اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ قَدْ جَعَلَ لِلْخَيْرِ اَهْلاً، وَ لِلْحَقِّ دَعائِمَ، وَ لِلطّاعَةِ عِصَماً،
بدانید خداوند سبحان براى خیر اهلى، و براى حق ارکانى، و براى طاعت محافظانى قرار داده،
وَ اِنَّ لَكُمْ عِنْدَ كُلِّ طاعَة عَوْناً مِنَ اللّهِ، يَقُولُ عَلَى الاَْلْسِنَةِ،
و براى شما نزد هر طاعت مددکارى از جانب خداست، که بر زبانها القاء نموده، و دلها را ثابت و برقرار مى کند،
وَ يُثَبِّتُ الاَْفْئِدَةَ، فيهِ كِفاءٌ لِمُكْتَف، وَ شِـفاءٌ لِمُشْتَف .
در آن مددکارى کفایت است براى کفایت خواه، و شفاست براى جوینده درمان.
وَاعْلَمُوا اَنَّ عِبادَاللّهِ الْمُسْتَحْفَظينَ عِلْمَهُ يَصُونُونَ مَصُونَهُ،
بدانید آن بندگان خدا که حفظ علم حق به آنان سپرده شده آنچه را که باید حفظ کنند حفظ مى کنند،
وَ يُفَجِّرُونَ عُيُونَهُ، يَتَواصَلُونَ بِالْوِلايَةِ، وَ يَتَلاقَوْنَ بِالْمَحَبَّةِ،
و چشمه هاى آن علم را مى گشایند، با هم پیوند ولایت دارند، و یکدیگر را عاشقانه ملاقات مى نمایند،
وَ يَتَساقَوْنَ بِكَأْس رَوِيَّة، وَ يَصْدُرُونَ بِرِيَّة، لاتَشُوبُهُمُ الرّيبَةُ،
از جام سیراب کننده حکمت به هم مى نوشانند، و سیراب شده بازمى گردند، در آنها تهمت و بدگمانى راه نمى یابد،
وَ لا تُسْرِعُ فيهِمُ الْغيبَةُ. عَلى ذلِكَ عَقَدَ خَلْقَهُمْ وَ اَخْلاقَهُمْ،
و غیبت و بدگویى نزد اینان نمى شتابد. خداوند خلقتشان و اخلاقشان را بر این اوصاف بسته است،
فَعَلَيْهِ يَتَحابُّونَ، وَ بِهِ يَتَواصَلُونَ. فَكانُوا كَتَفاضُلِ الْبَذْرِ يُنْتَقى،
بر این حال با یکدیگر دوستى نموده و به هم پیوند دارند. اینان نسبت به سایر مردم همچون دانه هاى برگزیده بذر اند که آن را تمیز کنند،
فَيُؤْخَذُ مِنْهُ وَ يُلْقى، قَدْ مَيَّزَهُ التَّخْليصُ، وَ هَذَّبَهُ التَّمْحيصُ.
و خالص و پاکش را گرفته در زمین مى پاشند، پاکسازى خداوند آنان را متمایز، و آزمایش و امتحان آنان را پاک نموده است.
فَلْيَقْبَلِ امْرُؤٌ كَرامَةً بِقَبُولِها، وَ لْيَحْذَرْ قارِعَةً قَبْلَ حُلُولِها،
مرد باید کرامت و شرافت را با پذیرش این اوصاف بپذیرد، و از کوبندگى و سختى مرگ و قیامت پیش از رسیدنش در بیم و هراس باشد،
وَلْيَنْظُرِ امْرُؤٌ فى قَصيرِ اَيّامِهِ، وَ قَليلِ مُقامِهِ، فى مَنْزِل حَتّى يَسْتَبْدِلَ بِهِ مَنْزِلاً، فَلْيَصْنَعْ لِمُتَحَوَّلِهِ وَ مَعارِفِ مُنْتَقَلِهِ.
و باید انسان در کوتاهى مدتعمر و درنگ اندکش در دنیا اندیشه کند تا آن را به منزل دیگر تغییر دهد، و براى قیامت و جایى که مى داند به آنجا منتقل خواهد شد فعالیت کند.
فَطُوبى لِذى قَلْب سَليم اَطاعَ مَنْ يَهْديهِ، وَ تَجَنَّبَ مَنْ يُرْديهِ،
خوشا به حال دارنده قلب سلیم که از هدایت کننده پیروى نمود، و از گمراه کننده کناره گرفت،
وَ اَصابَ سَبيلَ السَّلامَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ، وَ طاعَةِ هاد اَمَرَهُ،
و به بینایى کسى که او را بینایى داد، و پیروى هدایتگرى، که او را فرمان داد به راه سلامت رسید،
وَ بادَرَ الْهُدى قَبْلَ اَنْ تُغْلَقَ اَبْوابُهُ، وَ تُقْطَعَ اَسْبابُهُ،
و به راه هدایت شتافت پیش از آنکه درهاى آن بسته، و وسیله هاى آن قطع گردد،
وَاسْتَفْتَحَ التَّوْبَةَ، وَ اَماطَ الْحَوْبَةَ، فَقَدْ اُقيمَ عَلَى الطَّريقِ، وَ هُدِىَ نَهْجَ السَّبيلِ.
و باب توبه را گشود، و گناه را از خود راند، چنین کسى به راه خدا ایستاده، و به راه راست هدایت شده است.