نهجالبلاغه: خطبه 39
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است در نکوهش یاران، و دعوت به جهاد
مُنيتُ بِمَنْ لا يُطيعُ اِذا اَمَرْتُ، وَلا يُجيبُ اِذا دَعَوْتُ
به مردمى گرفتار شده ام که دستورم را پیروى نمى کنند، و دعوتم را پاسخ نمى گویند
لا اَبا لَكُمْ،ما تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ؟ اَما دينٌ يَجْمَعُكُمْ؟
اى بى ریشه ها، براى یارى حق به انتظار چه هستید؟ آیا دینى نیست که شما را متحد کند؟
وَ لاَ حَمِيَّةٌتُحْمِشُكُمْ؟ اَقُومُ فيكُمْ مُسْتَصْرِخاً، وَ اُناديكُمْ مُتَغَوِّثاً
غیرتى ندارید که خشم شما را به حرکت درآورد؟ فریادزنان در بین شما مى ایستم، و با صداى بلند از شما یارى مى خواهم
فَلاتَسْمَعُونَ لى قَوْلاً، وَ لاتُطيعُونَ لى اَمْراً، حَتّى تَكَشَّفَ الاُْمُورُ عَنْ عَواقِبِ الْمَساءَةِ
سخنم را گوش نمى دهید، و فرمانم را نمى برید تا وقتى که بدى عاقبت امور آشکار شود
فَما يُدْرَكُ بِكُمْ ثارٌ، وَلايُبْلَغُ بِكُمْ مَرامٌ
انتقام خونى را به وسیله شما نمى توان گرفت، و به توسط شما امکان رسیدن به مقصودى نیست
دَعَوْتُكُمْ اِلى نَصْرِ اِخْوانِكُمْ، فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الاَْسَرِّ
شما را به یارى برادرانتان خواندم ولى همانند شتر بیمار و خسته فریاد کردید
وَ تَثاقَلْتُمْ تَثاقُلَ النِّضْوِ الاَْدْبَرِ
و همچون شتر لاغر زخمدیده از حرکت سنگینى نمودید
ثُمَّ خَرَجَ اِلَىَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مَتَذائِبٌ ضَعيفٌ «كَاَنَّما يُساقُونَ اِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ»
آن گاه از شما لشگرى اندک و مضطرب و ناتوان به سوى من آمد که «گویى به سوى مرگ رانده مى شوند و صحنه مرگ را به چشم خود مى نگرند».
- اَقُولُ: قَوْلُهُ عَلَيْهِ السّلامُ: «مُتَذائِبٌ» اَىْ مُضْطَرِبٌ، مِنْ قَوْلِهِمْ: تَذاءَبَتِ الرِّيحُ اَىِ اضْطَرَبَ هُبُوبُها. وَ مِنْهُ يُسَمَّى الذِّئْبُ ذِئْباً لاِضْطِرابِ مِشْيَتِهِ.-
مى گویم: «متذائب» به معنى «مضطرب» است، و این معنا از گفتار عرب گرفته شده که مى گویند: «تَذاءَبَتِ الرّیحُ» یعنى باد مضطرب وزید. و به این خاطر گرگ را «ذِئب» مى گویند که وقت راه رفتن مضطرب است.