نهجالبلاغه: خطبه 214
وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ قالَهُ عِنْدَ تِلاوَتِهِ «يا اَيُّهَا الاِْنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ»
از سخنان آن حضرت است به هنگام تلاوت: «یا اَیُّهَا الاِْنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ»
اَدْحَضُ مَسْئُول حُجَّةً، وَ اَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَةً،
دلیل مغرورشده به کرم حق درحین بازخواستْ باطلترین دلایل، و عذر آن فریب خورده بى پایه ترین عذرهاست،
لَقَـدْ اَبْـرَحَ جَهالَـةً بِنَفْسِـهِ.
او در این زمینه بر جهالت خود اصرار ورزیده.
يا اَيُّهَا الاِْنْسانُ ما جَرَّاَكَ عَلى ذَنْبِكَ، وَ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ،
اى انسان، چه چیز تو را بر انجام گناه جرأت داد؟ و چه چیز تو را به پروردگارت مغرور کرد؟
وَ ما آنَسَكَ بِهَلَكَةِ نَفْسِكَ؟! اَما مِنْ دائِكَ بُلُولٌ؟ اَمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمِكَ يَقَظَةٌ؟
و چه چیز تو را به هلاکت خود واداشت؟ آیا دردت را درمان، و خوابت را بیدارى نیست؟
اَما تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِكَ ما تَرْحَمُ مِنْ غَيْرِكَ؟
چرا به همان صورتى که به دیگرى رحم مى کنى به خود رحم نمى نمایى؟
فَلَرُبَّما تَرَى الضّاحِىَ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ،
چه بسا کسى را در حرارت آفتاب مى بینى پس بر او سایه مى اندازى،
اَوْ تَرَى الْمُبْتَلى بِاَلَم يُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْكى رَحْمَةً لَهُ، فَما صَبَّرَكَ عَلى دائِكَ،
یا شخصى را دچار دردى مى نگرى که بدنش را مى سوزاند و تو از روى رحمت بر او گریه مى کنى، پس چه چیز تو را بر این دردت صبر داده،
وَ جَلَّدَكَ بِمُصابِكَ، وَ عَزّاكَ عَنِ الْبُكاءِ عَلى نَفْسِكَ، وَ هِىَ اَعَزُّ الاَْنْفُسِ عَلَيْكَ؟!
و بر بلاهایت توانمند نموده، و چه شادى و سرورى تو را از گریه بر جان خود که نزد تو عزیزترین جانهاست بازداشته و دل تسلاّیت داده؟!
وَ كَيْفَ لايُوقِظُكَ خَوْفُ بَياتِ نِقْمَة وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعاصيهِ مَدارِجَ سَطَواتِهِ؟!
چگونه بیم شبیخون خشم حق تو را از خواب غفلت بیدار نمى کند در صورتى که به علّت گناهانت در راه هاى قهر و سلطه او افتاده اى؟!
فَتَداوَ مِنْ داءِ الْفَتْرَةِ فى قَلْبِكَ بِعَزيمَة، وَ مِنْ كَرَى الْغَفْلَةِ فى ناظِرِكَ بِيَقَظَة. وَ كُنْ لِلّهِ مُطيعاً،وَ بِذِكْرِهِ آنِساً،
درد سستى دل را به قوّت اراده معالجه کن، و به هوشیارى خواب غفلت را درمان نما. خدا را بنده باش، و به یاد او انس بگیر،
وَ تَمَثَّلْ فى حالِ تَوَلّيكَ عَنْهُ اِقْبالَهُ عَلَيْكَ، يَدْعُوكَ اِلى عَفْوِهِ،
و در حال روى گرداندن از خدا روى آوردن او را به سوى خود مجسم کن که تو را به عفوش دعوت مى کند،
وَ يَتَغَمَّدُكَ بِفَضْلِهِ، وَ اَنْتَ مُتَوَلٍّ عَنْهُ اِلى غَيْرِهِ!
و به فضلش مى پوشاند، و تو از او روى مى گردانى و به غیر او روى مى آورى!
فَتَعالى مِنْ قَوِىٍّ ما اَكْرَمَهُ! وَ تَواضَعْتَ مِنْ ضَعيف ما اَجْراَكَ عَلى مَعْصِيَتِهِ!
بلندمرتبه است خدایى که با این قدرتش چه کریم است! و تو با این ناتوانى و پستى چه جرأتى بر معصیت او دارى !
وَ اَنْتَ فى كَنَفِ سِتْرِهِ مُقيمٌ، وَ فى سَعَةِ فَضْلِهِ مُتَقَلِّبٌ،
در حالى که در پناه پوشش او مقیمى، و در فراخناى احسانش مى گردى،
فَلَمْ يَمْنَعْكَ فَضْلَهُ، وَ لَمْ يَهْتِكْ عَنْكَ سِتْرَهُ، بَلْ لَمْ تَخْلُ مِنْ لُطْفِهِ
فضلش را از تو باز نداشته، و پرده حرمتت را ندریده است، بلکه در نعمتى که براى تو ایجاد مى کند،
مَطْرَفَ عَيْن، فى نِعْمَة يُحْدِثُها لَكَ، اَوْ سَيِّئَة يَسْتُرُها عَلَيْكَ، اَوْ بَلِيَّة يَصْرِفُها عَنْكَ، فَما ظَنُّكَ بِهِ لَوْ اَطَعْتَهُ؟!
و گناهى که بر تو مى پوشاند، و بلایى که از تو دور مى نماید چشم به هم زدنى از لطفش محروم نیستى، پس به او چه گمان مى برى اگر او را بندگى کنى؟!
وَايْمُ اللّهِ لَوْ اَنَّ هذِهِ الصِّفَةَ كانَتْ فى مُتَّفِقَيْنِ فِى الْقُوَّةِ، مُتَوازِنَيْنِ فِى الْقُدْرَةِ لَكُنْتَ اَوَّلَ حاكِم عَلى نَفْسِكَ بِذَميمِ الاَْخْلاقِ، وَ مَساوِئِ الاَْعْمالِ.
به خدا قسم اگر این برنامه بین دو نفر بود که در قوّت و قدرت برابر بودند، تو اولین کسى بودى که بر زشتى اخلاق و بدى اعمالت به زیان خود حکم مى کردى.
وَ حَقّاً اَقُولُ: مَا الدُّنْيا غَرَّتْكَ وَلكِنْ بِهَا اغْتَرَرْتَ، وَ لَقَدْ كاشَفَتْكَ الْعِظاتِ، وَ آذَنَتْكَ عَلى سَواء،
به حق مى گویم: دنیا تو را فریب نداده بلکه تو فریفته آن شده اى، دنیا پندها را برایت آشکار نمود، و بر عدل و انصاف دعوتت کرد،
وَ لَهِىَ بِما تَعِدُكَ مِنْ نُزُولِ الْبَلاءِ بِجِسْمِكَ،
دنیا با وعده اى که از رسیدن بلا و درد بر جسمت،
وَالنَّقْصِ فى قُوَّتِكَ، اَصْدَقُ وَ اَوْفى مِنْ اَنْ تَكْذِبَكَ اَوْ تَغُرَّكَ.
و کم شدن نیرویت به تو مى دهد راستگوتر و وفادارتر از این است که به تو دروغ بگوید یا تو را بفریبد.
وَ لَرُبَّ ناصِح لَها عِنْدَكَ مُتَّهَمٌ، وَ صادِق مِنْ خَبَرِها مُكَذَّبٌ!
چه بسا پنددهنده اى از امور دنیا که پیش تو متّهم است، و چه بسا راستگویى از اخبار آن که نزد تو دروغگو به شمار آید! ا
وَ لَئِنْ تَعَرَّفْتَها فِى الدِّيارِ الْخاوِيَةِ،
گر دنیا را از روى مناطق خراب شده،
وَ الرُّبُوع ِ الْخالِيَةِ لَتَجِدَنَّها مِنْ حُسْنِ تَذْكيرِكَ وَ بَلاغ ِ
و خانه هاى خالى مانده بشناسى آن را با پند نیکویى که به تو مى دهد و موعظه رسایى که به گوش تو مى رساند
مَوْعِظَتِكَ بِمَحَلَّةِ الشَّفيقِ عَلَيْكَ، وَالشِّحيحِ بِكَ.
همچون دوست مهربانى خواهى یافت که در رسیدن زیان و ضرر به شخص تو به شدّت خوددارى مى کند.
وَ لَنِعْمَ دارُ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِها داراً، وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ يُوَطِّنْها مَحَلاًّ.
دنیا سراى خوبى است براى آن که آن را خانه خود نداند، و محل نیکویى است براى کسى که آن را به عنوان وطن انتخاب ننماید.
وَ اِنَّ السُّعَداءَ بِالدُّنْيا غَداً هُمُ الْهارِبُونَ مِنْهَا الْيَوْمَ.
نیک بختان دنیا در قیـامت آنانى هستند که امـروز از دنیا فرارینـد.
اِذا رَجَفَتِ الرّاجِفَةُ، وَ حَقَّتْ بِجَلائِلِهَا الْقِيامَةُ،
به وقتى که زمین بلرزد، و رستاخیز با سختى ها و شدائدش محقق شود،
وَ لَحِقَ بِكُلِّ مَنْسَك اَهْلُهُ، وَ بِكُلِّ مَعْبُود عَبَدَتُهُ، وَ بِكُلِّ مُطاع اَهْلُ طاعَتِهِ،
و به هر آیینى اهلش، و به هر معبودى بندگانش، و به هر امامى پیروانش ملحق شوند،
فَلَمْ يُجْزَ فى عَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ يَوْمَئِذ خَرْقُ بَصَر فِى الْهَواءِ، وَ لا هَمْسُ قَدَم فِى الاَْرْضِ اِلاّ بِحَقِّهِ.
در آن روز هیچ نگاه خلافى، و قدم نابجایى کیفر داده نشود مگر به عدل و درستى. چه دلیل ها که در آن روز باطل شود،
فَكَمْ حُجَّة يَوْمَ ذاكَ داحِضَةٌ، وَ عَلائِقِ عُذْر مُنْقَطِعَةٌ!
و چه عذرها که شخص به آن دلگرم بود مردود گردد!
فَتَحَرَّ مِنْ اَمْرِكَ ما يَقُومُ بِهِ عُذْرُكَ، وَ تَثْبُتُ بِهِ حُجَّتُكَ،
پس به برنامه اى روى آور که عذرت به آن پذیرفته شود، و برهانت به آن استوار گردد،
وَ خُذْ ما يَبْقى لَكَ مِمّا لاتَبْقى لَهُ،
و از دنیایى که براى آن باقى نمى مانى براى آخرتت انتخاب کن آنچه را برایت ماندنى است
وَ تَيَسَّرْ لِسَفَرِكَ، وَ شِمْ بَرْقَ النَّجاةِ، وَ ارْحَلْ مَطايَا التَّشْميرِ.
وبراى سفرآخرت آماده باش،به برق نجات دیده بگشا، و بار وتوشه آخرت را برپشت مرکبهاى همّت محکم ببند.