نهجالبلاغه: خطبه 221
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است درباره تقوا و کوشش در عمل
فَاِنَّ تَقْوَى اللّهِ مِفْتاحُ سَداد، وَ ذَخيرَةُ مَعاد، وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَة،
قطعاً تقواى الهى کلید درستى، و اندوخته قیامت، و رهایى از سلطه هر سلطه گر،
وَ نَجاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَة، بِها يَنْجَحُ الطّالِبُ،
و نجات از هر هلاکتى است، خواهنده به کمک تقوا به مرادش مى رسد،
وَ يَنْجُو الْهارِبُ، وَ تُنالُ الرَّغائِبُ. فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ يُرْفَعُ،
و گریزان(از جهنّم) به وسیله تقوا نجات پیدا مى کند، و طالب مشتاق به آنچه که رغبت دارد مى رسد. پس عمل کنید حالى که عمل به جانب حق بالا مى رود
وَ التَّوْبَةُ تَنْفَعُ، وَالدُّعاءُ يُسْمَعُ، وَالْحالُ هادِئَةٌ،
و توبه سود مى دهد، و دعا مستجاب مى شود، و زمانْ، زمان آرامش،
وَ الاَْقْلامُ جارِيَةٌ; وَ بادِرُوا بِالاَْعْمالِ عُمُراً ناكِساً،
و قلم کاتبان عمل در کار است، و به بندگى و طاعت بشتابید پیش از آنکه جوانى به پیرى رسد،
اَوْ مَرَضاً حابِساً، اَوْ مَوْتاً خالِساً، فَاِنَّ الْمَوْتَ هادِمُ لَذّاتِكُمْ،
و بیمارى شما را از کار بیندازد، یا مرگ شما را برباید، که مرگ نابودکننده لذّتها،
وَ مُكَدِّرُ شَهَواتِكُمْ، وَ مُباعِدُ طِيّاتِكُمْ، زائِرٌ غَيْرُ مَحْبُوب، وَ قِرْنٌ
و تیره کننده خوشیها، و دورکننده اهداف است، دیدارکننده اى است نامحبوب، مبارزى است
غَيْرُ مَغْلُوب، وَ واتِرٌ غَيْرُ مَطْلُوب، قَدْ اَعْلَقَتْكُمْ حَبائِلُهُ، وَ تَكَنَّفَتْكُمْ غَوائِلُهُ،
مغلوب ناشدنى، جنایتکارى است غیرقابل انتقام، دامهایش به شما درآویخته، بلاهایش به شما احاطه کرده،
وَ اَقْصَدَتْكُمْ مَعابِلُهُ، وَ عَظُمَتْ فيكُمْ سَطْوَتُهُ، وَ تَتابَعَتْ عَلَيْكُمْ عَدْوَتُهُ،
پیکانهایش شما را هدف قرار داده، قهرش درباره شما بزرگ، جور و زحمتش بر شما پى درپى است،
وَ قَلَّتْ عَنْكُمْ نَبْوَتُهُ. فَيُوشِكُ اَنْ تَغْشاكُمْ دَواجى ظُلَلِهِ،
و کم است که ضربتش بر شما وارد نشود. نزدیک است ابرهاى تاریکش بر شما سایه اندازد،
وَاحْتِدامُ عِلَلِهِ، وَ حَنادِسُ غَمَراتِهِ، وَ غَواشى سَكَراتِهِ،
و آتش بلاهایش زبانه کشد، و تاریکى هاى شدائدش از راه برسد، و بیهوشى هاى ناشى از حالت احتضار،
وَ اَليمُ اِزْهاقِهِ، وَدُجُوُّ اَطْباقِهِ، وَ جُشُوبَةُ مَذاقِهِ.
و درد خروج روح، و تاریکى هاى تو در تو، و تلخى چشیدن شربتش شما را فرا گیرد.
فَكَاَنْ قَدْ اَتاكُمْ بَغْتَةً فَاَسْكَتَ نَجِيَّكُمْ، وَ فَرَّقَ نَدِيَّكُمْ،
جنان است که سرزده بر شما وارد گشتهو شما را از گفتن سخن آهسته خاموش نموده، و مشاورینتان را پراکنده کرده،
وَ عَفّى آثارَكُمْ، وَ عَطَّلَ دِيارَكُمْ، وَ بَعَثَ وُرّاثَكُمْ
و آثارتان را به نابودى کشیده، و شهرهایتان را معطل و خالى گذاشته، و وارثان شما را تحریک نموده
يَقْتَسِمُونَ تُراثَكُمْ ، بَيْنَ حَميم خاصّ لَمْ يَنْفَعْ ،
تا ارث به جا گذاشته را تقسیم کنند، گروهى از این وارثان خویشان خاص هستند که در وقت مردن شما سودى به حالتان ندارند،
وَ قَريب مَحْزُون لَمْ يَمْنَعْ ، وَ آخَرَ شامِت لَــمْ يَــجْــزَعْ .
و برخى نزدیکان غمگینند که نمى توانند مانع مردن شما شوند، ودیگرى شماتت کننده اى است که از مرگ شما غصه به خود راه نمى دهد.
فَعَلَيْكُمْ بِالْجِدِّ وَالاِْجْتِهادِ، وَالتَّاَهُّبِ وَالاِْسْتِعْدادِ، وَالتَّزَوُّدِ فى مَنْزِلِ الزّادِ.
پس بر شما باد به سعى و کوشش، و توشه برگرفتن و آماده شدن، و فراهم کردن زاد و توشه در منزلى که زاد و توشه فراهم است.
وَ لا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا كَما غَرَّتْ مَنْ كانَ قَبْلَكُمْ مِنَ الاُْمَمِ الْماضِيَةِ،
دنیا شما را نفریبد چنانکه پیشینیان شما از امتهاى گذشته و مردمان درگذشته را فریفت ،
وَالْقُرُونِ الْخالِيَةِ، الَّذينَ احْتَلَبُوا دِرَّتَها، وَ اَصابُوا غِرَّتَها، وَ اَفْنَوْا عِدَّتَها، وَاَخْلَقُوا جِدَّتَها.
آنان که از دنیا شیر فراوان دوشیدند، و دچار غفلت و فریب آن شدند، زمان را بیهوده سپرى کردند، تازه آن را کهنه نمودند،
اَصْبَحَتْ اما مَساكِنُهُمْ اَجْداثاً، وَ اَمْوالُهُمْ ميراثاً، لايَعْرِفُونَ مَنْ اَتاهُمْ،
مساکن آنان گورستان، و اموالشان ارث دیگران شد، کسى را که نزد آنان رود نمى شناسند،
وَ لايَحْفِلُونَ مَنْ بَكاهُمْ، وَ لايُجيبُونَ مَنْ دَعاهُمْ.
و به گریه آنان که بر آنان بگریند اهمیتى نمى دهند، و کسى را که آنان را صدا بزند جواب نمى دهند.
فَاحْذَرُوا الدُّنْيا فَاِنَّها غَدّارَةٌ، غَرّارَةٌ خَدُوعٌ، مُعْطِيَةٌ مَنُوعٌ،
از دنیا برحذر باشید که به شدّت غدّار و فریبنده و مکّار است، اندک مى بخشد و سخت منع مى کند،
مُلْبِسَةٌ نَزُوعٌ، لايَدُومُ رَخاؤُها،
جامه سلامت مى پوشاند و به زور و جبر برهنه مى کند، راحتش دائم نیست،
وَ لا يَنْقَضى عَناؤُها، وَ لايَرْكُـدُ بَلاؤُها .
رنجش را پایان نمى باشد، و بلا و سختى اش آرام نگیرد.
مِنْها فى صِفَةِ الزُّهّادِ
از این خطبه است در توصیف زاهدان
كانُوا قَوْماً مَنْ اَهْلِ الدُّنْيا وَ لَيْسُوا مِنْ اَهْلِها، فَكانُوا فيها كَمَنْ لَيْسَ مِنْها،
مردمى از اهل دنیا بودند ولى دلبسته آن نبودند، در دنیا بودند مانند کسى که اهل آن نیست،
عَمِلُوا فيها بِما يُبْصِرُونَ، وَ بادَرُوا فيها ما يَحْذَرُونَ.
به آنچه که بصیرت داشتند عمل کردند، و به دفع آنچه از آن حذر داشتند شتافتند.
تَقَلَّبُ اَبْدانُهُمْ بَيْنَ ظَهْرانَىْ اَهْلِ الاْخِرَةِ، يَرَوْنَ اَهْلَ الدُّنْيا يُعْظِمُونَ مَوْتَ اَجْسادِهِمْ،
در میان اهل آخرت مى گشتند، اهل دنیا را چنان مى دیدند که مرگ بدنهایشان را بـزرگ مى شـمارند،
وَ هُمْ اَشَدُّ اِعْظاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ اَحْيائِهِمْ.
اما آنان مرگ قلب هاى زنـدگان را بزرگتر مى دانستند.