نهج‌البلاغه: خطبه 184

نهج‌البلاغه: خطبه 184

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السّلامُ - رُوِىَ اَنَّ صاحِباً لاَِميرِالْمُوْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ يُقالُ لَهُ هَمّامٌ، كانَ رَجُلاً عابِداً، فَقالَ لَهُ: يا اَميرَ الْمُوْمِنينَ صِفْ لِىَ الْمُتَّقينَ حَتّى كَاَنّى اَنْظُرُ اِلَيْهِمْ. فَتَثاقَلَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَنْ جَوابِهِ ثُمَّ قالَ: يا هَمّامُ: اِتَّقِ اللّهَ وَ اَحْسِنْ فـَ «اِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَالَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ». فَلَمْ يَقْنَعْ هَمّامٌ بِهذَا الْقَوْلِ حَتّى عَزَمَ عَلَيْهِ. فَحَمِدَ اللّهَ وَ اَثْنى عَلَيْهِ وَ صَلّى عَلَى النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ثُمَّ قالَ:-
از خطبه هاى آن حضرت است روایت شده: یکى از یاران امیرالمؤمنین علیه السّلام که او را همّام مى گفتند و مردى عابد بودبه حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانکه گویى آنان را مى بینم براى من وصف کن. امام در پاسخاو درنگ کرد، سپس فرمود: اى همّام، تقواى الهى پیشه کن و کار نیک انجام ده، زیرا خداوند با اهل تقواو اهل کار نیک است. همّام به این مقدار سخن قناعت نکرد و حضرت را قسم داد. حضرت خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبر ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ درود فرستاد و سپس فرمود:

اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى خَلَقَ الْخَلْقَ حينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طاعَتِهِمْ،  آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ،
اما بعد، خداوند پاک و برتر مخلوقات را آفرید در حالى که از اطاعتشان بى نیاز،  و از گناهشان ایمن بود، 
 لاَِنَّهُ لاتَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصاهُ، وَ لاتَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ اَطاعَهُ. 
زیرا عصیان عاصیان به او زیان نمى رساند، و طاعت مطیعان او را سود نمى دهد. 
فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعايِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيا مَواضِعَهُمْ.
پس روزى آنان را در میانشان تقسیم کرد، و هر کس را در دنیا در جایى که سزاوار بود قرار داد. 
 فَالْمُتَّقُونَ فيها هُمْ اَهْلُ الْفَضائِلِ، مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِْقْتِصادُ، وَ مَشْيُهُمُ التَّواضُعُ.
پرهیزکاران در این دنیا اهل فضائلند، گفتارشان صواب، پوشاکشان اقتصادى، و رفتارشان افتادگى است.
 غَضُّوا اَبْصارَهُمْ عَمّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ، وَ وَقَفُوا اَسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النّافِعِ لَهُمْ. 
 از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده، و گوشهاى خود را وقف دانش بامنفعت نموده اند.
نُزِّلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِى الْبَلاءِ كَالَّتى نُزِّلَتْ فِى الرَّخاءِ، وَ لَوْلاَ الاَْجَلُ الَّذى كَتَبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فى اَجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْن، شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ.
 آنان را در بلا و سختى و آسایش و راحت حالتى یکسان است، و اگرخداوند براى اقامتشان در دنیا زمان معینى را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاببه انـدازه چشـم به هم زدنى روحشـان در بدنشان قـرار نمى گرفت.
عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ، فَصَغُرَ ما دُونَهُ فى اَعْيُنِهِمْ. 
خداوند در باطنشان بزرگ، و غیر او در دیدگانشان کوچک است.
فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فيها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَالنّارُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فيها مُعَذَّبُونَ.
 آنان با بهشت چنانند که گویى آن را دیده و در فضایش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند که گویى آن را مشاهده نموده و در آن معذبند. 
 قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ،
دلهایشان محزون، همگان از آزارشان در امان،
وَاَجْسادُهُمْ نَحيفَةٌ، وَ حاجاتُهُمْ خَفيفَةٌ، وَ اَنْفُسُهُمْ عَفيفَةٌ. صَبَرُوا
بدنهایشان لاغر، نیازهایشان سبک، و نفوسشان با عفّت است. روزى چند را در راه حق صبر کردند
اَيّاماً قَصيرَةً اَعْقَبَتْهُمْ راحَةً طَويلَةً، تِجارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَها لَهُمْ رَبُّهُمْ.
که براى آنان راحتى جاوید به دنبال آورد، این است تجارتى سودآور که خداوند براى آنان مهیّا نمود.
اَرادَتْهُمُ الدُّنْيا فَلَمْ يُريدُوها، وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا اَنْفُسَهُمْ مِنْها.
دنیا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند، به اسارتشان کشید و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد کردند.
اَمَّا اللَّيْلُ فَصافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالينَ لاَِجْزاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتيلاً،
به هنگام شب براى عبادت برپایند، در حالى که اجزاى قرآن را شمرده و سنجیده تلاوت کنند،
يُحَزِّنُونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ، وَ يَسْتَثيرُونَ بِهِ دَواءَ دائِهِمْ. 
خود را به آیات قرآن اندوهگین ساخته، و داروى دردشان را از آن برگیرند. 
فَاِذا مَرُّوا بِآيَة فيها تَشْويقٌ رَكَنُوا اِلَيْها طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَيْها شَوْقاً، وَ ظَنُّوا اَنَّها نُصْبَ اَعْيُنِهِمْ. 
و چون به آیه اى بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع کنند، و روحشان از روى شوق به آن خیره گردد، و گمان برند که مورد بشارت در برابر آنهاست.
وَ اِذا مَرُّوا بِآيَة فيها تَخْويفٌ اَصْغَوْا اِلَيْها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ، 
 و چون به آیه اى بگذرند که در آن بیم داده شده گوش دل به آن دهند، 
وَ ظَنُّوا اَنَّ زَفيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهيقَها فى اُصُولِ آذانِهِمْ.
و گمان برند شیون و فریاد عذاب بیخ گوش آنان است.
فَهُمْ حانُونَ عَلى اَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِباهِهِمْ وَ اَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ اَطْرافِ اَقْدامِهِمْ، 
قامت به رکوع خم کرده اند، به وقت سجده پیشانى و دست و زانو و انگشتان پا بر زمین مى گذارند،
يَطْلُبُونَ اِلَى اللّهِ تَعالى فى فِكاكِ رِقابِهِمْ. 
 و از خداوند آزادى خود را از عذاب مى طلبند،
وَ اَمَّا النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ، اَبْرارٌ اَتْقِياءُ. قَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرْىَ الْقِداح  ِ،
 اما به هنگام روز، بردباران و دانشمندان و نیکوکاران و پرهیزکارانند. بیم از حق جسمشان را چون تیرِ تراشیده لاغر کرده،
يَنْظُرُ اِلَيْهِمُ النّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضى، وَ ما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض،
مردم آنان را مى بینند به تصور اینکه بیمارند، ولى بیمار نیستند،
وَ يَقُولُ: لَقَدْ خُولِطوا، وَ لَقَدْ خالَطَهُمْ اَمْرٌ عَظيمٌ.
و مى گویند دیوانه اند، در حالى که امرى عظیم آنان را بدین حـال درآورده .
لايَرْضَوْنَ مِنْ اَعْمالِهِمُ الْقَليلَ، وَلايَسْتَكْثِرُونَ الْكَثيرَ. 
به طاعت اندک خشنود نمى شوند، و طاعت زیاد را زیاد ندانند. 
فَهُمْ لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ. وَ مِنْ اَعْمالِهِمْ مُشْفِقُونَ. اِذا زُكِّىَ اَحَدٌ مِنْهُمْ خافَ
بنابراین خود را به کوتاهى در بندگى متّهم کنند، و از عبادت خود در وحشتند. هرگاه یکى از آنان را تمجید کنند
مِمّا يُقالُ لَهُ فَيَقُولُ: اَنَا اَعْلَمُ بِنَفْسى مِنْ غَيْرى، وَ رَبّى اَعْلَمُ بى مِنّى بِنَفْسى; 
از آن تمجید بیم نموده و گوید: من از دیگران به خود آگاه ترم، و پروردگارم از خودم به من داناتر است;
اللّهُمَّ لاتُؤاخِذْنى بِما يَقُولُونَ، وَاجْعَلْنى اَفْضَلَ مِمّا يَظُنُّـونَ، وَ  اغْفِرْ لى ما لايَعْلَمُـونَ.
 خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گویند مگیر، و از آنچه مى پندارند بهتر گردان، و زشتى هایى را که از من خبر ندارند بر من ببخش.
فَمِنْ عَلامَةِ اَحَدِهِمْ اَنَّكَ تَرى لَهُ قُوَّةً فى دين، وَ حَزْماً فى لين،
از نشانه هاى دیگرشان آن است که هر کدام را داراى نیرومندى در دین، دوراندیشى با نرمى،
وَ ايماناً فى يَقين، وَ حِرْصاً فى عِلْم، وَ عِلْماً فى حِلْم، وَ قَصْداً فى غِنًى، وَ خُشُوعاً فى عِبادَة، وَ تَجَمُّلاً فى فاقَة، وَ صَبْراً فى شِدَّة،
ایمان همراه با یقین، حرص در دانش ، علم با بردبارى ، میانه روى درتوانگرى، فروتنى در عبادت، آراستگى در تهیدستى، بردبارى در سختى،
وَ طَلَباً فى حَلال، وَ نَشاطاً فى هُدًى، وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع  . يَعْمَلُ الاَْعْمالَ الصّالِحَةَ وَ هُوَ عَلى وَجَل.
جویایى حلال، نشاط در هدایت، و دورى از طمع بینى. در عین به جا آوردن اعمال شایسته ترسان است. 
 يُمْسى وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ، وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ. يَبيتُ حَذِراً، وَ يُصْبِحُ فَرِحاً: حَذِراً لِما حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِما اَصابَ مِنَ الْفَضْلِ وَالرَّحْمَةِ.
شب مى کند در اندیشه شکر، و روز مى کند در اندیشه ذکر. شب را به سر مى برد با خوف، و ر وز مى نماید دلشاد: خوف از غفلتى که او را از آن برحذر داشته اند، و دلشاد از فضل و رحمت حق که به دست آورده. 
 اِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فيما تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِها سُؤْلَها فيما تُحِبُّ.
اگر نفس او را در آنچه بر او سنگین است از او پیروى نکند او نیز آنچه را که نفس به آن رغبت دارد به او نمى دهد.
قُرَّةُ عَيْنِهِ فيما لايَزُولُ، وَ زَهادَتُهُ فيما لايَبْقى.
روشنى چشمش در آن چیزى است که جاوید است، و بى رغبتى اش در آن است که فانى شدنى است.
يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ. تَراهُ قَريباً اَمَلُهُ، قَليلاً زَلَلُهُ،
بردبارى را با دانش، و گفتار را با عمل آمیخته مى کند. آرزویش کم و کوتاه، لغزشش اندک،
خاشِعاً قَلْبُهُ، قانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً اَكْلُهُ، سَهْلاً اَمْرُهُ، حَريزاً دينُهُ،
دلش فروتن، نفسش قانع، خوراکش اندک، زندگیش آسان، دینش محفوظ،
مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَكْظُوماً غَيْظُهُ. اَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَالشَّرُّ مِنْهُ مَاْمُونٌ.
شهوتش مرده، و خشمش فروخورده است. خیرش را متوقّع، و از شرّش در امانند.
اِنْ كانَ فِى الْغافِلينَ كُتِبَ فِى الذّاكِرينَ، وَ اِنْ كانَ فِى الذّاكِرينَ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغافِلينَ.
اگر در میان غافلان باشد از ذاکرانش به حساب آرند، و اگر در میان ذاکران باشد در شمار غافلانش نیارند.
 يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ يُعْطى مَنْ حَرَمَهُ، وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ. 
 از آن که بر او ستم کرده بگذرد، به آن که او را محروم نموده عطا کند، و با کسى که با او قطع رحم نموده صله رحم نماید.
بَعيداً فُحْشُهُ، لَيِّناً قَوْلُهُ، غائِباً مُنْكَرُهُ،
 زبان دشنام ندارد، گفتارش نرم است، زشتیش پنهان،
حاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَيْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ، فِى الزَّلازِلِ وَقُورٌ،
و خوبیش آشکار است، نیکى اش روى آورده، و شرّش روى گردانده، در حوادث آرام،
وَ فِى الْمَكارِهِ صَبُورٌ، وَ فِى الرَّخاءِ شَكُورٌ. لايَحيفُ عَلى مَنْ يُبْغِضُ،
در ناخوشیها شکیبا، و در خوشیها شاکر است. بر دشمن ستم نمى کند،
وَ لايَأْثَمُ فيمَنْ يُحِبُّ. يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ اَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ.
و به خاطرمحبوبش مرتکب گناه نمى شود. پیش ازحاضر کردن شاهد، خود اقرار به حق مى نماید.
 لايُضيعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لايَنْسى ما ذُكِّرَ، وَ لايُنابِزُ بِالاَْلْقابِ،
 امانت را تباه نمى کند، و آنچه را به یادش آرند به فراموشى نمى سپارد، احدى را با لقب زشت صدا نمى کند،
وَ لايُضارُّ بِالْجارِ، وَ لايَشْمَتُ بِالْمَصائِبِ، وَ لايَدْخُلُ فِى الْباطِلِ، وَ لايَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ.
به همسایه زیان نمى زند، به بلاهایى که به سر مردم مى آید شادى نمى نماید، در باطل وارد نمى شود، و از حق خارج نمى گردد. 
 اِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ اِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ، 
اگر سکوت کند سکوتش غمگینش نکند، و اگر بخندد قهقهه نزند،
وَ اِنْ بُغِىَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتّى يَكُونَ اللّهُ هُوَ الَّذى يَنْتَقِمُ لَهُ.
 چون به او ستم روا دارند صبر پیشه سازد تا خدا انتقامش را بگیرد.
 نَفْسُهُ مِنْهُ فى عَناء، وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَة. اَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ،
 از خود در رنج است، و مردم از او در راحتند. در امر آخرت خود را به زحمت اندازد،
وَ اَراحَ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَباعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزاهَةٌ،
و مردم را از جانب خود قرین آسایش کند. دوریش از آن که دورى مى کند محض زهد و پاک ماندن،
وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنا مِنْهُ لينٌ وَ رَحْمَةٌ، لَيْسَ تَباعُدُهُ بِكِبْر وَ عَظَمَة، وَ لا دُنُوُّهُ بِمَكْر وَ خَديعَة.
و نزدیکى اش به آن که نزدیک مى شود به خاطر نرمى و رحمت است، دوریش از راه تکبّر و خودخواهى،و نزدیکى اش از باب مکر و فریب نیست.


- قالَ: فَصَعِقَ هَمّامٌ صَعْقَةً كانَتْ نَفْسُهُ فيها. فَقالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ:- اَما وَاللّهِ لَقَدْ كُنْتُ اَخافُها عَلَيْهِ. - ثُمَّ قالَ:- هكَذا تَصْنَعُ الْمَواعِظُ الْبالِغَةُ بِاَهْلِها! - فَقالَ لَهُ قائِلٌ: فَما بالُكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ؟ فَقالَ عَلَيْهِ السّلامُ:- وَيْحَكَ، اِنَّ لِكُلِّ اَجَل وَقْتاً لايَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لايَتَجاوَزُهُ. فَمَهْلاً، لاتَعُدْ لِمِثْلِها، فَاِنَّما نَفَثَ الشَّيْطانُ عَلى لِسانِكَ.
راوى گفت: چون سخن به اینجا رسید همّام فریادى برکشید و جان داد. حضرت فرمود:به خدا قسم از چنین پیشامدى بر او مى ترسیدم. سپس ادامه داد: اندرزهاى رسابا اهلش این گونه معامله مى کند! یکى از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالى دارى؟ فرمود:واى بر تو، هر اجلى را وقت معیّنى است که از آن نمى گذرد، و علّتى است که از آن تجاوز نمى کند.بازایست و دیگر اینچنین مگوى که این سخنى بود که شیطان بر زبانت جارى ساخت.

خطبه‌های نهج‌البلاغه

نهج‌البلاغه: خطبه 1 نهج‌البلاغه: خطبه 2 نهج‌البلاغه: خطبه 3 نهج‌البلاغه: خطبه 4 نهج‌البلاغه: خطبه 5 نهج‌البلاغه: خطبه 6 نهج‌البلاغه: خطبه 7 نهج‌البلاغه: خطبه 8 نهج‌البلاغه: خطبه 9 نهج‌البلاغه: خطبه 10 نهج‌البلاغه: خطبه 11 نهج‌البلاغه: خطبه 12 نهج‌البلاغه: خطبه 13 نهج‌البلاغه: خطبه 14 نهج‌البلاغه: خطبه 15 نهج‌البلاغه: خطبه 16 نهج‌البلاغه: خطبه 18 نهج‌البلاغه: خطبه 21 نهج‌البلاغه: خطبه 22 نهج‌البلاغه: خطبه 23 نهج‌البلاغه: خطبه 24 نهج‌البلاغه: خطبه 25 نهج‌البلاغه: خطبه 26 نهج‌البلاغه: خطبه 27 نهج‌البلاغه : خطبه 28 نهج‌البلاغه: خطبه 29 نهج‌البلاغه: خطبه 30 نهج‌البلاغه: خطبه 31 نهج‌البلاغه: خطبه 32 نهج‌البلاغه: خطبه 33 نهج‌البلاغه : خطبه 34 نهج‌البلاغه: خطبه 35 نهج‌البلاغه: خطبه 36 نهج‌البلاغه: خطبه 37 نهج‌البلاغه: خطبه 38 نهج‌البلاغه: خطبه 39 نهج‌البلاغه: خطبه 40 نهج‌البلاغه: خطبه 41 نهج‌البلاغه: خطبه 42 نهج‌البلاغه: خطبه 43 نهج‌البلاغه: خطبه 44 نهج‌البلاغه: خطبه 45 نهج‌البلاغه: خطبه 46 نهج‌البلاغه: خطبه 47 نهج‌البلاغه: خطبه 48 نهج‌البلاغه: خطبه 49 نهج‌البلاغه: خطبه 50 نهج‌البلاغه: خطبه 51 نهج‌البلاغه: خطبه 52 نهج‌البلاغه: خطبه 53 نهج‌البلاغه: خطبه 54 نهج‌البلاغه: خطبه 55 نهج‌البلاغه: خطبه 56 نهج‌البلاغه: خطبه 57 نهج‌البلاغه: خطبه 58 نهج‌البلاغه: خطبه 59 نهج‌البلاغه: خطبه 60 نهج‌البلاغه: خطبه 61 نهج‌البلاغه: خطبه 62 نهج‌البلاغه: خطبه 63 نهج‌البلاغه: خطبه 64 نهج‌البلاغه: خطبه 65 نهج‌البلاغه: خطبه 66 نهج‌البلاغه: خطبه 67 نهج‌البلاغه: خطبه 68 نهج‌البلاغه: خطبه 69 نهج‌البلاغه: خطبه 70 نهج‌البلاغه: خطبه 71 نهج‌البلاغه: خطبه 72 نهج‌البلاغه: خطبه 73 نهج‌البلاغه: خطبه 74 نهج‌البلاغه: خطبه 75 نهج‌البلاغه: خطبه 76 نهج‌البلاغه: خطبه 77 نهج‌البلاغه: خطبه 78 نهج‌البلاغه: خطبه 79 نهج‌البلاغه: خطبه 80 نهج‌البلاغه: خطبه 81 نهج‌البلاغه: خطبه 82 نهج‌البلاغه: خطبه 83 نهج‌البلاغه: خطبه 84 نهج‌البلاغه: خطبه 85 نهج‌البلاغه: خطبه 86 نهج‌البلاغه: خطبه 87 نهج‌البلاغه: خطبه 88 نهج‌البلاغه: خطبه 89 نهج‌البلاغه: خطبه 90 نهج‌البلاعه: خطبه 91 نهج‌البلاغه: خطبه 92 نهج‌البلاغه: خطبه 93 نهج‌البلاغه: خطبه 94 نهج‌البلاغه: خطبه 95 نهج‌البلاغه: خطبه 96 نهج‌البلاغه : خطبه 97 نهج‌البلاغه: خطبه 98 نهج‌البلاغه: خطبه 99 نهج‌البلاغه : خطبه 100 نهج‌البلاغه: خطبه 101 نهج‌البلاغه: خطبه 102 نهج‌البلاغه: خطبه 103 نهج‌البلاغه: خطبه 104 نهج‌البلاغه: خطبه 105 نهج‌البلاغه: خطبه 106 نهج‌البلاغه: خطبه 107 نهج‌البلاغه: خطبه 108 نهج‌البلاغه: خطبه 109 نهج‌البلاغه: خطبه 110 نهج‌البلاغه: خطبه 111 نهج‌البلاغه: خطبه 112 نهج‌البلاغه: خطبه 113 نهج‌البلاغه: خطبه 114 نهج‌البلاغه: خطبه 115 نهج‌البلاغه: خطبه 116 نهج‌البلاغه: خطبه 117 نهج‌البلاغه: خطبه 118 نهج‌البلاغه: خطبه 119 نهج‌البلاغه: خطبه 120 نهج‌البلاغه: خطبه 121 نهج‌البلاغه: خطبه 122 نهج‌البلاغه: خطبه 123 نهج‌البلاغه: خطبه 124 نهج‌البلاغه: خطبه 125 نهج‌البلاغه: خطبه 126 نهج‌البلاغه: خطبه 127 نهج‌البلاغه: خطبه 128 نهج‌البلاغه: خطبه 129 نهج‌البلاغه: خطبه 130 نهج‌البلاغه: خطبه 131 نهج‌البلاغه: خطبه 132 نهج‌البلاغه: خطبه 133 نهج‌البلاغه: خطبه 134 نهج‌البلاغه: خطبه 135 نهج‌البلاغه: خطبه 136 نهج‌البلاغه: خطبه 137 نهج‌البلاغه: خطبه 138 نهج‌البلاغه: خطبه 139 نهج‌البلاغه: خطبه 140 نهج‌البلاغه: خطبه 142 نهج‌البلاغه: خطبه 143 نهج‌البلاغه: خطبه 144 نهج‌البلاغه : خطبه 146 نهج‌البلاغه: خطبه 147 نهج‌البلاغه: خطبه 148 نهج‌البلاغه: خطبه 149 نهج‌البلاغه: خطبه 150 نهج‌البلاغه: خطبه 151 نهج‌البلاغه: خطبه 152 نهج‌البلاغه: خطبه 153 نهج‌البلاغه: خطبه 154 نهج‌البلاغه‌: خطبه 155 نهج‌البلاغه: خطبه 156 نهج‌البلاغه: خطبه 157 نهج‌البلاغه: خطبه 158 نهج‌البلاغه: خطبه 159 نهج‌البلاغه: خطبه 160 نهج‌البلاغه: خطبه 161 نهج‌البلاغه: خطبه 162 نهج‌البلاغه: خطبه 163 نهج‌البلاغه: خطبه 164 نهج‌البلاغه: خطبه 165 نهج‌البلاغه: خطبه 166 نهج‌البلاغه: خطبه 167 نهج‌البلاغه: خطبه 168 نهج‌البلاغه: خطبه 169 نهج‌البلاغه: خطبه 170 نهج‌البلاغه: خطبه 171 نهج‌البلاغه: خطبه 172 نهج‌البلاغه: خطبه 173 نهج‌البلاغه: خطبه 174 نهج‌البلاغه: خطبه 175 نهج‌البلاغه: خطبه 176 نهج‌البلاغه: خطبه 177 نهج‌البلاغه: خطبه 178 نهج‌البلاغه: خطبه 179 نهج‌البلاغه: خطبه 180 نهج‌البلاغه: خطبه 181 نهج‌البلاغه: خطبه 182 نهج‌البلاغه: خطبه 183 نهج‌البلاغه: خطبه 184 نهج‌البلاغه: خطبه 185 نهج‌البلاغه: خطبه 186 نهج‌البلاغه: خطبه 187 نهج‌البلاغه: خطبه 188 نهج‌البلاغه: خطبه 189 نهج‌البلاغه: خطبه 190 نهج‌البلاغه: خطبه 191 نهج‌البلاغه: خطبه 192 نهج‌البلاغه: خطبه 193 نهج‌البلاغه: خطبه 194 نهج‌البلاغه: خطبه 195 نهج‌البلاغه: خطبه 196 نهج‌البلاغه: خطبه 197 نهج‌البلاغه: خطبه 198 نهج‌البلاغه: خطبه 199 نهج‌البلاغه: خطبه 200 نهج‌البلاغه: خطبه 201 نهج‌البلاغه: خطبه 202 نهج‌البلاغه: خطبه 203 نهج‌البلاغه: خطبه 204 نهج‌البلاغه: خطبه 205 نهج‌البلاغه: خطبه 206 نهج‌البلاغه: خطبه 207 نهج‌البلاغه: خطبه 208 نهج‌البلاغه: خطبه 209 نهج‌البلاغه: خطبه 210 نهج‌البلاغه: خطبه 211 نهج‌البلاغه: خطبه 212 نهج‌البلاغه: خطبه 213 نهج‌البلاغه: خطبه 214 نهج‌البلاغه: خطبه 215 نهج‌البلاغه: خطبه 216 نهج‌البلاغه: خطبه 217 نهج‌البلاغه: خطبه 218 نهج‌البلاغه: خطبه 219 نهج‌البلاغه: خطبه 220 نهج‌البلاغه: خطبه 221 نهج‌البلاغه: خطبه 222 نهج‌البلاغه: خطبه 223 نهج‌البلاغه: خطبه 224 نهج‌البلاغه: خطبه 225 نهج‌البلاغه: خطبه 226 نهج‌البلاغه: خطبه 227 نهج‌البلاغه: خطبه 228 نهج‌البلاغه: خطبه 229 نهج‌البلاغه: خطبه 230 نهج‌البلاغه: خطبه 231 نهج‌البلاغه: خطبه 232 نهج‌البلاغه: خطبه 233 نهج‌البلاغه: خطبه 234 نهج‌البلاغه: خطبه 235 نهج‌البلاغه: خطبه 236 نهج‌البلاغه: خطبه 237 نهج‌البلاغه: خطبه 238 نهج‌البلاغه: خطبه 239